پسرم

زود بزرگ نشو مادر. کودکیت را بی حساب

می خواهم و در پناهش جوانیم را !

زود بزرگ نشو فرزندم

قهقهه بزن، جیغ بکش، گریه کن، لوس شو، بچگی کن، ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام.

آرام آرام پیش برو، آن سوی سن وسال هیچ خبری نیست گلم. هرچه جلوتر می روی همه چیز تـندتر از تو قدم بر می دارد. حالا هنوز دنیا به پای تو نمی رسد از پاکی. الهی هرگز هم قدمش نشوی هرگز! همیشه از دنیای ما آدم بزرگ ها جلوتر باش ، یک قدم ، دو قدم ، ولی زود بزرگ نشو مادر.

عزیزترینم، فرزندم، من مادرت هستم...

هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد،

من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بیخوابیهای شبانه را،

تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت حجمی از سکوت؛

تا بدانم حجم یک لبخندکودکانه ات میتواند معجزه زندگی دوباره ام باشد؛

من نه بهشت می خواهم نه آسمان و نه زمین،

بهشت من زمین من و زندگیم نفس های آرام کودکی توست؛

من هیچ نمیخواهم هیچ،

هیچ روزی به من تعلق ندارد،همه ساعتها و ثانیه های من تویی

ومن دست کودکیت را میگیرم تابه فردای انسانیت برسانم که این رسالت من است بر تو

وهیچ منتی ازمن بر تو وارد نیست که من با اختیار به عشق تو را به این دنیا آورده ام.

روزت مبارک پسرم