به گزارش پارس به نقل از خراسان ؛ محمدسعيداحديان در یادداشتی نوشت: خروجي مذاکرات لوزان را بايد به دو بخش تقسيم کرد اول توافق غير رسمي بر سر راه حل هاي اختلافات اصلي هسته اي و دوم بيانيه مشترکي که به عنوان خروجي رسمي مذاکرات منتشر شد. به دلايلي که در ادامه ذکر خواهد شد بر اين باورم که در اولي يعني «توافق هاي غير رسمي لوزان» آنچه نتيجه ساعت ها مذاکره فني بوده است به دستاوردهاي بسيار زياد و بعضا غرور آفريني دست يافتيم و در دومي يعني بيانيه مشترک، «اصل» و «محتواي» آن هوشمندانه عمل نکرديم و ممکن است از اين زاويه از پشت خنجر بخوريم.

دلايل ادعاي فوق را در قالب پاسخ به چند سوال ذکر مي کنيم:

با اينکه جزييات «توافق هاي غير رسمي لوزان» به صورت رسمي منتشر نشده است چگونه از آن دفاع مي کنيد؟

به نظر نمي رسد نياز به اطلاعات محرمانه اي از درون مذاکرات باشد تا بتوان از توافق هاي غير رسمي مذاکرات دفاع کرد بلکه مي توان براي پي بردن به جزئيات توافقات صورت گرفته به فکت شيت منتشر شده توسط تيم هسته اي ايران رجوع کرد و مطالعه گذراي اين متن به خوبي نشان مي دهد که در بسياري موارد در توافق هاي صورت گرفته دستاوردهاي زيادي کسب شده است و امتيازهاي داده شده با احتساب امتيازهاي احتمالي که در اين متن به آن تصريح نشده، به گونه اي نيست که دستاوردهاي به دست آمده را به طور جدي تحت الشعاع قرار دهد.

درباره تناقض هاي بين روايت آمريکا و ايران از توافق هاي صورت گرفته چه توضيحي مي توان داد؟

منطق عقلاني و سياسي حکم مي کند که به سه دليل ما بايد به روايت تيم هسته اي ايران از «توافق‌هاي غير رسمي لوزان» احتجاج کنيم مگر آنکه به صورتي يقين آور خلاف آن اثبات شود. اول اينکه آن ها نمايندگان مردم ايران در مذاکرات هستند آيا منطق حکم مي کند ما به نمايندگان خودمان بيشتر اعتماد کنيم يا ادعاهاي دشمن‌مان. دوم تيم هسته اي از حيث صداقت و ايمان و تلاش بارها مورد تاييد رهبري قرار گرفته اند گرچه اين تاييد به مفهوم تاييد عملکردها يا حداقل همه عملکردها نيست اما براي اطمينان از صداقت تيم هسته اي اطمينان آور است. و سوم اينکه منطق سياست ورزي حکم مي کند ما براي تقويت مطالبه‌گري خود از طرف مقابل، ادعاي طرف خود را به عنوان توافق بپذيريم نه ادعاي طرف مقابل که مطابق منافع ملي ما نيست.

چه تفاوتي بين توافق هاي غير رسمي لوزان و بيانيه مشترک وجود دارد؟

توافق هاي غير رسمي لوزان نتيجه ساعت ها مذاکره بر سر جزئيات و چانه زني سخت است و بيانيه مشترک عبارت هاي عمدتا مبهم و کلي برپايه اين جزئيات اما نکته مهم اينجا است که توافق هاي صورت گرفته بر سرجزئيات «چارچوب راه حل ها» که شفاهي است يا حتي ممکن است مکتوب شده باشد، هنوز به رسميت نرسيده است و طبعا ممکن است به راحتي دچار آسيب چرخش مواضع مخصوصا از سوي آمريکايي ها که در اين امر پرسابقه هستند، شود اما بيانيه مشترک به صورت رسمي به تاييد طرفين رسيده است.

