یکی از بزرگ ترین اشتباه‌های رسانه‌های حزب اللهی تجاهل و یا نادیده گرفتن همه ابعاد و وجوه گروه ها و افراد در عرصه های سیاسی/اجتماعی است. این دسته از روزنامه نگاران و صاحبان رسانه‌های جمعی، تعمدا و یا از روی جهل دست به حذف برخی دیدگاه‌های سیاسی و یا مذهبی افراد زده و تنها آن بخشی را به مخاطب معرفی می‌نمایند که برای ایشان پسندیده است. و سایر مواضع (بعضا مشکلزای آن فرد یا گروه) را از مخاطبین خود مخفی می‌نمایند تا به اهداف خود در ترغیب مخاطب به حمایت از آن فرد یا گروه دست یابند. شاید به نظر بیاید این روش در کوتاه مدت به نفع جریان حزب الله است، اما در نهایت این پرده پوشی‌ها راه به جایی نبرده و با آشکار شدن وجوه پنهان حقیقت، مخاطب ـ که پیشتر با چهره‌ای روتوش شده از فرد یا گروه مذکور آشنا شده بوده ـ دچار بهت و سردرگمی می شود و در نتیجه هم اعتماد خود را به رسانه‌ی مزبور از دست می‌دهد و هم نمی‌تواند موضعی متعادل در مقابل آن جریان یا فرد با تمامی صفات و خصوصیات و اهدافش اتخاذ کند.

فجایع اخیر جنگ غزه و حمله‌ی مجدد رژیم نژاد پرست صهیونیستی به مردم بی دفاع آن منطقه بار دیگر ما را در مقابل سوال‌های «چرایی» و «چگونگی» حمایت از مظلومان فلسطینی قرار داده است. اما این بار پاسخ به این سوال به راحتی سال‌های گذشته نیست. دلیل آن هم واضح است: حمایت علنی برخی رهبران حماس از گروه های ضد دولتی/ضد شیعی در سوریه که در نهایت منتهی به قطع ارتباط ایشان با جمهوری اسلامی شد. اما گروه حماس خیلی زود متوجه شد با ریسمان پوسیده‌ی ترکیه و قطر به چاهی رفته است که مقنّیان آن پیش و بیش از منافع جهان اسلام به فکر گسترش سلطه‌ی خود در منطقه هستند ـ حتی به قیمت خون صدها هزار مسلمان. بررسی چرایی این اقدام گروه حماس (و برخی دیگر از گروه‌های فلسطینی) مطلوب این نوشتار نیست.

سوال این است که چرا بدنه جامعه‌ی حزب الله ایران در مقابل اقدام حماس در یکی دو سال گذشته دچار بهت ناباورانه‌ای شد و چرا امروز عده ای با توجه به آنچه پیش آمده در حمایت خود از مظلومان فلسطینی دچار تردید و دو دلی شده اند؟

نویسنده مدعی است هم آن تحیر و هم این تردید نتیجه‌ی عدم شناخت کامل و همه جانبه ما از گروه‌هایی مثل حماس و ایدئولوژی فکری ایشان است. و در این عدم شناخت صحیح یکی از مقصران اصلی رسانه های حزب اللهی هستند که سال‌ها حقیقت فکری این قبیل گروه‌ها را به صورت کامل و روشن برای مخاطبان خود آشکار نکرده اند، تا آنجا که اکثریت بدنه‌ی حزب اللهی داخل ایران همچنان دیدگاهی متوهمانه و خود ساخته‌ای از گروه‌های مبارز فلسطینی در ذهن دارند. تصویری که اگر امروز اصلاح نشود، پس از گذشت این جنگ، دوباره در آینده‌ی نزدیک آسیب جبران ناپذیری بر سیاست اصولی دفاع از آرمان فلسطین (به صورت خاص) و آرمان دفاع از مظلومان و مستضعفان عالم (به طور عام) وارد خواهد کرد.

فهم ما از شرایط منطقه و بازیگران آن بایستی بر اساس حقیقت باشد نه پندار یا آرزو. افسران جوان جنگ نرم ما برای مبارزه در میدان جهاد دنیای رسانه‌ها باید تصویری حقیقی (هر چند تلخ و بر خلاف آرزوها و آرمان‌هایشان) از افکار گروه‌هایی چون حماس داشته باشند. شاید برای جوان‌ترها یادآوری ماجرای یاسر عرفات و تاریخچه‌ی ارتباط وی با انقلاب اسلامی درس خوبی باشد برای آسیب شناسی نحوه‌ی تعامل ما با گروه‌های فلسطینی. و از این روست که نویسنده تاکید دارد برای جلوگیری از سرخوردگی‌های آینده باید با شناخت کامل و علم به اختلافات اعتقادی و عقیدتی دست دوستی یا حمایت به سوی این گروه ها دراز کرد تا بعدا مایه‌ی خسران نباشد.

