به گزارش پارس نیوز، 

یکی از اصول اقتصاد مقاومتی و از ضروریات حال اقتصاد ما، فاصله گرفتن از اتکا به درآمدهای نفتی، خصوصا برای هزینه‌های جاری دولت است. یک نظام مالیاتی جامع می‌تواند در نیل به این هدف بسیار کارآمد باشد. همچنین در بند 17 اصول کلی سیاست‌های اقتصاد مقاومتی بر اصلاح نظام درآمدی دولت با افزایش سهم درآمدهای مالیاتی تاکید شده است. نظام مطلوب مالیاتی نظامی است که هم جلوی فعالیت‌های غیرتولیدی را بگیرد و هم دولت از این راه درآمد مناسبی را کسب کند. ناگفته پیداست که نظام مالیاتی فعلی دچار روزنه‌های بسیاری است که باعث می‌شود حجم قابل توجهی از اقتصاد از دادن مالیات فرار کنند. در سال‌های گذشته و با شدت یافتن تحریم‌ها، بار اصلی هزینه‌های دولت به دوش مالیات و بنگاه‌های اقتصادی افتاده است. اهمیت این موضوع از آنجا بیشتر می‌شود که آمریکا از برجام خارج شده و احتمال می‌رود درآمدهای نفتی دولت کاهش یابد. به نظر می‌رسد در سال پیش رو دولت مجبور می‌شود به این موضوع بهای بیشتری بدهد و از بخش‌های مغفول‌مانده اقتصاد نیز مالیات بستاند.

درباره نظام فعلی مالیاتی، اشکالات و راهکارها گفت‌وگوی ما با نارسیس امین‌رشتی، اقتصاددان و عضو هیات‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی را بخوانید.

برای شروع بحث درباره انواع مالیات موجود در نظام اقتصادی ما و کارکردهای آنها توضیحاتی را ارائه کنید.

ما به‌طور کلی دو نوع مالیات داریم؛ مالیات‌‌هایی که بر پایه بازار وضع می‌شوند و به‌اصطلاح مالیات‌های غیرمستقیم نامیده می‌شوند و مالیات‌هایی که روی درآمد، ثروت و ارث وضع می‌شوند و به آن مالیات‌های مستقیم گفته می‌شود. دلیل اخذ مالیات‌های مستقیم به نظام توزیع بازمی‌گردد. در مالیات‌های مستقیم رابطه درآمد و نرخ مالیات یک رابطه مستقیم است در نتیجه دولت و اقتصاد این مالیات را می‌پذیرد چون می‌تواند شرایط توزیعی جامعه را بهتر کند. اما دلیل مالیات‌های غیرمستقیم به دست آمدن درآمد زیاد برای دولت است. متاسفانه در جایگاه ابزاری از مالیات بسیار کم استفاده می‌کنیم در حالی که در بسیاری از موارد مالیات می‌تواند از تولید حمایت کند حتی در بسیاری از موارد مالیات می‌تواند به فرهنگ‌سازی کمک کند؛ یا اینکه مالیات می‌تواند سرمایه را به سمتی که مدنظر است هدایت کند؛ اما فکر می‌کنم دولت به مالیات به‌عنوان یک ابزار کمتر نگاه می‌کند و توجه آن به نظام مالیاتی فقط به‌عنوان یک منبع درآمد است. با این نگاه دولت، تولیدکننده مالیات را یک کابوس می‌داند در حالی که مالیات می‌تواند در بسیاری از موارد مسیر حرکت تولید را هموار کند. برای مثال مالیات بر ارزش افزوده چرا خوب است؟ چون به شکل چرخه‌ای و زنجیروار به هم متصل است، فرار مالیاتی کم می‌شود و مالیات به یک گروه خاص فشار وارد نمی‌کند. البته به‌اندازه‌ای بد اجرا می‌شود که مصرف‌کننده احساس می‌کند تنها اوست که مالیات پرداخت می‌کند. بنابراین بهتر است دولت به این جنبه هم توجه کند که مالیات یک ابزار است و می‌تواند در جهت حمایت از تولید از این ابزار استفاده کند.

چرا مالیات بر ارزش افزوده به‌نحوی اجرا می‌شود که فشار آن فقط روی دوش مصرف‌کننده است؟ درواقع مالیات را انتهای زنجیره پرداخت می‌کنند که بسیاری از آنها هم افراد کم‌درآمد هستند.


