پاسخ مختصر به این پرسش را می‌توان در سخنان «جهاد» که 2 سال پیش در مراسم سالگرد پدر عنوان شد جست‌وجو کرد. وقتی پسر 23 ساله جای پدر شهید می‌ایستد و با صلابت سخن می‌گوید نفس این ماجرا بر زایندگی و بالندگی مقاومت شهادت می‌دهد. جهاد مغنیه آن روز از زبان امام حسین علیه‌السلام گفت «خُطَّ الموت علی وُلد آدم مخطّ القلادهًْ علی جیدالفتاهًْ... مرگ مانند گردنبند بر گردن فرزند آدم کشیده و من برای دیدار اجدادم مشتاق‌تر از یعقوب به یوسف هستم. برای من جایگاه شهادتی برگزیده شده که آن را ملاقات خواهم کرد». او از امام زمان(عج) تمنای شهادت کرد و گفت « اُذِنَ للّذین یقاتلون بانهم ظلموا... اجازه جهاد و جنگ به آنها که می‌جنگند داده شد به خاطر آن که مورد ظلم قرار گرفتند و خداوند همانا بر یاری آنها قادر است.»
اما برای پاسخ مفصل‌تر باید در برخی نکات تامل کرد.
1- وضعیت اسرائیل چه در زمینه داخلی و چه منطقه‌ای و بین‌المللی، وضعیت هشدار و اورژانسی است. گزارش محرمانه وزارت خارجه اسرائیل به قلم گیلعاد کوهن (معاون وزارت) که چند روز پیش توسط یدیعوت آحارونوت فاش شد، خاطرنشان می‌کند اسرائیل در سال 2015 به استقبال انزوای بیشتر جهانی در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی و دانشگاهی حتی از جانب کشورهای اروپایی می‌رود. 2 هفته پیش آویگدور لیبرمن وزیر خارجه در جمع سفیران اسرائیل خاطرنشان کرد «غیر از ایران، اروپا نیز در سال 2015 جزو چالش‌های مهم اسرائیل خواهد بود چرا که برخی پارلمان‌ها و دولت‌های اروپایی موضع‌گیری علیه اسرائیل را افزایش داده‌اند». در یک سال گذشته این هشدارها شدت گرفته است. 21 اردیبهشت 92 مئیر داگان رئیس سابق سرویس جاسوسی موساد به جروزالم‌پست گفت «اسرائیل بر لبه پرتگاه ایستاده است. ما نمی‌توانیم خود را اداره کنیم. ریشه تهدید واقعی در سیاست‌های کنونی تل‌آویو نهفته است. اسرائیل به نقطه‌ای رسیده که نمی‌تواند خود را مدیریت کند. ما با پیشامدهای بدی در آینده مواجه می‌شویم». مشابه همین هشدار را شبتای شاویت رئیس اسبق موساد دوم تیر 93 در روزنامه هاآرتص نوشت. «من آینده اسرائیل را تاریک و نگران‌کننده می‌بینم. ما در درگیری با فلسطینی‌ها و تشکیل دولت یهودی و سرکوب آنها موفق عمل کردیم اما امروز واقعا نگران آینده پروژه صهیونیسم هستم زیرا از یک‌سو در برابر انبوه تهدیدهای حیاتی قرار داریم و از طرف دیگر با کوری دولت و فلج استراتژیک آن روبه‌رو هستیم. ما به آمریکا وابسته‌ایم اما روابط دو طرف به پایین‌ترین میزان رسیده است. اروپا که بزرگترین بازار ما بود، در حال خسته شدن از دست ماست و به سمت برخی تحریم‌ها تمایل دارد. روسیه به تدریج علیه ما شده و به دشمنان ما کمک می‌کند.»
