- زمان دانشجویی یکی از هم دانشگاهیانم به من می گفت که شما با سهمیه به دانشگاه آمده اید. یک روز که دوباره این حرف را زد، از او پرسیدم پدر شما چه کاره است؟ ناراحت شد و گفت شما به پدر من چه کار دارید؟ گفتم فقط سوال کردم. فکر کنم گفت پدرش خشکشویی دارد. یادم نیست دقیقا شغل اش چه بود، شغلی در همین زمینه ها بود. به او گفتم پدر شما خیلی هم محترم و شغل قابل احترام، اما احتمالا از نظر هوشی باید متوسط باشند ولی پدربزرگ من تاریخ را تغییر داده و توانسته یک حکومت شاهنشاهی را به یک نظام جمهوری تبدیل کند. چنین انسانی به لحاظ ضریب هوشی قاعدتا باید در بالاترین سطح باشد.

 - من به خاطر اینکه هم درس خوانده ام هم کار کرده ام و خیلی زود ازدواج کرده ام، همیشه سعی کرده ام یک کمکی داشته باشم. ما همیشه خدمتکار داشتیم. عادت کرده ایم. من دختر خانه ام که بودم مادرم خدمتکار داشتند. مادربزرگم هم داشتند و این سیستم را همیشه داشتیم. اگر واقعا کسی بخواهد کار بیرون بکند و درس هم بخواند امکانش نیست.

- چادر سختی هایی دارد. نگهداریش سخت است. چادر حجاب فاخر است. برای خانم هایی خوب است که فعالیت اجتماعی ندارند. بعضی البته کش می اندازند و خیلی راحت می شوند. ولی من اگر کش بیندازم سرم درد می گیرد.

- اگر کسی با تحصیلات و تجربه کاری خودم پیدا کنم، از همین جا تعهد می دهم استخدام شود. چون واقعا تعداد نیروهای ما خیلی کم است. ما واقعا دچار قحط الرجال هستیم در صنعت نفت.