به گزارش پارس به نقل از کیهان، عربستان سعودی در این جنگ یکطرفه‌ای که به ملت مظلوم یمن تحمیل کرد، بنا داشت با استفاده از تهدید شدید و اهرم نظامی، حرکت استقلال‌طلبانه و اسلام‌خواهانه مردم یمن را دفع کند و مانع به نتیجه رسیدن این انقلاب بشود. بر این اساس، آل سعود نقطه محوری این حرکت یعنی «جنبش مردمی انصارالله» را در کانون فشار قرار داد و با وارد آوردن انواع تهمت‌ها از جمله اینکه این جنبش بقاء حیات حرمین شریفین و دو شهر مقدس مکه و مدینه را تهدید می‌نمایند، سعی کرد یک اجماع منطقه‌ای و اسلامی علیه انصارالله و در واقع علیه مردم مظلوم یمن شکل بدهد اما عملکرد انصارالله در طول دوره این جنگ ظالمانه به گونه‌ای بود که عربستان نتوانست مجامع و توده‌های مسلمان منطقه را در این اتهام پراکنی و ائتلاف‌سازی با خود همراه نماید. جنبش انصار نه در اظهارات خود، آنچنان برای عربستان خط و نشان کشید و نه در مواجهه نظامی، سرزمین عربستان را میدان عملیاتی خود قرار داد و حال آنکه از یک سو رجزخوانی در زمان جنگ امری مرسوم است و از سوی دیگر، انصارالله برای پاسخ، موشک‌های متنوعی که اسکاد بی و اسکاد سی از جمله آنها بود، در اختیار داشت و قادر بود، ریاض پایتخت عربستان را در واکنش به بارها بمباران صنعا از سوی هواپیماهای سعودی هدف حمله خود قرار دهد. انصارالله فقط در یک نوبت برای آنکه نشان دهد توانایی ورود عملیاتی به خاک عربستان را دارد به یکی از قبایل هم پیمان خود در صعده اجازه داد وارد خاک عربستان شده و نیروهای نظامی سعودی را گوشمالی دهند. در این اقدام دست کم 30 نفر از نیروهای نظامی عربستان که یک سرتیپ ارتش از جمله آنها بود، کشته شدند و یک پایگاه مهم نظامی عربستان در «جازان» برای مدت یک روز در تصرف این قبیله زیدی یمنی بود. خویشتنداری انصارالله و نجابتی که در این میدان به خرج داد تأثیر زیادی در مهار ماشین جنگی دشمن داشت.
انصارالله در این جنگ از نظر تاکتیک و راهبرد نظامی کار مؤثری انجام داد و از این رو عربستان نه تنها، این جنگ را با دستان خالی ترک می‌کند بلکه در شرایطی به توقف جنگ - که برای آبروداری آن را آتش بس نام می‌نهد- تن می‌دهد که در حین جنگ بر میزان قدرت انصارالله افزوده شده است. این آمار به خوبی نتیجه جنگ را نشان می‌دهند: تا پیش از جنگ ظالمانه عربستان، ائتلاف جنبش انصارالله، 11 استان شمالی یمن که مجموعاً 153718 کیلومتر مساحت یمن یعنی کمی بیشتر از 29 درصد خاک و حدود 18/2 میلیون نفر جمعیت یعنی کمی بیشتر از 79 درصد جمعیت یمن تشکیل می‌دهند، در اختیار داشت. چهار هفته پس از آغاز جنگ و هم اینک 256863 کیلومتر مربع از خاک- بیش از 48 درصد- و حدود 22 میلیون نفر از جمعیت- یعنی بیش از 95 درصد جمعیت- یمن را در اختیار دارد. این در حالی است که پیش از جنگ جنبش انصارالله هیچ علاقه‌ای به حرکت به سمت جنوب نداشت ولی جنگ و ضرورت ایجاد خط دفاعی در سواحل خلیج عدن سبب الحاق 7 استان لحج، ضالع، ابین، بیضاء، شبوه، ‌عدن و مأرب به منطقه شمالی گردید.
چهار هفته بمباران هوایی نتوانست آسیبی به انسجام انصار و نیروهای وفادار به آن بزند و به هیچ جنبش اعتراضی مردمی علیه انصارالله منجر نشد ولی نیروهای وفادار به عربستان را با بحران هویت، انسجام و کارآمدی مواجه کرد. عملیات رژیم عربستان، حزب شبه اخوانی اصلاح را که نفوذ قابل توجهی در میان مردم داشت و وابسته‌ترین جریان یمنی به رژیم آل سعود به حساب می‌آمد به انزوا برد، «تعز» پایتخت جریان اخوانی- وهابی از سیطره این حزب خارج شد و مأرب دومین شهر فعالیت این حزب هم عملا از سیطره آنان درآمد. عملیات هوایی رژیم سعودی سبب تثبیت صنعا و عدن در دست انصارالله گردید. این در حالی است که با سیطره انصار بر لحج، عدن، ابین و شبوه و حضور تله‌ای و ناپیوسته انصار در بخش‌هایی از سواحل المهره و حضرموت، بخش اعظم ساحل بسیار طولانی خلیج عدن در سیطره انصارالله و ارتش یمن که متحد انصار می‌باشد قرار گرفته است. در واقع هم‌اینک به برکت! چهار هفته عملیات ظالمانه سعودی سواحل یمن در اختیار انصارالله و متحدان آن قرار دارد.
