به گزارش پارس نیوز،  در سالی که گذشت اکبر گلپایگانی کارهای زیادی انجام داده که به‌احتمال خیلی‌هایشان به زودی اجرایی می‌شود؛ از انتشار ویرایش جدید کتاب گنجینه "گلپا" به نویسندگی مسیح سام‌خانیان گرفته تا رونق ایران‌گیرِ "هنرِ آواز" برای نوجوان‌ها و جوان‌های بااستعداد سراسر کشور. مرد حنجره طلایی در عین حال تصنیفی خوانده در رثای جوانی از دست‌رفته خیلی‌ها و حسرتی که به دلشان مانده اما در همین کهنسالی امید را جست‌وجو می‌کنند.

توضیح گلپا درباره انتقاداتش از شجریان

گلپا دلخوش به خاطراتی است که زندگی‌اش را سر و شکل زیبایی داده‌اند و حالا از پس تمام آن افتخارات دوران سپری‌شده او مانده و هواخواهانی که خودش حضور و دیدارشان را بالاترین افتخار زندگی‌اش می‌داند. گفت‌وگوی پیش رو که توسط علی نامجو با گلپا انجام شده، تلاشی است برای شریک‌کردن مخاطبان با آن‌چه استاد آواز ایرانی در این سن و سال در سر دارد:

برای آغاز این گفت‌وگو برویم سراغ خاطره‌های شما از سال ٩٧؛ برای خودتان چطور بود این سال؟!

به هر حال هر سالی که می‌گذرد با خودش خاطرات خوب و بدی را به همراه دارد؛ اما من در تمام این سال‌ها سعی کردم که کار خودم را بکنم. یکی از مهمترین اتفاق‌های این سال از نگاه من رسوایی کسانی بود که موسیقی ایرانی را محدود کرده بودند به یک شیوه خاص و می‌گفتند هر چیزی غیر از آن‌چه ما می‌گوییم موسیقی ایرانی نیست. آنها به موسیقی ایرانی خیانت کردند اما کارشان بالاخره روشن شد. امروز معلوم شده آنها حقیقت را پنهان کرده بودند اما خورشید پشتِ ابرمانده بالاخره خودش را نمایان کرد.

از کتاب "گنجینه گلپا" چه خبر؟

کتاب گنجینه گلپا که در سالگرد تولد من در بهمن ٩٥ رونمایی شده بود، از سوی آقای مسیح سام‌خانیان که گردآورنده و نویسنده اثر هستند، کامل‌تر شده و آثار دیگری از من به این مجموعه اضافه شده است. قرار است به زودی چاپ جدید کتاب با اصلاحات و البته تکمیل‌تر از نسخه قبلی ارایه شود. برنامه‌ریزی کرده‌ایم که ترجمه این کتاب به زبان انگلیسی هم منتشر شود تا در ایالات متحده آمریکا در اختیار علاقه‌مندان قرار بگیرد. در این کتاب مجموعه آوازهای من در برنامه گل‌ها و برخی از دیگر آثارم که در گوشه و کنار اجرا شده بود، مدون شده است.

صحبت‌هایی درباره کتاب دیگری با نام "ناگفته‌ها" را هم داریم انجام می‌دهیم که بناست در آن درباره خاطرات و آن بخش از اتفاقاتی که پیش از این بازگویشان نکرده‌ام، مطالبی به چاپ برسد تا این‌بار نه یک جمعیت محدود بلکه تاریخ درباره آن‌چه گذشته قضاوت کند.

در یکی دو سال گذشته در محافل و فضاهای مختلف بحث‌هایی درباره اختلاف هنرمندان عرصه موسیقی به ویژه خوانندگان مطرح شده است. از مهمترین این اختلاف نظرها که بعضا در فضای مجازی هم اوج گرفت، می‌توان به برخی انتقادهای شما از استاد محمدرضا شجریان اشاره کرد؛ امروز خود شما برآیند چنین اختلاف نظرهایی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

در ابتدا آرزوی شفا برای آقای شجریان دارم. اگر هم ایشان یا نزدیکانشان فکر می‌کنند کاری از دست من برمی‌آید با کمال میل حاضرم کمک کنم؛ به هر صورت ایشان هم یک هنرمند و از سوی مخاطبان شایسته احترام است. هم لازم است اول این تذکر را بدهم که بر همه فرض است که دست‌کم در زمینه کارهای هنری از یاد نبرند هر کسی برای ارایه کارش طریقی دارد؛ یک نفر در زمینه خوانندگی دوست دارد در آغاز کار تحریر اجرا کند و دیگری مایل است همزمان با خوانش شعر تحریر ارایه دهد.

خوب است همه سلیقه‌ها در وادی هنر حضور داشته باشند و وقتی آزادی کامل به مخاطبان داده شود، خودشان هنری را که مایل به شنیدنش هستند، انتخاب می‌کنند. موضوع بر سر آزادی است که باید در تمام شاخه‌های فکری و خاصه هنر به اهل آن داده شود. اگر این آزادی فراهم باشد، دیگر جای بحث نیست که چرا تنوع در حوزه ارایه کار هنر وجود دارد؛ اتفاقا وجود همین تنوع‌هاست که دنیا را زیبا می‌کند. اما و هزار اما اگر این فراغ بال برای تمام آنها که از گوهر هنر بهره برده‌اند، فراهم نباشد طبیعی است مجال کافی به عده‌ای داده نمی‌شود و برخی دیگر فضا را از آن خود می‌کنند.

سلیقه خود شما به سبک کدام یک از خوانندگان جوان امروز تمایل دارد؟

ما خوشبختانه امروز شاهد فعالیت خواننده‌های جوان و بااستعداد زیادی هستیم؛ اما متاسفانه فضای موسیقی آنچنان باز نیست تا همه کسانی که استعداد دارند، بتوانند خودشان را نشان بدهند.

خیلی‌ها از روزهایی می‌گویند که مردم می‌رفتند پای رادیو تا صدای گلپا را بشنوند. بسیاری از قدیمی‌ترها می‌گویند آن موقع که گلپا می‌رفت رادیو آواز بخواند، خیابان‌ها خلوت می‌شد. از آن سال‌ها زمان زیادی گذشته است. امروز مهمترین دلخوشی شما چیست؟

در طول سال‌های فعالیتم عناوین و افتخارات زیادی کسب کردم؛ از کشورهای مختلف به من مدرک دکترای افتخاری داده شد و مجسمه‌ام را ساختند. اما آن‌چه بیش از همه به آن افتخار می‌کنم همین علاقه‌مندانی هستند که هر روز به خانه‌ام می‌آیند. این‌که مردم سرزمینم قدر هنر را می‌دانند بهترین داشته و دلخوشی کسی چون من است.

باز هم برویم سراغ همان سال‌ها و همکارانتان در حوزه آواز. کدام یک از آن صداها بیشتر به دل خودتان نشسته است؟

محمودی خوانساری، ایرج، بنان، عبدالوهاب شهیدی و بسیاری از کسانی که در آن دوران فعال بودند و ممکن است نامشان از قلم بیفتد، بر دلم نشسته‌اند. این‌که پیش از نام هیچ‌کدام از این بزرگان نام استاد را نیاوردم به این دلیل است که آنها با همین نام میان مردم شناخته شدند، درست مثل سعدی و حافظ و مولانا. تا امروز شنیده‌اید که مثلا کسی به حافظ یا سعدی بگوید دکتر حافظ یا استاد سعدی!