به گزارش پارس نیوز، 

البته این فیلم در زمان اکران جشنواره فجر هم با نظرات متفاوتی از سوی منتقدان که عمدتاً این فیلم را تحسین می‌کردند یا نقدهای فنی انجام می‌دادند، مواجه شد و جایزه‌های اصلی جشنواره را هم چه در عرصه کارگردانی، بازیگری و چه بخش‌های دیگر به خودش اختصاص داد. با «فرشته صدرعرفایی» بازیگر نقش «غمناز» مادر عبدالمالک ریگی که سیمرغ‌های بهترین نقش مکمل زن را برای ایفای این نقش دریافت کرد پیرامون پیچیدگی‌های این نقش و داستان، کار کردن با نرگس آبیار و البته سیمرغش گفت‌‎و گو کردیم که در ادامه می‌خوانید.

* کاراکتر و شخصیت «غمناز» یکی از پیچیده‌ترین شخصیت‌ها در فیلم‌نامه خانم آبیار بود. چقدر ایفای این نقش برای خود شما پیچیدگی داشت؟

هر نقشی که بازیگر می‌پذیرد و با خودش تفاوت دارد پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد چراکه باید فرد دیگری را کشف، پیدا و پیاده کند. چه نقش یک زن تهرانی که از نظر ویژگی‌های اخلاقی واجتماعی و پایگاه طبقاتی مثل خودت نیست را بازی کنی و یا نقش یک زن بومی و شهرستانی. این نقش علاوه بر درک و پیاده کردن کاراکتر ویژگی‌ خاص دیگری داشت که آن هم موضوع لهجه و تمرین کردن برای رسیدن به آن بود که مسئولیت مهمی است هم در جهت باو پذیر شدن نقش و هم احترام به گویش اقوام .

* برای رسیدن به فضای بومی منطقه و این که بتوانید نقش یک مادر سیستان و بلوچستانی را بازی کنید، چه کاری کردید و احیانا کار میدانی کردید؟

من 3 هفته قبل از شروع کارم در فیلم با گروه فیلم‌برداری به چابهار رفتم. آنجا لباس بلوچی می‌پوشیدم، چادرم را می‌انداختم و به بازار می‌رفتم. با این کار در واقع با لباسم اخت شدم و سعی کردم در این مدت روزمرگی‌های‌شان را به دقت ببینم. به ویژه زنی که در طبقه این زن قرار می‌گرفت. در سیستان و بلوچستان هم مثل همه شهرها آدم‌ها با طیف‌ها و فرهنگ‌های طبقاتی مختلف زندگی‌ می‌کنند. من سعی کردم خانواده‌هایی را انتخاب کنم که از نظر طبقاتی، بنیه اقتصادی و فرهنگی به نقشم نزدیک‌تر باشند.

* از خود شخصیت مادر عبدالمالک و عبدالحمید ما به ازایی مثل فیلم وجود داشت؟

چیزی وجود نداشت. من قرار بود نقش مادری که خانم آبیار نوشتند را بازی کنم و فیلم هم فیلم مستند نبود.

* گریم سنگینی هم داشتید؟

بله.

* در جشنواره فجر همه روی نقش مکل زن اتفاق نظر داشتند و از شما نامی می‌بردند. با توجه به این که شما پیش‌تر و خیلی زودتر تجربه سیمرغ را برای فیلم «کافه ترانزیت» داشتید، کسب سیمرغ در این دوره هم برای شما جذابیت داشت؟

بله خیلی. وقتی می‌بینید ثمره کاری که کردید تایید می‌شود علی الخصوص در فیلمی که خود فیلم هم مورد توجه قرار گرفت و مهم‌تر از همه مردم دوست داشتند، لذت بخش است.

* همکاری شما با خانم آبیار برای اولین در این فیلم اتفاق افتاد، کار کردن با ایشان چطور بود؟ و چطور نوع نگاه‌شان برای این نقش به شما منتقل شد؟

خب این فیلم نه تنها اولین همکاری بلکه اولین برخود من با ایشان بود. وقتی برای اولین بار با ایشان آشنا شدم سئوالات زیادی داشتم. در موردفیلم‌نامه هم مفصل صحبت کردیم. من از خانم آبیار قبل‌تر دو فیلم دیده بودم که هر دو فیلم‌های خوبی هم بودند ولی نمی‌دانستم در این فیلم‌نامه می‌خواهند چه چیزی را برجسته کنند. به هرحال صحبت کردیم و دیدیم اتفاق نظر داریم. اگر بخواهم از ایشان تعریف کنم باید بگویم بسیار خانم فرهیخته، آگاه و صادقی هستند و نگاهی صلح دوستانه و انسان مدار دارند.