این مالیات فقط اسمش ارزش افزوده است و درواقع مالیات بر مصرف است. مالیات بر ارزش افزوده باید فقط به ارزش‌افزوده‌ای که در هر پروسه تولیدی به کالا افزوده می‌شود، تعلق گیرد. به‌طور مثال فرآیند تولید نان را در نظر بگیرید. ‌اول گندم آرد می‌شود و سپس آرد تبدیل به نان می‌شود. در این فرآیند باید به هر ارزشی که به کالای گندم افزوده می‌شود، مالیات تعلق گیرد و نه به کل قیمت این کالا. در حالی که ما از کل قیمت نان 9 درصد مالیات بر ارزش افزوده می‌گیریم. اصولا کشورهای دیگر دنیا که در سیستم‌های مالیاتی‌شان مالیات بر ارزش افزوده وجود دارد، نیز در دوره طولانی مالیات بر مصرف را داشته‌اند و بعد مالیات بر ارزش افزوده جای آن را گرفته است.

در بحث‌های تئوری اقتصادی اثبات‌ نشده که مالیات بر ارزش افزوده لزوما می‌تواند بار تورمی داشته باشد. ولی همه ما می‌دانیم که مالیات از جنس قیمت است و وقتی اعمال می‌شود افزایش قیمت را به شکلی در پی دارد. باید توجه داشت که تمام مالیات‌های بر مصرف را مصرف‌کننده پرداخت نمی‌کند، قسمتی از آن را تولیدکننده و توزیع‌کننده پرداخت می‌کنند در حالی که درکی از آن ندارند. یعنی وقتی قیمت یک کالا افزایش می‌یابد، متقاضی آن کالا کمتر می‌شود. عرضه‌کنندگان متوجه نیستند که تعدادی از مصرف‌کنندگان خود را از دست داده‌اند. آنها نیز به این صورت مالیات بر مصرف را پرداخت می‌کنند. معتقدم مالیات بر مصرف یا ارزش افزوده، مالیات‌های خوبی هستند. درواقع دلیل وجودشان این است که به‌دلیل گستردگی پایه‌های مالیاتی درآمد خوبی را برای دولت به همراه دارند؛ اما باید توجه کرد که این نوع مالیات‌ها، نرخ‎هایشان تنازلی است. یعنی به ازای افزایش درآمد نرخ مالیات کاهش پیدا می‌کند. به همین خاطر است که شما فکر می‌کنید به مصرف‌کننده فشار وارد می‌شود.

یعنی هرکس بیشتر مصرف می‌کند، مالیات کمتری می‌دهد؟

نه منظور من درآمد است، نه مصرف. مبلغ مالیات کسی که پردرآمد باشد بیشتر است ولی نرخ مالیاتش کمتر است. یعنی درصد کمتری از درآمدش را صرف این نوع از مالیات می‌کند.

نظام مالیاتی ما راحت‌ترین راه‌ها را می‌رود و از حقوق‌بگیران یا مصرف‌کنندگان مالیات می‌گیرد ولی تلاشی نمی‌کند از فعالیت‌های سفته‌بازانه، خرید و فروش مسکن و... مالیات بگیرد؟

نظام مالیاتی ما دو اشکال اصلی دارد؛ یک اشکال در اختیار خودش است و دیگری در اختیارش نیست. اشکال اول این است که گروه بزرگی از مشمولان مالیات را معاف کرده است. هر ارگان یا بنگاه وقتی وارد بازار می‌شود باید مالیات پرداخت کند، ‌فرقی ندارد به کجا وابسته است. وقتی یک بنگاه وابسته به یک ارگان مالیات نمی‌پردازد، اعتماد کسانی را که مالیات می‌دهند سلب می‌کند. یعنی شخص مشاهده می‌کند که درآمدش کمتر از یک موسسه بزرگ است، اما چندین برابر آن مالیات می‌پردازد. این مساله هم به لحاظ کارایی به اقتصاد لطمه می‌زند و هم به لحاظ اینکه اعتماد را از گروه مالیات‌دهندگان از بین می‌برد.

اشکال دوم که در همه‌جای دنیا کم و بیش وجود دارد، اقتصاد غیررسمی است. اقتصاد غیررسمی آن بخشی از اقتصاد است که از کانال رسمی بازار عبور نمی‌کند. این بخش فقط کالای قاچاق نیست، مثلا فعالیت تولیدی یک خانم خانه‌دار یا معلمی که به شکل خصوصی تدریس می‌کند، به‌رغم اینکه کار غیرقانونی نمی‌کنند ولی چون از کانال رسمی بازار نیست مالیاتی نیز پرداخت نمی‌کنند. بسیاری از فعالیت‌های دیگر هم وجود دارد که از کانال‌های رسمی عبور نمی‌کنند. اشکال عمده اقتصاد ما این است که این قسمت از اقتصاد بزرگ است و هنوز راهکاری برای شفاف و رسمی‌کردن آن پیدا نکرده‌ایم.

