به گزارش پارس به نقل از دنیای اقتصاد: به همین خاطر، این افراد از تمایلات خود بهره می برند و پول خود را صرف خرید کالاهایی می کنند که فکر می کنند آنها را خوشحال می کند، از تلویزیون گرفته تا اتومبیل و خانه و غیره.
اما نتایج یک دهه تحقیق که توسط من و همکارانم انجام شد، نشان می دهد مشکلی که در این روش وجود دارد این است که تمایلات ما درباره چگونگی تبدیل پول به خوشبختی در بهترین حالت گمراه کننده و در بدترین حالت دردناک است. این تلویزیون ها، اتومبیل ها و خانه ها تقریبا هیچ تاثیری بر خوشبختی شما ندارند. خوشبختانه ما اکنون می دانیم چه شیوه ای در خرج کردن پول باعث افزایش احساس خوشبختی می شود و این شیوه هم برای مصرف کنندگان و هم برای شرکت ها بسیار ارزشمند است.
آقای بافت اخیرا مطلبی را تحت عنوان « تعهد بشردوستانه من» منتشر کرده است که در آن به جای ارائه توصیه های مالی برای بخشش، پیشنهاد می دهد برای افزایش « سلامت احساسی» خود بخشش داشته باشیم. بافت زمانی که ۹۹ درصد از ثروت خود را به خیریه بخشید گفت « هرگز خوشبخت تر از این نبوده است» .
اما آیا لازم است همه ما نیز همانند بافت میلیاردها دلار ثروت را ببخشیم تا به چنین احساس شعفی دست یابیم؟ خوشبختانه، درمورد ما مردم عادی حتی ساده ترین روش های بخشش نیز می تواند حس خوشحالی و خوشبختی را در ما بر انگیزد. ما در مجموعه ای از تحقیقات دریافتیم اینکه از افراد بخواهیم پول خود را برای دیگران خرج کنند (مثلا به خیریه بدهند یا برای دوستان و خانواده هدیه تهیه کنند) آنها را به مراتب خوشحال تر از زمانی کرده است که همان پول را برای خودشان خرج کرده اند.
همچنین تحقیقات ما نشان می دهد حتی در کشورهای بسیار فقیر مثل هند یا اوگاندا (کشورهایی که مردم آنها گاهی درتامین نیازهای اولیه خود نیز با مشکل روبه رو هستند) افرادی که بیشتر به دیگران می بخشند خوشحال تر از افرادی هستند که دارایی شان را فقط صرف خودشان می کنند. به علاوه، حتی خرج کردن فقط چند دلار برای دیگران می تواند رشد چشمگیری در احساس خوشحالی ما داشته باشد. در یک تحقیق ما دریافته ایم که وقتی از افراد خواستیم مبلغ کمی مثل ۵ دلار را برای دیگران خرج کنند، در پایان روز آنها از افرادی که همین ۵ دلار را برای خودشان خرج کرده بودند خوشحال تر و راضی تر بودند.
به همین خاطر، مدیران باهوش از قدرت نهفته در سرمایه گذاری برای دیگران درجهت افزایش رضایتمندی کارکنان بهره می برند. به عنوان مثال، گوگل یک برنامه « پاداش» اجباری برای کارمندان خود در نظر می گیرد. به این معنا که شرکت بودجه ای را تعیین می کند که در قالب آن هر کارمند می تواند کارمند دیگری را برای دریافت ۱۵۰ دلار پاداش معرفی کند. البته با توجه به متوسط حقوق در شرکت گوگل، یک پاداش ۱۵۰ دلاری پاداش کوچکی است. اما طبیعت این پاداش (اینکه یک کارمند به جای برداشتن پاداش برای خود آن را به دیگری بدهد) می تواند از لحاظ احساسی بسیار تاثیرگذار باشد.
سرمایه گذاری روی دیگران می تواند بر مشتریان نیز بسیار تاثیرگذار باشد. به عنوان مثال، مدیران یک پارک که در آن عکس یادگاری مشتریان به قیمت ۹۵/۱۲ دلار به آنها فروخته می شد، نمی توانستند آنها را راضی به خرید عکس های خود کنند و تنها یک درصد از افراد اقدام به خرید عکس خود می کردند. اما آنها یک تصمیم هوشمندانه گرفتند. آنها به مشتری ها گفتند برای هر عکس هر چقدر بخواهند می توانند پرداخت کنند حتی صفر دلار اما در عین حال به آنها گفته شد نیمی از پولی که آنها پرداخت می کنند به خیریه داده خواهد شد.
در این حالت، مشتریان نه تنها یک عکس یادگاری از خود به خانه می بردند بلکه به دیگران نیز کمک می کردند. بعد از آن، تقریبا ۵/۴ درصد از مشتریان عکس می خریدند و متوسط پرداخت آنها بیش از ۵ دلار بود. در نتیجه سود شرکت به چهار برابر افزایش یافت.
وارن بافت به عنوان یک الگوی خوشبختی شناخته می شود. ما نه تنها باید توصیه های او را در جهت کسب درآمد مورد توجه قرار دهیم بلکه باید به نصایح او برای چگونه خوشبخت بودن نیز توجه کنیم. با فکر کردن دوباره به این موضوع که پول خود را چگونه خرج می کنیم، حتی اگر به اندازه ۵ دلار باشد، می توانیم برای هر ذره از پولی که خرج می کنیم احساس خوشحالی داشته باشیم. البته توصیه بافت برای خوشبختی دارای منفعت مادی نیز هست. با هر دلار که کارمندان یا مشتریان در قالب پاداش دریافت می کنند، یا کالا و خدمات خریداری می کنند احساس رضایت و خوشحالی در آنها ایجاد می شود و وقتی کارمندان و مشتریان راضی باشند، شرکت نیز از این امر منتفع خواهد شد.