پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- حسین قاسمی- مجله «ایران فردا» بعد از ۱۴ سال توقف در ماههای اخیر فعالیت خود را با صاحب امتیازی وقاتم مقام مدیر مسئولی حامد سحابی فرزند مهندس عزت الله سحابی آغاز کرده است. فارغ از مباحثی مانند عملکرد سابق این مجله  ونقش برخی نویسندگان و گردانندگان ان در فتنه 88 و فرار از کشور و...، نکته مهم و مغفول، اعطای مجوز یک نشریه به یک عضو وهمکار سازمان منافقین حداقل در دهه 1360می باشد. چگونه چنین افرادی از فیلترها گذشته اند جای تامل دارد واین در حالی است که  برخی متولیان صادرکننده مجوز برای چنین فردی  رسانه های جریان وفادار ومعتقد به انقلاب اسلامی را توقیف و قلع و قمع می کنند وبه  راحتی مجوزهای لازم برای فعالیت عناصر وجریانهای حزب اللهی در عرصه رسانه ای صادر نمی شود.برخوردهای اینچنینی همان جمله ی سید شهیدان اهل قلم را تداعی می کند: "که در جمهوری اسلامی همه آزادند به جز بچه حزب اللهی ها..".

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، هرچند مستندات جدی درباره اقدامات  حامد سحابی در دهه 1360 و نقشش در 30 خرداد وجود دارد، ولی در این مطلب فقط به مواردی که عزت الله سحابی در جلد دوم کتاب خاطراتش که چاپ خارج از کشور می باشد، استناد می کنم.

عزت الله سحابی درباره حضور حامد در درگیریهای 30 خرداد که منجر به شهادت ومجروح شدن تعداد زیادی از مردم بی گناه و جوانان حزب الهی توسط سازمان منافقین شد می پردازد:
«درتظاهرات 30 خرداد پسرم حامد نیز دستگیرشد. باتوجه به فضایی که آن روز وجود داشت و خشونت و کینه ای که میان نیروهای حزب الله ومجاهدین به وجود آمده بود، همه خانواده بسیار نگران وضعیت او بودیم... به ویژه آن که تا چندین روز هیچ خبری از او به دست نمی آوردیم. سرانجام توسط عباس فرزند خانم طالقانی که دلسوزانه موضوع را پیگیری می کرد و در میان افراد با نفوذ آشنایانی هم داشت، دانستیم که حامد در زیر زمین دادگستری زندانی است... پس از یک ماه به اوین منتقل شد واورا به انفرادی بردند. یک ماه هم تنها به سربرد.
پس از آن اقای لاجوردی به دلیل سوابقی که با ما داشت و به خاطر بهبود وضعیت حامد، وی را به بند فرقانی ها منتقل کرد... بنابراین تنش و اقدامات تند و سریع و یا شکنجه و اعدام ناگهانی در آن بند صورت نمی گرفت. درحالی که در بند مجاهدین وفدایی ها هرروز تعدادی اعدام می شدند و جو متشنج بود.
پس از 17 ماه یعنی در پاییز 1361 حامد را محاکمه کردند و چون سند ومدرک خاصی نبود، کفایت دوران بازداشت برای وی اعلام نمودند واو آزاد شد»

 در ادامه مهندس سحابی پدر حامد سحابی به ادامه این ارتباطات آن هم در اوج جنگ تحمیلی و پناهندگی سازمان منافقین به دامن صدام می نویسد:
«در اردیبهشت سال 63 به دلیل تماس هایی که اعضایی از مجاهدین با وی برقرار کرده بودند وگفتگوهایی که میان انان گذشته بود ،دوباره دستگیرشد واین بار سخت گیری درباره وی جدی تر بود.در این دوره حامد به زندان گوهر دشت کرج منتقل شد... پس از 11 ماه حامد را برای محاکمه به تهران اوردند و به دوسال زندان محکوم گردید. این بار با وساطت های آقای موسوی اردبیلی، نام او را در لیست زندانیان دیگری که باید عفو می شدند نوشتند وشش ماه زودتر از مقدار محکومیت از زندان آزادشد»