آنچه از سوی سران گروه حماس در دو سال در خیانت به متحدان و حامیان سابقشان بروز کرد ابدا برای آشنایان با تفکرات این گروه و سابقه تشکیلاتی آن تعجب آور نبود. پس از شروع موج مخالفت‌های مدنی در سوریه که متاسفانه با دخالت برخی کشورهای عربی و ترکیه به سرعت به جنگ مسلحانه تبدیل شد، افکار عمومی ایران در اوج دل نگرانی‌ها شاهد فاجعه‌ای دیگر در سرزمین‌های اشغالی بود. سازمان‌های فلسطینی چون حماس که سال‌ها تحت حمایت جمهوری اسلامی ایران توانسته بودند مقاومت خود را ادامه دهند، در تصمیمی غلط به حامی سال‌های گذشته‌ی خود یعنی ایران و سوریه پشت کردند و با وعده‌ی دلارهای نفتی قطر و عربستان حمایت صریح خود از گروه‌های مسلح ضد بشار اسد را اعلام نمودند. البته بعد گذشت کمتر از دو سال و آشکار شدن سیاست‌های مذبذبانه و منافقانه ترکیه و سایر کشورهای عربی در حمایت از جریان مقاومت، اخیرا شاهد بودیم خالد مشعل (پیش از شروع درگیری های اخیر) در نامه‌ای خطاب به رئیس جمهور ایران از وی درخواست کمک کرده بود. و هنگامی که بدنه جامعه مذهبی ایران چنین رفتار عجیبی را از گروهی مثل حماس می‌بیند و در مقابل جنایت‌های بی‌شرمانه گروهک‌هایی چون داعش علیه شیعیان را مشاهده می کند، بی‌جهت نیست اگر از خود بپرسد ما در این سال‌ها از چه گروه و تفکری حمایت می‌کردیم و چرا برای آن چنین بهای سنگینی می پرداختیم؟

حماس به عنوان شاخه‌ای از اخوان المسلمین مصر از لحاظ تفکرات مذهبی و سیاسی همانقدر به ایران نزدیک است که فردی چون محمد مرسی به ایران نزدیک بود. بدنه‌ی حزب اللهی ما همان قدر از ذوق زدگی شتابزده پیروزی مرسی در انتخابات مصر لطمه خورد که از توهم پیمان ابدی گروهی مثل حماس با ایران. و همه این‌ها محصول تصویرسازی غیر واقعی از مبانی فکری ـ مذهبی ـ سیاسی گروه‌هایی چون اخوان المسلمین است. واقعیت جهان کنونی اسلام این است که در اثر کم کاری ما و فعالیت بسیار شدید گروه‌های تکفیری و ضد شیعی، بدنه جامعه‌ی سیاسی اهل سنت دیدگاهی به شدت منفی نسبت به ایران و در مجموع شیعیان دارد. این دیدگاه ضد شیعی پس از حوادث اخیر سوریه تشدید شد و تنها یکی از نتایج آن گسست میان ایران و گروه حماس بود.

بر خلاف ما که اتحاد و حمایت خود از جریان مقاومت مردم فلسطین را در درجه اول یک واجب شرعی و کمک به مسلمانان می دانیم، تفکر غالب اخوانی اتحاد با شیعیان را یک تاکتیک موقت برای غلبه بر دشمن مشترک می‌دانند نه اتحادی مذهبی. بر همین اساس اگر روزی جایگزین بهتری (یعنی سنی) برای این اتحاد پیدا شود، به سرعت اتحاد و ارتباط خود با شیعیان را قطع خواهند کرد. چه تلخ است گفتن این کلام (اما نویسنده آن را واقعیت فعلی جهان اسلام می داند) که امروزه در میان اکثریت فعالین مذهبی اهل سنت، شیعیان اصولا در جرگه مسلمانان دسته بندی نمی شوند! و این تفکر نه تنها در میان بدنه عوام اهل سنت، بلکه در میان رهبران ایشان (در راس ایشان جریان اخوان المسلمین) رواج دارد. اگر روزی گروهی مثل حماس متحدی از اهل سنت (مثل ترکیه یا قطر) پیدا کند، در چشم بر هم زدنی تمام آنچه ایران شیعی در طی این چند دهه در حمایت از ایشان انجام داده است را فراموش خواهد کرد و به جرگه مسلمانان واقعی(!) خواهد پیوست ـ چیزی که به عینه دیدیم و پیش آمد. متاسفانه ما این واقعیت تلخ را ندیدیم یا نخواستیم ببینیم و برخی رسانه ها هنوز هم  ـ البته با نیت خیر کمک به فلسطین مظلوم ـ سعی در انکار این واقعیت دارند.