و در واقع هم‌اینک 18 استان از 20 استان یمن شامل پایتخت‌های تاریخی آن- یعنی تعز، صنعا، عدن و صعده- در اختیار ائتلاف انصار می‌باشد و این در حالی است که از دو استان دیگر، استان المهره نیز در اختیار قبایل آن است و از تصرف القاعده و نیروهای شبه نظامی منصور هادی و میلیشیای اصلاح مصون مانده است.
عربستان در این جنگ از پشتیبانی پیوسته ارتش آمریکا در ابعاد تامین تسلیحاتی، آموزش، مخابرات، اطلاعات حساس و کمک‌رسانی به هواپیماها حین عملیات برخوردار بود که مقامات نظامی و غیرنظامی آمریکایی کم و بیش به آن اذعان کردند. بر این اساس آمریکایی‌ها هر چه در توان داشتند برای جلوگیری از شکست عربستان پای کار آوردند و به این ترتیب در جزء جزء جنایاتی که علیه مردم مظلوم یمن اعمال شد، شریک هستند و باید پاسخگو باشند. آمریکایی‌ها به خوبی می‌دانند که یمنی‌ها راه انتقام را بلدند و لذا از همین امروز نیروهای نظامی و غیرنظامی آمریکایی در حین تردد در این منطقه باید در انتظار ضربه یمنی‌ها باشند. انتقام یمنی‌ها قطعا از مقیاس حدود سه هزار شهیدی که داده‌اند، فراتر خواهد رفت اما در عین حال با توجه به تجربه شکست آمریکایی‌ها در چنین جنگ‌هایی، موافقت آنان با ورود متحد خود به جنگی با این نتایج بسیار بعید به نظر می‌رسد. از این رو می‌توان صحت این عبارت سرفرمانده نظامی آمریکا در منطقه را پذیرفت که گفت من از طریق رسانه‌ها از آغاز جنگ عربستان علیه یمن مطلع شده‌ام.
اما این موضوع چیزی را از مسئولیت آمریکا در این جنگ کم نمی‌کند چرا که سوخت هواپیماها و بمب‌های ویژه‌ای که هواپیماهای ارتش اجاره‌ای سعودی حمل می‌کردند، مستقیما در آسمان یمن از هواپیماهای آمریکایی به هواپیماهای سعودی منتقل می‌شدند.
نتیجه این جنگ تاثیر عمیقی در منطقه ما برجای می‌گذارد. عربستان از هم‌اکنون یک دشمن جدی را در کنار مرزهای خود دارد و از امروز هر اقدام این دشمن علیه سعودی از نظر اخلاقی و حتی از منظر حقوق بین‌الملل- عملیات مقابله به مثل- موجه می‌باشد این موضوعی است که رژیم آل‌سعود برای غلبه بر آن باید هزینه سیاسی و امنیتی زیادی را بپردازد. رژیم آل‌سعود منطقا نمی‌تواند به این زودی در منطقه‌ای که شکست خورده است، بار دیگر وارد عملیات شود. بنابراین انصارالله یک دوره زمانی فرصت دارد تا بدون دغدغه بر میزان توانمندی‌های دفاعی و هجومی خود بیفزاید از سوی دیگر از آنجا که برای اروپا هیچ‌چیز به اندازه منافع اقتصادی اهمیت ندارد، تلاش خواهد کرد تا راهی برای نزدیک شدن به جنبش پرقدرت انصارالله پیدا کند و از امنیت آبراه دریای سرخ و سواحل خلیج‌ عدن مطمئن گردد. این موضوع تا حد زیادی شرایط را برای آل‌سعود دشوار می‌کند چرا که به میزان توجه به اهمیت رابطه با جنبش انصارالله، از اقتدار و اعتبار آل‌سعود کاسته می‌شود و حال آنکه عربستان دست به جنگ زد تا  به خیال خود، نمایی از مطلقه بودن اقتدار خود در این منطقه را به نمایش بگذارد. در همین هفته گذشته یک مقام دیپلماتیک عربستان در گفتگو با یک دیپلمات ایرانی، با صراحت گفت حاضریم افغانستان را کاملا به شما واگذار کنیم به شرط آنکه شما به ما کمک کنید تا بر مشکل یمن فایق آئیم و البته طرف ایرانی در پاسخ گفته بود: «نه شما اجازه دارید از طرف ملت افغانستان تصمیمی بگیرید و نه ما اجازه داریم از طرف ملت یمن تصمیمی بگیریم». جنگ به پایان خود نزدیک شده و حال آنکه عربستان از سیطره بر یمن دورتر شده است.
اما انصارالله هم‌اینک باید به کمک مردم یمن و با تشریک مساعی همه گروههای یمنی یک نظام سیاسی مردم‌سالار براساس آموزه‌ها و ارزش‌های اسلامی بنا کند. یمنی‌ها ثابت کرده‌اند که پای کار انقلاب خود می‌مانند اما این همه، یمن را بی‌نیاز از قانون‌اساسی و چارچوب‌های قانونی نمی‌کند و لذا یمن باید همچنانکه در بعد امنیتی به توانمندی‌مناسبی رسیده است در بعد سیاسی هم صاحب یک نظام مقتدر باشد. این چنین نظامی می‌تواند در میان کشورهای عربی و اسلامی به یک الگوی خوب تبدیل شود.