هر چند «فریدریش هگل» معتقد بود «تاریخ دوبار تکرار می شود، نخست بصورت تراژدی و بار دوم بصورت کمدی» اما ظاهراً تراژدی «داعش» را می توان در مقام  مدرکی دال بر نقض ادعای هگل برسمیت شناخت!

در واقع وحوش داعش تکرار تراژیک کابوسی بنام اسرائیل در خاور میانه است با این انگاره که غرب بعد از جنگ جهانی اول و بعد از سالها تحمل شیطنت «یهودیت صهیون» نهایتاً تصمیم گرفت از طریق استراتژی «انتقال بحران» با کوچاندن ایشان از غرب به خاورمیانه و تخصیص بخشی از سرزمین مسلمانان به این جماعت همیشه ناراحت ضمن تحصیل «راحت باش» برای خود نهایتا از طریق «انتقال بحران» خاورمیانه را آغشته و آلوده به «تراژدی اسرائیل» نماید.

ظاهرا غربی ها بر همین روال اینک همین نسخه تراژیک را با توسل به «وحوش داعش» بازتولید کرده تا از این طریق بتوانند مانند مشابه قبلی اولا با انتقال بحران و کوچاندن آن دسته از «وحوش داعش» که مقیم غربند به خاورمیانه شر این «نئاندرتال های منجمد مانده در تاریخ»  را از سر خود باز کنند و هم زمان خاورمیانه را مبتلا به زنازاده ای نوین هم طراز با اسرائیل کنند و از این طریق منطقه آغشته به نجاسات رفتاری این «متظاهرین به اسلام» در کنار آن «متظاهرین به یهود» شود.

بر این مبنا غربی ها کم رغبت نیستند تا در برخورد ظاهری خود با داعش تا آنجا هم پیش بروند که نهایتاً فتوحات داعش را در مقام یک کشور هم طراز اسرائیل برسمیت بشناسند و از این طریق رسمیت بخشنده به «اسلامی وحشی» بمنظور برخورداری از بینه اسلام هراسی نزد افکار بین المللی تحت مدیریت خود باشند.

بینه ای که بهترین دستآویز برای داده پردازی های عوام فریبانه آمریکا بمنظور توجیه سیاست های هژمونیک خود در منطقه را با گریم «کلانتر جهانی» و «اگه من نباشم می خورنتون!» فراهم می آورد.

تسامح پنتاگون در برخورد جدی با داعش در کنار انتشار مدارک از طبقه بندی خارج شده توسط Judicial Watch که نشان می‌دهد آمریکا به همراه متحدین غربی اش، به علاوه ترکیه و کشورهای حوزه خلیج فارس، از شکل گیری یک «قلمرو سلفی» در شرق سوریه و عراق حمایت می کنند! می تواند حجتی بر تردامنی آمریکا و متحدینش در برخورد تصنعی با داعش باشد.