و اما وظیفه ما چیست؟ آیا بایستی دست از حمایت مظلوم برداریم؟ آیا بی انصافی و تعصب و جهالت رهبران حماس را باید با عدم حمایت پاسخ بدهیم و در مقابل خون زنان و کودکان فلسطینی سکوت کنیم؟

جواب بی شک منفی است. ما محبان آن امامی هستیم که حتی ظلم به زنی یهودی که تحت الحمایه دولت اسلامی است را نمی پذیرد. ما مدعیان پیروی امامی هستیم که شب هنگام برای غیر شیعیان و منکران مقام ولایت خود به کوچه‌های ایشان سرکشی می‌کرد و با دست مبارک خود نان در دامن منکران می گذاشت! ما پیرو خانواده‌ای هستیم که به ما آموختند کمک به دیگران را نه برای تشکر و ابراز لطف ایشان بلکه صرفا برای رضای خدا باید انجام داد. ما پیرو شهیدی هستیم که به سپاهیان دشمن آب نوشاند هر چند می‌دانست ایشان چند روز دیگر آب را از کودک خردسال او دریغ خواهند کرد. و ما باید این را به جوانان خود بیاموزیم.

لب و خلاصه آنچه نویسنده قصد دارد بگوید این است که انگیزه حمایت ما از فلسطین و مظلومان عالم انگیزه ای صرفا وظیفه محور است و ما تنها برای رضایت خالق هستی چنین می کنیم نه با چشم داشتی به آینده کمک ایشان و یا تشکر مظلومان. ما نباید حمایت خود از فلسطین و گروه های داخل آن را مسئله‌ای استراتژیک معرفی کنیم.

اگر حمایت ما از گروه هایی مثل حماس و جهاد اسلامی صرفا برای این بود که ایشان سپر بلای ما در مقابل رژیم صهیونیستی بشوند و اتحاد ما با ایشان صرفا مبنایی نظامی ـ استراتژیک داشت، چه تفاوتی میان ما و اردوغان باقی می‌ماند؟ چه تفاوتی ما را از پادشاه وهابی سعودی جدا می‌کرد؟ چه چیزی ما را شایسته‌ی لقب «شیعه» می‌نمود؟

کاش رسانه‌های حزب اللهی همه واقعیت افکار و دیدگاه‌های گروه‌هایی چون حماس را برای جوانان حزب اللهی بیان کنند. کاش به ایشان بگویند همین گروه فلسطینی که امروز برای حمایت از او طعم تلخ تحریم و فشار خارجی را تحمل می‌کنی شاید فردا روز جاهلانه تیغ بر گلوی برادر شیعه‌ی تو بگذارد. بگذارید جوان حزب اللهی ما بفهمد و بداند در دنیای کفر که هیچ، در دنیای اسلام هم مانند مولایش غریب و تنها است. بگذارید جوان ما دچار توهم نشود و تصور نکند آن کسی که حقانیت ولایت امیر المومنین (علیه السلام) را انکار می‌کند می‌تواند همچون سربازان شیعه حزب الله لبنان محرم اسرار ما باشد. بگذارید جوان ما با دیدی باز و افقی گشوده و اندیشه ای عمیق و فهمی دقیق بداند امروز از مظلومی دفاع می کند که شاید فردا نمکدان بشکند. بگذارید و اجازه بدهید ما هم چون آن خانه‌ی کوچک کنار مسجد النبی حداقل در حد خودمان این جملات را تمرین کنیم:

_إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّـهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا / إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا
سوره مبارکه الانسان، آیات ۹ و۱۰_
و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» می‌دهند! (و می‌گویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام می‌کنیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی‌خواهیم!

و در نهایت با دلی محزون از جهل و گمراهی امت اسلام و دلی خونین از جنایات دشمن سفاک با این جملات از دعای شریف افتتاح مطلب را ختم می‌کنیم:

اَللّهُمَّ اِنّا نَشْکوُ اِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَالِهِ وَغَیْبَهَ وَلِیِّنا وَکَثْرَهَ عَدُوِّنا وَقِلَّهَ عَدَدِنا وَشِدّهَ الْفِتَنِ بِنا وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَالِهِ وَاَعِنّا عَلی ذلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَبِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَرَحْمَهٍ مِنْکَ تَجَلِّلُناها وَعافِیَهٍ مِنْکَ تُلْبِسُناها بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