تا به حال شده به نقطه ای برسید که اطرافیانتان بگویند: فلانی! تو آن فلانیِ سابق نیستی...

شده که به عکس‌های قدیمی تان نگاه کنید و دقیق شوید در لبخندهای واقعی تان؟

بعد پیش خود بگویید یعنی این منم؟!

تا به حال شده تمام فیوریت هایتان رفته رفته از یادتان برود و صدایتان هم در نیاید؟

شده که هی تلاش کنید برای تقویت حافظه تان ولی هیچ چیز از خودتان را به یاد نیاورید؟

اگر نشده شما را به خدا یک کاری نکنید که آدمِ دیگری با خودش، با گذشته اش با تمام هویتش بیگانه شود...

آدم هایی که با خودشان بیگانه می شوند،

یک شب باهمین شمشیرِ بیگانگی و دلتنگی، احساسات و خاطراتشان را سر می برند...

و از همه خطرناک تر آدمی ست که نه به احساساتش تعلق دارد و نه روی خاطراتش تملک...