سید محمود دعایی ( گفتگو با مهرنامه شماره 12- خرداد 1390) نیز به این بحث از زاویه دیگری پرداخته است:
«سال 61 يا 62 گزارش‌هايي خدمت مرحوم امام رسيده بود مبني بر اينكه درون زندان بد رفتاري صورت مي‌گيرد و زندان‌ها شرايط مناسبي ندارند. ايشان احساس مسووليت كردند و گروه سه نفره‌اي (آقاي سيد‌هادي خامنه‌اي، دكتر محمدعلي‌هادي و من) را تعيين كردند كه به زندان‌ها برويم و اطلاعات ميداني دقيقي براي‌شان بياوريم. به يكي از سلول‌ها كه سر زدم تصادفاً آقازاده مهندس سحابي(آقا حامد) را ديدم. رفتم و گفتم كه من پدرتان را مي‌بينم و اگر پيغامي داريد بگوييد تا به ايشان برسانم، ايشان هم چيز خاصي نگفت. بعد كه به مجلس رفتم به آقاي سحابي گفتم: من اين توفيق را داشتم كه آقا حامد را ببينم و حالش هم خوب بود. ايشان تشكر كرد و گفت: اگر باز او را ديديد، بگوييد مقاومت نكند و اگر اطلاعاتي دارد به دوستان بدهد. من بار ديگر آقازاده ايشان را ديدم، اما پيغام مهندس را كامل نگفتم چون فكر كردم باور نمي‌كند واگر پيغام پدر را عيناً نقل كنم شايد تصور كند كه ادعاي بي‌جايي مي‌كنم براي اينكه او در زندان موضع ديگري داشته باشد.»

البته بخش قابل توجهی از افراد جریان موسوم به ملی - مذهبی دارای ارتباطات ویژه وحتی عضویت در سازمان منافقین بوده اند بگونه ای که ارتباط با این سازمان تروریستی  بارها باعث محکومیت و دستگیری انان شده است.

به عنوان مثال درباره هدی صابر که در سال 1390 در زندان در گذشت و از گردانندگان مجله ایران فردا بود امده است:
«هدی صابر فعالیت سیاسی خود را با گروهک جنبش مسلمانان مبارز آغاز نمود و پس از مدتی با یکی از هسته‌های تشکیلاتی سازمان منافقین (حسین تفرشی‌ها، مصطفی خانبانی و رضا رضوانی) ارتباط برقرار کرد و برای آنان اقدام به گردآوری اخبار نمود. پس از دستگیری و معدوم شدن هسته یاد شده، سازمان منافقین فرد دیگری را برای برقراری ارتباط با وی به ایران اعزام نمود. ...»

حسین تفرشی و مصطفی خانبانی بعدا اعدام شدند.البته «ایرج .م» عضو دیگر سازمان منافقین اخیرا مدعی شده است:
«مصطفی و سیدحسین در سال‌های اولیه دهه شصت به جریانی که بعدها «جناح اصفهان» کارگزاران سازندگی (عطریانفر، مهاجرانی،نوربخش و ...) را تشکیل ‌دادند نزدیک شدند.در نشست‌هایی که مصطفی و سیدحسین با این افراد داشتند اطلاعات اقتصادی، امنیتی و سیاسی رژیم را کسب و همراه با اطلاعاتی که خود داشتند از طریق نامه‌نویسی با جوهر نامریی به مجاهدین منتقل می‌کردند. آن‌ها همچنین ارتباط نزدیکی با ابراهیم یزدی و عزت‌الله سحابی و ... داشتند....»

 عمق روابط ملی مذهبی ها با سازمان منافقین به حدی می باشد که جریان ملی مذهبی در سال گذشته از به هلاکت رسیدن تروریستها و قاتلین فرزندان ملت در اردوگاه اشرف ضمن اظهار تاسف عمیق با صدور بیانیه ای آن را «مصداق بارز ستم و فاجعه انسانی» خواندند.

مشخص نیست برچه اساس مجوز یک مجله آن هم برای فردی با این سوابق صادر شده است؟ چرا این سهم به این فرد داده شده است؟ دلجویی از عضو دهه 1360 سازمان منافقین چرا؟

چشمتان روشن آقایان، خجالت نکشید و به چشمان مادران و فرزندان وخانواده شهدای مظلوم 30 خرداد1360 نگاه کنید.