سال 74 بود. به اتفاق یکی از دوستانم برای بازدید عازم نمایشگاه سالیانه کتاب در مرکز نمایشگاه های بین المللی تهران شدیم. اواسط روز بود که مامورین امنیتی در مقابل ورودی یکی از سالن های نمایشگاه مستقر شده و مانع از ورود بازدید کنندگان به سالن مزبور شدند!

خودم را به یکی از ماموران رسانده و علت ممانعت را جویا شدم و در پاسخ گفت:

شخصیت داخل سالن هست. سالن موقت قــُرُق شده! (منظورشان از شخصیت رئیس مجلس وقت بود)

با ترشروئی به مامور مزبور گفتم:

خوب شخصیت داخل سالن باشه! مگه ما بی شخصیت ایم!؟

البته آن بنده خدا مامور بود و معذور اما این خاطره را گفتم تا به نکته مهم تری بپردازم.

آقازاده سید حسن خمینی

امروز ملاحظه کردم یکی از دوستان در صفحه فیس بوکشان ضمن قرار دادن عکس حضور آقازاده سید حسن خمینی در بخش مجزا شده نشست مسئولین در سالن مراسم سالگرد رحلت امام (عکس ضمیمه) معترض آن شده که مگر این آقازاده چه شانیت و ارشدیت خاص و منحصر بفردی دارند که باید بتوانند در محل مزبور و در جوار بلند مرتبگان بنشینند!؟

هر چند ذیل پست ایشان نظر خود را گفتم اما شایسته دیدم بدلیل اهمیت موضوع شخصا نیز در پستی مستقل بر نظر خود ابرام ورزم دائر بر این که:

درد اصلی نشستن ایشان در جوار و قسمت «بلند مرتبگان» نیست. مسئله اصلی آنست که بعد از گذشت بیش از سه دهه از انقلاب و مرتفع شدن مشکلات امنیتی دیگر چرا این ادا و اطوارها را تمام نمی کنند و با برداشتن حصارهای جدا کننده بین مردم و مسئولین اجازه نمی دهند این لایه بندی های منحط و آپارتایدی برداشته شده و مسئولین کمی هم از لذت نشستن بین مردم برخوردار شوند!؟

وقتی به روایت مشهور در نشست های رسول الله با اصحاب و مردم کسی  نمی توانست صدر و ذیل جلسه را تشخیص دهد چنین سنت حسنه ای چه قرابتی با این لایه گذاری ها و عایق بندی های نالازم و منقضی شده دارد آن هم برای ملتی نجیب که از بذل هیچ مجاهدتی برای کشور و مسئولین شان مضایقه نکرده اند!؟