چرا راست گراها(نژاد پرستها،لیبرال های افراطی، ناسیونالیست های اروپایی)در انتخابات اخیر پارلمان اروپا کرسی های زیادی کسب کردند؟ 

شاید ریشه این کنش ها را باید در نظریات "پساسیاسی" سه دهه اخیر در اروپا دانست. نظریات پساسیاسی قایل به محوشون مرزهای سیاسی و تخاصمات سیاسی است. گیدنز، اولریش بک و هابرماس و برخی دیگر از لیبرال های عقلانی اعتقاد دارند که اساس کنش سیاسی مبتنی بر عقلانیت است از همین رو می توان تخاصمات سیاسی را با گفتگوهای عقلانی ازبین برد(ایده "فراسوی راست و چپ" گیدنز، "سیاست جهان وطنی" بک و "دموکراسی گفتگویی" هابرماس). آنها مقولاتی چون میل، لذت و شور را در شکل گیری حرکتهای جمعی نادیده می گیرند و به دلیل ناتوانی در تحلیل، هویت های جمعی را با نام پوپولیسم می رانند و از دایره تحلیل خارج می کنند.

اما هویت مقوله ای "رابطه ای" و مبتنی بر تمایز است. از این رو وقتی مرزهای سیاسی مدرن تضعیف می شود لاجرم هویت اروپایی حول مفاهیم دیگری چون نژاد، قومیت، مذهب، ملیت و... شکل می گیرد. 

سلفی گری و نژادپرستی جذابترین و هویت بخش ترین جریان های اجتماعی اکنون غرب هستند. از همین رو پارلمان اروپا دست نژادپرستها و ناسیونالیستها می افتد و یک رپر بریتانیایی به راحتی جذب داعش می شود و جیمز فولی خبرنگار آمریکایی را سر می برد.