پایگاه خبری تحلیلی «پارس» -دکتر عبد‌الله گنجی - وجود خط سازش در کشور و حاکمیت از جمله مسائلی است که به دوران حیات مبارک امام بر‌می‌گردد و آنچه امروز مقام معظم رهبری در نقد آنان می‌فرمایند، باز‌خوانی آن چیزی است که امام راحل، بار‌ها اشاره کرده‌اند. تعمق در چرایی پیدایش این خط را باید از دو بعد مورد بررسی قرار داد؛

اول بعد تاریخی آن است. از زمان آشنایی ایرانیان با تمدن غرب در جنگ‌های ایران و روس و به‌رغم همه مظالم غرب در ۲۰۰ سال گذشته، همیشه طیفی به دنبال همسویی و همراهی با شاخص‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی غرب بوده‌اند و از این نظر خط سازش پدیده‌ای نو‌ظهور نیست. آنان تسلیم مطلق هیبت غرب شدند.

دوم اینکه بخشی از کسانی که از نظر گفتمانی متأثر از گفتمان‌های قبل از انقلاب اسلامی بودند، بعد از پیروزی، فهم و تفسیر دیگری از انقلاب اسلامی داشتند. از مشی این جماعت می‌توان فهمید که هدف انقلاب اسلامی را رفاه، توسعه و ارتقای زندگی مادی دانسته‌اند. این الگو که می‌تواند متأثر از اهداف انقلاب‌های فرانسه و روسیه باشد، همچنان مد‌نظر روشنفکران و بخشی از سیاستمداران ماست.

این در حالی است که فلسفه انقلاب اسلامی آنقدر بزرگ و جهانی است که امام خمینی از ملت ایران می‌خواهد مشکلات را تحمل کنند تا مسئولان به امر صدور انقلاب بپردازند.

خط سازش الزاماً وابسته تشکیلاتی به دشمن نیست، بلکه شاخص‌های اندازه‌گیری توسعه، رفاه و انسانیت را از غرب گرفته‌اند و جهانشمول بودن استاندارد‌های غربی را با زبان بی‌زبانی فریاد می‌زنند. این در حالی است که امام خمینی از سال ۱۳۴۱ تا آخر حیات خویش یک لحظه از اهداف جهانی اسلام و خوی استکبار‌ستیزی انقلاب اسلامی غفلت ننمود. امروز مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «کسانی که برای تئوریزه کردن سازش، تسلیم و اطاعت مقابل زور‌گویان، نظام را به جنگ‌طلبی متهم می‌کنند خیانت می‌کنند و دروغ می‌گویند». شاخص برای فهم مشی و تفکر این جریان را باید به میدان‌های منازعه ما و غرب برد. این جماعت تقصیر هیچ یک از صد‌ها مسئله‌ای را که بین ایران و غرب وجود دارد، به گردن غرب نمی‌اندازند و نظام اسلامی را متهم به پیدایش همه مشکلات می‌نمایند.

امام در تفسیری که از مسیر انقلاب اسلامی ارائه می‌دهند، ‌ معتقد هستند «تا کفر و شرک هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم». بنابر‌این فلسفه انقلاب اسلامی مبارزه دائمی با مظاهر کفر و شرک در جهان است. مقام معظم رهبری نیز دیروز در جمع نمایندگان مجلس فرمودند: «این مبارزه تمام شدنی نیست بلکه روش‌ها تغییر می‌یابد». از دیدگاه مقام معظم رهبری نوع مبارزه ما جنگ‌طلبی محسوب نمی‌شود، بلکه «ما به دنبال عبور از میان دزدان دریایی هستیم». ما در حال مبارزه با «دزدان عزت» هستیم‌ اما کسانی که فلسفه انقلاب اسلامی را صرفاً در توسعه مادی و تکنولوژیک و رشد شاخص‌های زندگی بر اساس استانداردهای غربی می‌بینند، مبارزه را امری بیهوده، ناسرانجام و خودکشی تفسیر می‌نمایند و بارها نظام را متهم به عدم استفاده از فرصت‌ها و چراغ‌ سبز دشمن نموده‌‌اند.

ماجرای برخورد امریکا با ابوطالبی نشان داد که در امریکا خط سازش وجود ندارد و کینه دنیای غرب با اسلام و ایران کینه شتری است. فاتحان لانه جاسوسی اگر صد بار هم توبه و عذرخواهی کنند، امریکا کوتاه نخواهد آمد تا به قول امام‌(ره) «از ساده‌اندیشی به در آییم و همه چیز را به حساب ضعف مدیریت‌های خودمان نگذاریم». امام خمینی(ره) در سال ۱۳۶۷ در قضیه سلمان رشدی یک بار دیگر به خط سازشکار و طلبکار هشدار دادند: «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید‌نظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند شعار‌های تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم(دکتر روحانی می‌فرماید بدبینی و خوش‌بینی در سیاست خارجی معنی ندارد باید واقع‌بین بود)، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند، این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام بر‌ملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به در آییم.»

بخشی از تئوری‌سازان سازش علقه شخصی هم دارند. برخی از کارگزاران نظام اسلامی نه تنها تحصیل فرزندانشان در داخل کشور برایشان خط قرمز محسوب می‌شود، بلکه فرزندان و برادران و… آنها در غرب زندگی می‌کنند. این بدان معنی است که شاخص‌‌های زندگی و رفتار فرهنگی - اجتماعی غرب را نسبت به محیط اسلامی ترجیح داده‌اند. بنابراین چگونه می‌توان از این جماعت انفعال و وادادگی را انتظار نداشت. در فیلم قلاده‌های طلا کارمند سفارت انگلیس به خانم ایرانی که برای مشورت و رهنمود به سفارت رفته بود، می‌گفت شما نگران نباشید تا ما فرزندان اینها را تربیت می‌کنیم اینها هیچ موقع ما را بیرون نمی‌کنند. بنابراین محل منازعه نظام با خط سازش، منازعه بر سر یکی از کلیدی‌ترین شاخص‌‌های اندیشه امام یعنی نسبت «رفاه و مبارزه» است و امام با صراحت اعلام کردند: «کسانی تا آخر با ما خواهند بود که درد محروم و پابرهنگان را چشیده باشند.» اکنون به صحنه سیاسی کشور بنگریم، آیا در جمع محرومان و پابرهنگان کسی از انقلاب بریده است؟

آیا کسانی که به خط سازش رسیده‌اند، امروز از رفاه برخوردار نیستند؟ آیا کارگزار نظام اسلامی که طی ۲۰ الی ۳۰ سال به ۵۰۰ تا هزار میلیارد تومان سرمایه(کاملاً مشروع) دست یافته است، می‌تواند کمربند مبارزه را محکم ببندد؟ و نکته جالب توجه اینکه امروز نقد این جماعت به مثابه تندروی و تکفیری محاسبه خواهد شود و فرزندان انقلاب به عنوان جماعتی سطحی، فاقد شناخت از کشور و جهان معرفی می‌شوند و غرب‌باوری عین تمدن‌خواهی، کرامت انسانی و مدارا با جهان تئوریزه می‌شود. خط سازش در ایران ۲۰۰ ساله است اما امروز در زیر معیارهای جهانشمول، حیات غربی برایشان جوهری‌تر شده است. مانع اصلی این جماعت اندیشه و سیره امام است. کدام امام؟ امامی که هرگز حذف شدنی نیست.