واقعیت این است که رقابت میان سعودی ها و ایرانیان یک مبارزه کلاسیک سیاسی برای تسلط امنیتی نیست. اعضای شورای همکاری خلیج فارس نگران تلاش های ایران برای تغییر سیستم سیاسی و مذهبی منطقه هستند (به ویژه این که) تهران به صدور نفوذ و ایدئولوژی انقلابی خود از طریق محور مقاومت ادامه می دهد و (در این راه) از بصره تا بیروت و بحرین و یمن حامیانی دارد.

 اجلاس هفته گذشته ایالات متحده و شورای همکاری خلیج فارس در عربستان سعودی با موضوع ایران یکی از مهم ترین تحولات اخیر منطقه ای و (حتی جهانی) بود. این نشست پس از اجرایی شدن توافق هسته ای با ایران و سخنان جنجالی باراک اوباما با نشریه آتلانتیک درباره رویکرد فلسفی اش در خاورمیانه برگزار شد.

 

اوباما در مصاحبه اش با انتقاد از تشدید رقابت های منطقه ای سیاسی، اقتصادی و نظامی ریاض و تهران که (به گفته او) زمینه ساز جنگ های نیابتی و هرج و مرج در سوریه، عراق و یمن شده است، گفت که دو طرف باید یاد بگیرند مسائل همسایگی را با یکدیگر سهیم شوند. اوباما در نشست شورای همکاری خلیج فارس نیز تکرار کرد که مسئولیت پذیری بیشتری برای همگرایی ایران با منطقه نیاز است. اما آیا عربستان می تواند منطقه را با ایران شریک شود؟

 

سید حسین موسویان، مشاور پیشین حسن روحانی و استاد دانشگاه پرینستون نیز پیش از برگزاری نشست شورای همکاری خلیج فارس همین اظهارات را داشت. موسویان باور دارد از آنجایی که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به طور غیرقابل تصوری متزلزل هستند، ایران پیروز رقابت فعلی است. او پیشنهاد می کند که سازمان ملل متحد به‎ویژه اعضای دائم شورای امنیت به علاوه آلمان باید با همکاری یکدیگر یک سیستم همکاری منطقه ای ایجاد کنند که شامل ایران، عراق و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس باشد.

 

به اعتقاد موسویان این سیستم همکاری می تواند چیزی شبیه سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) باشد که سال ۱۹۷۵ و در جریان جنگ سرد ایجاد شد. سازمانی که هدفش تسهیل گفت وگو بر سر منافع امنیتی جمعی اروپاییان بود و از طرف ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی حمایت می شد. از آنجایی که سازمان امنیت و همکاری اروپا نقش ناچیزی در پایان جنگ سرد داشت، می توان گفت که ایده موسویان اساسا چیز جدیدی نیست. رهبران ایران از سال ۱۹۷۹ اعلام کرده اند که خاورمیانه و به ویژه منطقه خلیج فارس باید در مجموع توسط کشورهای منطقه اداره شود. تهران به دلایل ایدئولوژیک و استراتژیک همیشه به دنبال این بوده که ایالات متحده خارج از حیاط خلوت ایران باشد.

 

(این در حالی است که) نیروهای نظامی ایالات متحده از زمان جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ و آزادسازی کویت حضور سنگینی در منطقه داشته است. (به همین دلیل) اکنون ترک خاورمیانه برای متحدان سنتی آمریکا در منطقه بسیار چالش برانگیز خواهد بود. عربستان سعودی و امارات متحده عربی بیش از هر زمان برای تجهیزات نظامی هزینه کرده اند... اما بدون حمایت ایالات متحده به دشواری خواهند توانست در برابر توان موشکی ایران مقاومت کنند.

 

با این حال واقعیت این است که رقابت میان سعودی ها و ایرانیان یک مبارزه کلاسیک سیاسی برای تسلط امنیتی نیست. اعضای شورای همکاری خلیج فارس نگران تلاش های ایران برای تغییر سیستم سیاسی و مذهبی منطقه هستند (به ویژه این که) تهران به صدور نفوذ و ایدئولوژی انقلابی خود از طریق محور مقاومت ادامه می دهد و (در این راه) از بصره تا بیروت و بحرین و یمن حامیانی دارد.

 

در چنین شرایطی ایجاد ترتیبات امنیتی جمعی بسیار دشوار خواهد بود، همان طور که در زمان جنگ سرد بسیار دشوار بود. خاورمیانه (در حال حاضر) گرداب ناامنی است که خروج چشمگیر آمریکا در آینده ای نزدیک از آن احتمالا مشکلات بیشتری را برای باراک اوباما به وجود خواهد آورد؛ مشکلاتی به مراتب بیشتر از آنچه که (اوباما تصور می کند با خروج از خاورمیانه) حل خواهد شد.