2- بنی گانتز رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح اسرائیل در تحلیلی که اواخر آذر امسال از سوی «دیفنس نیوز» منتشر شد، هشدار داد «اسرائیل از زمین و آسمان و حتی زیرزمین با چالش‌های امنیتی همه‌جانبه مواجه است.» مشابه سخنان او را نتانیاهو اردیبهشت 2 سال پیش در سالگرد تاسیس رژیم صهیونیستی عنوان کرد و گفت «خطرات بی‌سابقه‌ای در کمین موجودیت اسرائیل است، خطراتی به مراتب بزرگتر از جنگ‌هایی که از سال 1948 روبه‌رو بودیم.» بیداری اسلامی و شاخه عمیق‌تر و عملیاتی‌تر آن (مقاومت اسلامی) کابوس بزرگی بود که سراغ رژیم جعلی صهیونیستی رفته بود. دان مریدور وزیر اطلاعات اسرائیل اواخر بهمن 91 در گفت‌وگو با المانیتور تصریح کرد «بهار عربی و سرنگون شدن رژیم‌های عربی عامل تقویت محور ایران در منطقه با حضور سوریه و حزب‌الله است و اگر ایران به قدرت حاکم جهان اسلام تبدیل شود، جهان و نظم آن در قرن جدید دگرگون خواهد شد.» چند روز پس از وی آوی دیختر وزیر امنیت اسرائیل (رئیس اسبق شین‌بث) در مصاحبه با دیرکت ماتن گفت «من نمی‌دانم چه کسی بهار عربی را اختراع کرد چون بیشتر به زمستان بارانی شبیه است. دیدیم اخوان‌المسلمین در مصر به قدرت رسید و یک سال کنترل مصر به عنوان بزرگترین کشور و ارتش منطقه و نیز کانال سوئز را به دست گرفت.» ارزیابی صهیونیست‌ها چنان‌که در مقاله مایکل اورن سفیر اسرائیل در آمریکا (روزنامه واشنگتن پست- 4 خرداد 92) دیده می‌شود، به هم خوردن نقشه خاورمیانه است. «ایران در حال به هم زدن نقشه قدیمی خاورمیانه است. نقشه‌ای که قدرت‌ها در قرن گذشته ترسیم ‌کردند در حال از بین رفتن است.» اسرائیل نقطه پرگار چنین نقشه‌ای بود اما اکنون دور تا دور خود را در محاصره نیروهایی می‌دید که کم یا زیاد مطالبه مردم‌سالاری، اسلام و مبارزه با آمریکا و اسرائیل را داشتند.
3- سناریوی جنگ نیابتی در سوریه و سپس توسعه آن به عراق در خرداد ماه امسال، در چنین  بستری تدارک شد تا ضمن اینکه موج بیداری اسلامی را به انحراف می‌کشد، قدرت محور «مقاومت اسلامی» را مستهلک سازد و حتی به عنوان آرزویی بالاتر، این محور را به واسطه یک بدل اسلامی (اسلام قلابی آمریکایی- انگلیسی و صهیونیستی) از هم بپاشد.  فروردین سال 92 کنفرانس امنیتی هرتزلیا از یک پروژه مهم تحت عنوان تشدید جنگ سنی- شیعه به عنوان راهبرد مصوب خود رونمایی کرد. حمایت جبهه غربی- عربی- عبری از تشکیل ارتش آزاد سوریه و سپس جبههًْ النصره و داعش، خروجی چنین تصمیم‌سازی‌هایی بود تا ضمن آن که توجه عمومی به امواج بیداری اسلامی- از مصر و لیبی و تونس تا بحرین و یمن- را منحرف می‌کرد، جنگ در درون محور مقاومت را «بومی»، «ملی» و «مذهبی» جلوه دهد. اواخر فروردین 92 عاموس یادلین رئیس سابق سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل به شبکه یک تلویزیون این رژیم گفت «حوادث سوریه از جنبه راهبردی برای اسرائیل خوب و مفید است. ارتش سوریه ارتش قوی و مجهزی است که پیش از این در مرز ما حضور داشت اما اکنون مجبور شده به مناطق شمالی و دمشق تغییر مکان دهد. بهتر است آنها درگیر بحران داخلی باشند. بدین ترتیب محور ایران نیز تضعیف می‌شود.»