بر محتواي بيانيه مشترک چه نقدهايي وارد است؟

ابتدا بايد تاکيد کرد که براي تحليل محتواي بيانيه مشترک به عنوان يک سند رسمي مجبوريم صرفا به متن سند مراجعه کنيم و نمي توانيم روايت تيم هسته اي ايران را ملاک تحليل قرار دهيم بر اين اساس نکات مربوط به شرح ذيل مي باشد:

۱. خلاف آنچه در فکت شيت ايران ذکر شده است در هيچ کجاي اين بيانيه رسمي بر غيرحقوقي بودن سند تصريح نشده است و همين مساله شائبه تبديل اين بيانيه غير رسمي به توافقي رسمي و در نتيجه دو مرحله اي شدن توافق را از نظر حقوقي پررنگ مي کند حتي اگر بتوان به گونه اي از نظر حقوقي اين مساله را توجيه کرد مهمتر آن است که آثار عملي و رسانه اي توافق دو مرحله اي مانند تحريک هيجان در مردم و بالا رفتن فشار افکارعمومي بر تيم هسته اي براي به نتيجه رسيدن مذاکرات، ايجاد تکانه شديد به وضعيت اقتصادي و ضربه پذيرتر شدن آن را با خود خواهد آورد.

۲. درباره ظرفيت و سطح غني سازي به عنوان يکي از محل هاي اختلاف عبارت ها مبهم و قابل تفسير به راي است.

۳. درباره يکي از اختلافات اصلي يعني تحقيق و توسعه، گرچه در مذاکرات و توافق شفاهي صورت گرفته جزييات توافق صورت گرفته خلاف منافع ما نيست اما براساس اين متن رسمي، بخش تحقيق و توسعه ما را محدود به ماشين هاي سانتريفيوژ بر اساس جدولي زماني و سطحي «توافق شده» کرده است به عبارت ديگر در اين سند رسمي ما محدوديت تحقيق و توسعه را پذيرفتيم.

۴. به صراحت و به گونه‌اي غيرقابل تفسير نطنز تنها مرکز غني سازي ايران ذکر شده است به عبارت ديگر در اين متن از يکي از خط قرمزهاي تعيين شده يعني غني سازي در فردو عقب نشيني شده است البته به دلايلي که توضيح آن در اين مجال نمي گنجد شايد بتوان نبود غني سازي صنعتي در فردو را در يک چانه زني ديپلماتيک که شما گاهي براي گرفتن امتيازهاي اصلي بايد امتيازهايي بدهي را پذيرفت اما همچنان دو سوال باقي مي ماند اول اينکه در بيانيه مشترک تصريح شده است «مواد شکافت پذير در فردو نخواهد بود» به عبارت ديگر ما در فردو نه حتي غني سازي صنعتي بلکه غني سازي براي تحقيق و توسعه نيز نخواهيم داشت سوال دوم و بسيار مهمتر اينکه هنگامي که کل اين سند پر است از جملات مبهم و تفسير پذير حتي اگر منطقي بوده است که اين امتياز را بدهيم چرا همين مساله را هم مثل امتيازهايي که طرف مقابل به ما داده است، مبهم ذکر نکرديم تا اگر طرف مقابل از ابهام سند رسمي سوءاستفاده کرد و به تعهدات خود پايبند نبود ما هم تعهدي اين چنين رسمي نداده باشيم.

۵. درباره راکتور آب سنگين اراک عبارت ها باز به گونه اي است که آمريکايي ها مي توانند عدم توليد پلوتونيوم را به آن مستند کنند گرچه ما هم مي توانيم آن را مطابق روايت خود بدانيم اما باز مي بينيم که هم اوباما و هم کري از اين ابهام استفاده کرده و بر عدم خروجي پلوتونيوم تاکيد کردند در حالي که اين مساله در تناقض با فکت شيت ايران يعني توافق غير رسمي صورت گرفته است.

۶. بخش مربوط به نظارت ها، امضاي پروتکل و...که بايد توسط ايران صورت گيرد، صريح و بدون ابهام است.