به هر دلیل هنوز بسیاری از داد و ستد‌ها به‌صورت نقدی انجام می‌شود. برخی پزشکان از کارتخوان استفاده نمی‌کنند و نقدی ویزیت را دریافت می‌کنند، چون نمی‌خواهند مالیات پرداخت کنند. پزشکی که چندین برابر یک کارمند درآمد دارد اما مالیات پرداختی کمتری دارد؛ این اتفاق خطرناک است از این جهت که بی‌اعتمادی می‌آورد. هرچقدر اعتماد مردم کم شود، کمتر می‌توان حرکت به جلو داشت و فرآیند پیشرفت و توسعه را کمتر می‌توان در این اقتصاد تجربه کرد. در بحث یارانه‌ها یکی از دلایلی که خیلی از مردم انصراف ندادند، بی‌اعتمادی بود و این هزینه زیادی به دولت وارد‌کرد.

همین موضوعات باعث شده نظام مالیاتی ما راحت‌خوار باشد و به راه‌های دم‌دستی بسنده کند؟

کشوری مانند آمریکا که نظام مالیاتی قوی‌ای دارد در سیستم مالیاتی، پلیس دارد. مشهور است آل‌کاپون را پلیس مالیاتی آمریکا جلب کرد. در این سیستم اگر کوچک‌ترین هزینه‌ای صورت گیرد، پلیس مالیاتی آمریکا در جریان است، اما در کشور ما اصلا چنین اتفاقی نه‌تنها نمی‌افتد بلکه اصلا امکان وقوع ندارد. گاهی اوقات نیز شعارهایی درباره مبارزه با پولشویی می‌دهیم اما این امکان برای سیستم بانکی ما وجود ندارد. در خیلی از جاها داد و ستد معمولی از سیستم بانکی عبور نمی‌کند و به‌صورت نقدی انجام می‌گیرد. این مسائل باعث می‌شود نتوانیم نظارت درستی داشته باشیم و در نتیجه ساده‌ترین مسیر، حقوق‌بگیران دولتی و کارگران هستند که قبل از دریافت حقوق، مالیات آن را پرداخت می‌کنند. این در حالی است که بازاریان با کوچک‌ترین تغییر در نرخ مالیات اعتصاب می‌کنند.

اینکه برخی نهادها مالیاتی پرداخت نمی‌کنند غیر از کاهش درآمدهای دولت، چه زیان‌های دیگری برای اقتصاد به‌دنبال دارد؟

فرض کنید چنین بنگاهی کیک و کلوچه تولید می‌کند (که اتفاقا این محصول را نیز تولید می‌کنند) اما مالیات پرداخت نمی‌کند، حتی اگر بنگاه دیگری با کیفیت بهتر کلوچه تولید کند، چون باید مبلغی را به‌عنوان مالیات بپردازد، قابلیت رقابت با بنگاه معاف از مالیات را ندارد، چون موسسه مذکور می‌تواند با قیمت پایین‌تری تولید ‌کند و کالایش را بفروشد. این فرآیند باعث می‌شود بخش خصوصی متضرر شود. ما دائما می‌گوییم از تولید داخلی و بخش خصوصی حمایت می‌کنیم، ولی چگونه می‌شود حمایت کرد وقتی ارگان‌هایی به این قدرت در بازار حضور دارند و مالیات نیز نمی‌پردازند. بخش خصوصی دیگر ‌انگیزه‌ای برای تولید ندارد. با این شرایط بخش خصوصی تنبیه شده و در یک بازه زمانی از بازار خارج می‌شود.

در چند سال گذشته با وجود رکود اقتصادی درآمد‌های مالیاتی دولت به‌شدت افزایش یافته است، در حالی که در بسیاری از کشورهای دنیا، دولت‌ها در زمان رکود اقتصادی، شرایط را برای بنگاه‌های اقتصادی تسهیل می‌کنند. بنگاه‌ها تا کجا می‌توانند این شرایط را تحمل کنند؟

اگر در سیستم خوداظهاری اصلاحاتی انجام گیرد، می‌شود اعلام درآمد و سود به خود بنگاه‌ها سپرده شود. این کار هم به سود بنگاه‌هاست و هم از فساد و رشوه ممیزان مالیاتی جلوگیری می‌کند. همچنین دولت می‌تواند در شرایطی که رکود حاکم است، تنفسی به بنگاه‌های تولیدی بدهد.