بنابراین بی‌علت نبود اگر روزنامه معاریو 5 اسفند 1392 خبر داد «عبدالله البشیر فرمانده ارتش آزاد سوریه که دوره آموزش نظامی را در اسرائیل گذرانده و به هنگام مجروحیت در یکی از بیمارستان‌های تل‌آویو بستری شده است. او قبلا مسئول گروه جیش‌الحر در استان قنیطره در مرز سوریه و اسرائیل بوده است.» همان ایام و در حالی که نتانیاهو از تروریست‌های مجروح جنگ سوریه (بستری در فلسطین اشغالی) عیادت می‌کرد، یاکوب عامیدور مشاور پیشین امنیت ملی گفت «سوریه تحت تاثیر ایران، برای اسرائیل به مراتب خطرناک‌تر از سوریه تحت سلطه گروه‌های سلفی و القاعده است.» تابستان همان سال مایکل اورن سفیر اسرائیل در آمریکا به جروزالم‌پست گفت «اسرائیل روی کار آمدن القاعده در سوریه را بر باقی ماندن متحد ایران ترجیح می‌دهد. تهدید بزرگ، متحدان ایران و همان هلال استراتژیکی است که از تهران تا دمشق و بیروت کشیده شد و رژیم سوریه، رابط طلایی این قوس است.»
4- روند فرسایشی جنگ سوریه تا اوایل سال 92 به نفع جبهه مرتجع عبری- عربی (سعودی) ادامه داشت تا اینکه نقش مستشاری ایران و حزب‌الله لبنان، معادلات جنگ را در شمال، شرق و جنوب سوریه (القصیر، قلمون، حلب، قنیطره و...) دگرگون کرد. تجدید حیات ارتش سوریه و عقبه مردمی و مقاومتی آن‌چنان عرصه را برای گروه‌های تروریست تنگ کرد که داعش، جبهه النصره و جیش‌الحر به جان هم افتادند و عقب‌نشینی‌های استراتژیک شروع شد. در این میان گروهک داعش سناریوی تازه‌ای را در شمال عراق کلید زد.  نیمه تیر 93 یک ماه پیش از آن که ارتش اسرائیل برای چندمین بار به غزه یورش ببرد، داعشی‌ها به قدرت‌نمایی در منطقه موصل و کرکوک پرداختند. اما اکنون که 7 ماه از آن زمان می‌گذرد، هم جنگ 51 روزه غزه اسباب سرشکستگی صهیونیست‌ها شده و هم هزیمت داعش موجب قدرت‌نمایی مجدد محور مقاومت (ایران، عراق، سوریه و حزب‌الله) شده است. اسرائیل مسئولیت بخش مهمی از این ناکامی بزرگ خود را متوجه تدبیر و قدرت‌نمایی حزب‌الله می‌بیند. تامین امنیت و ثبات سوریه به نحوی که ارتش این کشور و حزب‌الله متوجه بلندی‌‌های جولان در جنوب شوند، اعلام باخت استراتژیک سناریوی امنیتی- نظامی تل‌آویو در منطقه است. یوسی میلمان زمانی در جروزالم‌پست خاطرنشان کرد «جنگ سوریه،  حزب‌الله را مجهزتر و قدرتمندتر کرد. بشار اسد بارها سیدحسن نصرالله را به عنوان الگوی خود مورد تحسین قرار داده است. حزب‌الله اکنون می‌تواند با موشک‌های خود تا تاسیسات دیمونا را مورد هدف قرار دهد.» مشابه این تعبیر را رادیو فردا دارد که می‌گوید «پیروزی‌های ارتش سوریه به کمک حزب‌الله از جمله در القصیر و قلمون، بار دیگر موازنه قدرت در خاورمیانه را به هم می‌زند. گروه‌های مسلح بلافاصله پس از شکست گفتند علت شکستشان مواجهه با زرادخانه بزرگ حزب‌الله بوده است.» زود دویچه سایتونگ آلمان این پیروزی‌ها را «زهر چشم حزب‌الله از اسرائیل در سوریه» توصیف می‌کند.
