من این روزها، شاهد مهربانیهای خالصانه ای هستم که هم منقلبم میکند و هم حال دلم خوب و خوبتر میشود.

من این روزها در بهشتی ترین نقطه ی روی زمین ،زندگی را زندگی میکنم.

من این روزها حالم خیلللی خوب است ،چون در دیاری که من این روزها مهمانم، فقط خوبی و زیبایی و مهربانی و ارادت و دلدادگی و عشق است که میبینم.

من این روزها در جوار سرورم حضرت اباعبدالله،زندگی بهشتی را تجربه میکنم.راستی که زندگی در بهشت کربلا عجیب گواراست.

ارادت نوشت:این برادران بزرگوار، ایرانی بودند.به اصرار خواستند کفشهای خاکی من را واکس بزنند.اما چیزی که من را هنوز منقلب نگه داشته ،این بود که بعد از اتمام واکس زدن کفش زائران،کف کفش را روی سرشون میکشیدند. من به قدری بهم ریختم که ناخودآگاه با صدای بلند گفتم برادر شرمنده م نکن،دیدم سریع فرد کناردستیشون هم این کار رو تکرار کردند و من فقط اشک ریختم. همین