نظام مالیاتی نتوانسته از ابزارهایی که در اختیار دارد برای حمایت از تولید استفاده کند. بیشتر تولیدکنندگان، دولت و مالیات را به چشم یک مانع نگاه می‌کنند تا یک حامی. به‌عبارت دیگر دولت نتوانسته نقش خود را در حمایت از تولید درست ایفا کند. در کشورهای توسعه‌یافته دنیا اگر در یک بخش رکود وجود داشته باشد، دولت گزینه‌هایی مانند کاهش نرخ مالیات یا معافیت‌ها را مطرح می‌کند و درواقع به‌گونه‌ای حمایت می‌کند که بخش تولیدی بتواند زیر فشارهای اقتصادی کمر راست کند. البته ما بیشتر از جایی ضربه می‌خوریم که گروهی مالیات پرداخت می‌کنند و گروهی از پرداخت مالیات فرار می‌کنند. بیش از 30 درصد از اقتصاد کشور از مالیات فرار می‌کند و این رقم بسیار بزرگی است که قابل چشم‌پوشی نیست زیرا باعث می‌شود کسی که مالیات پرداخت می‌کند احساس ناخوشایندی داشته باشد و گمان کند که جیب او را خالی کرده‌اند.

چرا با اینکه مالیات بر خانه‌های خالی می‌تواند از احتکار مسکن جلوگیری کند، دولت برای اخذ آن اهتمام جدی ندارد؟

فکر می‌کنم دراین‌باره لابی‌هایی وجود دارد که ما آنها را نمی‌بینیم. بیش از 15 سال است که شعار مالیات بر خانه‌های خالی را می‌دهند، اما جای سوال دارد که چرا در این مدت هنوز اجرایی نشده است؟ وقتی ما مسکن را کالای سرمایه‌ای در نظر گرفته‌ایم و افزایش قیمت آن خانوارها را متاثر می‌کند، این مالیات می‌توانست ابزاری در دست دولت باشد. اهمیت این مالیات نه جهت کسب درآمد دولت، بلکه به این علت است که به‌عنوان مسیری که دولت می‌تواند شرایط متناسبی را در بازار مسکن ایجاد کند، عمل می کند. درواقع سمت عرضه را بیشتر کند و مردم تمایل بیشتری داشته باشند تا خانه‌های خالی را اجاره دهند یا حتی بفروشند. متاسفانه ما از شعار تا اجرا پروسه طولانی‌ای را طی می‌کنیم.

در برخی کشورها از حساب بانکی افراد نیز مالیات دریافت می‌شود؛ موضوعی که در کشور ما وجود ندارد و حتی مالیات بر ثروت جدی گرفته نمی‌شود.

به این علت است که ما زیرساخت‌های لازم را برای این کارها نداریم. مثلا در مقطعی گفته شد قرار است با پولشویی مبارزه شود، در نتیجه پول‌هایی که به سمت بانک می‌آمد کاهش یافت؛ زیرا ما ابزار مناسب و لازم را نداریم و با کوچک‌ترین شعارهایی که داده می‌شود سرمایه‌ها نگران می‌شوند. همین الان اگر اعلام شود قرار است از پس‌انداز افراد مالیات دریافت شود، اتفاقی که می‌افتد این است که همه افراد پول‌هایشان را از بانک خارج می‌کنند. کوچک‌ترین تغییر در بحث مالیات موجب واکنش جامعه می‌شود در نتیجه خیلی باید در بحث سرمایه با احتیاط حرکت کرد تا نگرانی ایجاد نشود. چند سال پیش بازاریان اعتصاب کردند چون حاضر به پرداخت مالیات بر ارزش افزوده نبودند. مبلغ این مالیات بسیار کم بود اما چون مالیات بر ارزش افزوده اطلاعات زیادی از افراد می‌گیرد، آنها نگران بودند که حساب‌هایشان رو شود. در نتیجه معتقدم اول باید زیرساخت‌ها را قوی کرده بعد موضوع چگونگی دریافت مالیات را مطرح کنیم. اگر بی‌گدار به آب بزنیم نتیجه این می‌شود که پول‌ها از بانک‌ها خارج می‌شود. نمونه بارز آن کاهش سود بانکی بود که به محض اعلام این خبر، مردم پول‌های خود را از بانک خارج کردند و به سمت ارز و طلا رفتند. در کشور ما دسترسی به این زیرساخت‌ها ممکن است کمی زمانبر باشد.