* کدام قسمت فیلم‌نامه برای شما جذاب بود؟

ببینید مسئله‌ای که برای من جذاب بود این که چطور به یک تفکر یا ایدئولوژی یا مذهب و دین می‌توان با برداشت‌ها و روایت‌های برگرفته از آن مواجه شد و این برداشت‌ها چقدر متفاوت می‌توانند باشند. این که چه می‌شود که آدم‌ها به ورطه افراطی‌گری و خشونت می‌افتند. چه چیزی این افراطی‌گری را تبلیغ و تایید می‌کند؟! چه کسانی بر طبل جنگ می‌کوبند؟! خشونتی که در جامعه ما وجود دارد و هر روز به رنگ‌های دیگری درمی‌آید بخشی از آن برداشت ناموجه از دین و مذهب است. آدم‌های افراطی از هر شکلی ما را احاطه کرده‌اند و این رفتارهای افراطی هستند که عشق، صلح، دوستی و آرامش را سرکوب می‌کنند.

* کدام شخصیت فیلم قهرمان «شبی که ماه کامل شد» می‌دانید؟!

به دنبال قهرمان نگردیم برای اینکه به دنبال قهرمان بگردیم منفعل می‌شویم و منتظریم یک ناجی بیاید. زنان فیلم جنگ و جنایت دوست ندارند؛ علاقه‌مند ثبات و عشق هستند و دوست دارند در سایه آرامش، فرزندان‌شان را بزرگ کنند و دوست ندارند فرزندان‌شان قربانی شوند. زن‌ها می‌خواهند زندگی کنند و برخی از مردان هستند که این جنگ‌ها، قدرت‌طلبی‌ها و خشونت‌ها را بوجود می‌آورند. اما در عین حال مردهایی هستند دنبالِ صلح‌طلبی و دوستی هستند. شما می‌بینید در جایی غمناز می‌گوید سه تا از فرزندانم را از دست دادم. او یک جایی هم اقرار می‌کند که فرزندانش به ناحق رفتار می‌کنند. حتی از روز اول می‌داند که بهتر است این دختر وارد این خانواده نشود.

* آن طور که گفته شده فیلم در چابهار، پاکستان و در انتها بنگلادش تصویر برداری شده است. کار کردن در هرکدام از این نقطه های چه اقتضاعات و مشکلاتی را داشت؟

در سیستان و بلوچستان ما در چابهار و زاهدان کار کردیم که هوای گرم و شرجی و رطوبت بالا بزرگترین مشکل ما بود که گریم‌های‌مان را دچار مشکل می‌کرد و مجبور بودیم مدام روتوش کنیم یا دوباره گریم بشویم. از جهات دیگر ولی مردمان سیستان و بلوچستان بسیار مردمان خوش قلب، نازنین، مهربان ومهمان نوازی بودند. من در بخش بنگلادش هم کار داشتم آنجا هم آب و هوا گرم بود، غذاهای‌شان هم خیلی به ما نمی‌ساخت.

*سخت‌ترین سکانسی بازی کردید، کدام سکانس بوده است؟

برای من همه‌اش لذتبخش بوده است. لذت کشف و و پرداخت شخصیت فیلمنامه و کار با گروه بی‌نظیر.

* شما آن زمانی که به موفقیت فیلم در جشنواره و اکران تا این حد امیدوار بودید؟

من در هیچ کدام از کارهایی که پذیرفتم به این موضوع فکر نکردم که آیا این کار موفق می شود یا نه؟! من در لحظه به نقشم و فیلم‌نامه فکر می‌کنم. چون اگر این طور فکرکنی مدام دغدغه‌ات این است که طوری باشی که دیگران یا یک عده خاص تو را بپسندند. من مطمئنم هر کاری با دقت و وسواس نوشته بشود، یک تیم خوب جمع شوند و کارگردان خوبی هم داشته باشد اتفاق خوبی می‌افتد.

* به عنوان آخرین سئوال، شما معمولا کم‌کار هستید. بعد از موفقیت جشنواره احیانا پیشنهادات کاری برای شما بیشتر نشده است؟! یعنی ممکن است شما را در فیلم‌های بیشتری ببینیم؟

نه، هنوز کاری در دست ندارم.