‫ ‬‎‏ به نظرم میوه ای که حضرت آقا قصد داردند از مذاکرات هسته ای  بچینند این خواهد بود که چهره کریه ، زشت، بی منطق و زورگوی شیطان بزرگ آمریکا را به جوانان، برخی طبقات اجتماعی و بعضی مسولین در غالب یک تجربه نشان دهند. 

واقعیت امر این است که بعد از گذشته سی سال از انقلاب اسلامی  ما نسلی از جوانان را داریم که چون پدرانشان چهره واقعه ای آمریکا را تجربه نکردند و در کنار آن بعضی از پدران و مسولانی را شاهد هستیم که آن تجربه را یا فراموش کرده اند و یا اینکه  تحت تاثیر دانشی - و نه علمی-  که  تعامل با غرب را پشتیبانی می کند(   الگوی توسعه تعامل گرا   ) قرار گرفته اند و در نتیجه به آمریکا حسن ظن و اعتماد داشته و یا پیدا کرده اند. 

بزرگ ترین میوه و نتیجه این مذاکرات که می تواند سرمایه بزرگی برای   جمهوری اسلامی   باشد این خواهد بود که یک آمریکا  ی غیر قابل اعتماد از سوی ملت تجربه شود. تجربه ای که خواهد توانست تجویز الگوی توسعه تعامل گرا و سیاست خارجی توسعه گرا  را که گونه ای از وابستگی  را تئوریزه می کند در ایران زیر سوال برد. و قهرا نتیجه این اتفاق به حاشیه رفتن نیروهای سیاسی مدافع الگوی توسعه تعامل گرا و سیاست خارجی توسعه گرا در ایران خواهد شد.

همه این ها گفته شد تا این نتیجه گرفته شود که بهتر آن است که نیروهای حزب الله   و جناح مومن انقلاب به جای رویکرد  قطبی شده و جناحی در تحلیل   بیانیه لوزان   تمام تلاشان را در چیده شدن میوه ای که حضرت آقا قصد چیدن آن را دارند مبذول کنند و لذا شایسته آن است که عزیزان نوک پیکان انتقادات خود را متوجه شیطان بزرگ کنند تا مردم تجربه پر رنگ تری از آمریکای غیر قابل اعتماد پیدا کنند.

به همین جهت پاسخ به این سوال در رفتار آتی همه ما می تواند نقش به سزایی داشته باشد:

آيا دشمنی با شیطان بزرگ مهم تر است یا دشمنی با جوانان بی تجربه  و مسولان متاثر از دانشی که شیطان بزرگ را بزک کرده پیش چشم آنها می نمایاند؟ کدام مهمتر است؟

برای برادرانم که می گویند بیانیه لوزان   لوزان چای  است .