5- رونن برگمن کارشناس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی آبان امسال به شبکه2 اسرائیل گفت «موجودیت اسرائیل پس از شکست در مقابل حزب‌الله در جنگ 2006 تهدید می‌شود. آنها با 90 هزار موشک تمام اسرائیل را تهدید می‌کنند. ما در جنگ 33 روزه شکست سختی خوردیم.» مقارن همین ایام روزنامه معاریو به نقل از مرکز پژوهش راهبردی بگین- سادات نوشت «80 هزار موشک حزب‌الله مراکز مهم اسرائیل را نشانه گرفته‌اند.» فراتر از اینها آویو کوخاوی رئیس رکن اطلاعات نظامی اسرائیل می‌گوید «حزب‌الله اکنون به قدرت نقطه‌زنی دقیق دست یافته و یک ارتش کامل است.» سرتیپ نوعم تیفون از فرماندهان ارتش نیز در سخنرانی هرتزلیا (شهریور 92) عنوان می‌کند «حزب‌الله به عنوان هشتمین قدرت موشکی دنیا، دشمنی بسیار خطرناک برای ماست.» آنچه صهیونیست‌ها را نگران می‌کند، اعتماد به نفس و ابتکار عمل حزب‌الله به عنوان نوک پیکان محور نابودی اسرائیل است. حزب‌الله قدرتمندانه اسطوره شکست‌ناپذیری اسرائیل را از جنوب لبنان تا جنوب فلسطین (غزه) و سوریه- به واسطه کمک مستشاری- به چالش کامل کشیده است. این چالش‌ها را متهم شدن اسرائیل به جنایت، نسل‌کشی و اشغالگری تشدید می‌کند. بدین ترتیب امواج بحران خارجی با شدت تمام به فضای سیاست داخلی رژیم صهیونیستی پمپاژ می‌شود. دولت نتانیاهو طیفی از بحران مشروعیت، مهاجرت معکوس، انزوای سیاسی و انتفاضه در کرانه باختری را تجربه می‌کند. حمله به گروه چند نفره از مستشاران حزب‌الله در قنیطره را در چنین متنی باید ارزیابی کرد. نتانیاهو می‌خواهد تظاهر به قدرت کند حال آن که به تصریح آلون بن دیوید  تحلیلگر امنیتی و نظامی شبکه 10 تلویزیون اسرائیل «اعتماد به نفس حزب‌الله در 8 ساله پس از جنگ 33 روزه، بی‌سابقه است.» اسرائیل فقط نوک پیکان مقاومت را تیزتر می‌کند.
اگر جهاد اسلامی و حماس توانستند در جنگ 51 روزه تا عمق 160 کیلومتری سرزمین‌های اشغالی را هدف قرار دهند چرا حزب‌الله نتواند هر زمان که اراده کند، عمق حیفا و تل‌آویو را بکوبد. انتقام خون شهیدان عماد و جهاد مغنیه و ابوعیسی دیر نخواهد شد. شهدای مقاومت کابوس را تا عمق دفتر سیاستمداران صهیونیست برده‌اند که مدام از زلزله 9 ریشتری، ایستادن بر لبه پرتگاه و بی‌آیندگی اسرائیل سخن می‌گویند. تلافی‌های حزب‌الله هرگز متقارن و محدود نبوده است. سر نتانیاهو و برخی مقامات نظامی و امنیتی اسرائیل، کمترین بها برای خون پاک رضوان مقاومت و فرزندان سیراب از مشرب عاشورایی اوست. این ضرب شست، دیر و زود دارد اما قطعا سوخت و سوز ندارد.