قرار بود درباره پیرى و مغز انسان با یک کیس خوب صحبت کنم. دوستان ستاد علوم شناختى از داریوش اسدزاده دعوت کردند. به نظرم انتخاب فوق العاده جالبى بود. روى صحنه از کلى ماجرا صحبت کرد و کم کم فهمیدم حافظه اش [مثل بنز] عالى کار میکند. از سبک زندگى خودش گفت. از او از عشق پرسیدم و عاشق شدن. به تکرار عاشقى رسیدیم. خب براى کسى که از دهه نهم زندگى خود عبور کرده و سرحال و دلشاد است همین راز برایم باقى ماند که باید عاشق شد، عاشق ماند و عشق را تکرار کرد. هر روز، هر زمان.

خداحافظ آقاى همیشه عاشق

پ.ن: در این عکس لبریز از خنده هستیم، دقیق یادم نیست ولى احتمالا درباره پیر شدن و تکرر عشق و تکرر إدرار همزمان صحبت میکردیم. یادش به خیر