۷. درباره تحريم هاي اتحاديه اروپا بدون ذکر زمان از لغو تحريم هاي اتحاديه اروپا سخن گفته شده است و درباره تحريم هاي آمريکا ، عبارت «همزمان» با اجراي تعهدات «عمده» هسته اي که توسط آژانس راستي آزمايي شود ذکر شده است اين عبارت ها روشن مي کند که خلاف آنچه آقاي دکتر ظريف در توئيت خود ذکر کرده اند صراحتي بر لغو همه تحريم ها در آغاز کار ديده نمي شود و يکبار ديگر مي بينيم که براساس همين مبهم بودن سند کشورهاي غربي ۱+۵ ازتدريجي ومرحله اي بودن حذف تحريم ها سخن مي گويند.

۸. نکته بسيار مثبت اين بيانيه در کنار اين که اصل غني سازي توسط ايران پذيرفته شده است لغو همه قطعنامه هاي سازمان ملل است که اين مهم در حالي به دست آمده است که ما هيچ کدام از اين قطعنامه ها را عملا اجرا نکرديم.

همه آنچه ذکر شد را مي توان اين گونه خلاصه کرد که اين بيانيه، درباره برخي موارد که به ضرر ايران است صراحت دارد و در ديگر موارد به گونه‌اي قابل تفسير است که آمريکايي ها مي توانند (البته اگر دنبال فريب باشند) خلاف توافق هاي غير رسمي لوزان مواضع زياده خواهانه خود را با آن توجيه کنند لذا در صورتي که طرف آمريکايي به توافق هاي غير رسمي لوزان مطابق فکت شيت ايران پايبند باشد، بيانيه مشترک لوزان مشکلي در سر راه توافق ايجاد نمي کند (والبته فايده اي مهم نيز براي ما به ارمغان نخواهد آورد) اما نگراني آنجا ايجاد مي شود که اگر آمريکايي‌ها مشابه گذشته به دلايلي از قبيل عدم توفيق در قانع کردن کنگره، شرايط سياسي داخلي يا زياده خواهي ها، بخواهند مواضع خود را تغيير دهند (که از همين ابتدا با روايت آمريکايي از توافق زمينه هاي آن را ايجاد کرده اند) در اين صورت با سوءاستفاده از فضاي سياسي رسانه‌اي ايجاد شده ناشي از انتشار بيانيه مشترک لوزان تلاش مي کنند تقصير شکست مذاکرات را بر دوش ايران بيندازند و نه تنها سعي مي کنند از اين طريق به احساسات تهييج شده برخي مردم نااميدي تزريق و مخصوصا به اقتصاد تحريک شده ايران تنش سنگين وارد کنند بلکه اجماع در حال فروپاشي عليه ايران را دوباره احيا کنند.

در مجموع مي توان تاکيد کرد به نظر مي رسد تيم هسته اي با اينکه توانست در مذاکرات براي حل اختلافات هسته اي به دستاوردهاي درخشاني برسد اما بهتر بود به اصرار آمريکايي ها جواب منفي مي داد و با تاکيد بر خط قرمز عدم توافق دو مرحله اي به «اصل» صدور بيانيه مشترک تن نمي‌داد يا حداقل در«محتوا» هوشمندي بيشتري به خرج مي داد.

برخي از تعهدات طرف مقابل (به عنوان مثال تحريم ها) را شفاف و غيرقابل تفسير مي کرد در آن صورت ما اکنون هم شاهد دستاوردهاي مثبتي بوديم که براي گام نهايي توافق جامع به کار مي آمد و هم حتي اگر در طول مذاکرات سه ماهه پيش رو، گام نهايي با چرخش موضع و زياده خواهي آمريکا دچار چالش مي شد هزينه اي نمي‌پرداختيم.

در هر صورت لوزان شاهد ساعت ها ديپلماسي فعالانه و موثر بچه‌هاي انقلاب با دستاوردهايي قابل اعتنا بود که اين احتمال وجود دارد که اين دستاوردها با پذيرش انتشار بيانيه اي «پر ريسک» و «کم فايده» در معرض خطر «فريبکاري آمريکايي» قرار گيرد.

از اين پس بايد منتظر بود و ماراتن نفس گير مردان هسته اي ايران را در نگارش توافق نهايي ديد و البته بايد به دقت مراقب بدعهدي آمريکايي بود تا کار به سرانجام نهايي برسد. ان شاءا... .