تاریخ ایران در یکصد سال اخیر با تاریخ پیدایش نفت و نقش آن در سیاست و اقتصاد کشور عجین است. ما یک نهضت به همین نام در تاریخ کشور داریم که قطعه مهمی از تاریخ معاصر است.انگلیسی‌ها در قرارداد رژی با زیرکی نفت را دیده بودند.

با آنکه از این قرارداد بوی توتون و تنباکو می‌آمد، اما زیر دود و دم این قرارداد، موضوع نفت خوابیده بود. برخی فکر می‌کنند سابقه تاریخی نفت به قرارداد دارسی می‌رسد حال آنکه چنین نیست.
قرارداد امتیاز ایجاد راه‌آهن در سال 1250 شمسی با بارون ژولیوس رویتر و قرارداد دادن امتیاز توتون و تنباکو در سال 1267 در زمان ناصرالدین شاه بوی نفت می‌داد. قرارداد دارسی در سال 1280 اولین قراردادی بود که بدون پوشش، موضوع نفت را رونمایی می‌کرد. هفت سال پس از این قرارداد، چاه انگلیسی‌ها در مسجد سلیمان به نفت رسید.
امسال درست 106 سال است پای نفت به سیاست و اقتصاد کشور باز شده است. نهضت ملی شدن صنعت نفت و پنجه در پنجه انداختن ملت ایران با دولت متجاوز و غارتگر انگلیس و آمریکای حیله‌گر، نقطه عطف تاریخ مبارزات ملت ایران محسوب می شود. اگر جوانان پرشور فداییان اسلام و برق گلوله‌های آنها که سه نخست وزیر خائن را به زمین زدند، نبود، نفت در ایران ملی نمی‌شد. در این مقال نمی‌خواهم در واکاوی نهضت ملی نفت، از شکل‌گیری تا مبارزات و سپس افول نهضت سخنی به میان آورم. ما در نهضت ملی ضربه را از درون خوردیم. جریانی در حال فرو کردن خنجر به پشت ملت بود که به دلیل فقد آگاهی‌های سیاسی و تجربیات انقلابی موفق نشدیم این جریان را شناسایی و از ساحت پاک نهضت ملی حذف کنیم.
بارها گفته‌ام و استدلال هم کرده‌ام که مصدق مامور بود تا این خنجر را از پشت به نهضت ملی وارد کند. رفتار او قبل و بعد از قیام تاریخی
30 تیر، همه نشان دهنده این حقیقت تلخ بود اما کسی حاضر نبود تلخی این حقیقت را بچشد و با آن مقابله کند.
خیانت مصدق باعث شد دیکتاتوری شاه برگردد، دوباره غارت نفت ایران در شکل کنسرسیوم نفتی عملیاتی شود و جالب اینکه مصدق به پاداش این دگردیسی سیاسی به عنوان یک قهرمان دستش بالا رود به طوری‌ که پس از گذشت 60 سال هنوز انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها جرأت نکنند اسناد محرمانه کودتای 28 مرداد را رونمایی کنند.
بیش از این نمی‌خواهم در مورد مسائل سیاسی نفت حرفی بزنم. می‌روم روی اصل مطلب که سوژه این مقاله است؛ حساب و کتاب نفت را در اقتصاد ایران باید قبل از انقلاب و بعد از انقلاب رصد کرد. متاسفانه در دانشکده‌های عریض و طویل اقتصادی کشور و نیز دانشکده‌های حسابداری، پایان‌نامه‌هایی که معطوف به این مسئله مهم باشد، وجود ندارد.
اینکه می‌گویم حساب و کتاب نفت باید رسیدگی شود برای این است که بدانیم خداوند تبارک و تعالی به عنوان یکی از دهها عنوان درآمدی کشور که انفال محسوب می‌شود چه میزان برای پول تو جیبی اقتصاد کشور بی‌هیچ منتی به ملت ما مرحمت فرموده است.
حساب و کتاب نفت قبل از انقلاب بوی غارت و خیانت و حیف و میل
می دهد. باید دید بعد از انقلاب در این مورد چه مسیری طی شده است؟
بعد از انقلاب انتظار این بود که دولت و بویژه اتاق فکر اقتصادی دولت یعنی سازمان برنامه و بودجه، نفت و گاز و میعانات گازی را به عنوان یکی از بخش‌های درآمدی دولت تحت عنوان انفال طبقه‌بندی کند، اما این کار را نکرد. رؤسای دولت‌ها هم گرفتار جنگ و تهاجم فرهنگی و مشکلات ناشی از آن بودند و رفتند در اتاق جنگ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و نهایتاً نظامی، که عمدتاً دغدغه امنیت ملی را داشتند.
هیچ کس در دولت‌های پس از انقلاب نه در دانشگاه و نه در حوزه و نه در دیگر ارکان نظام، از طراحان  برنامه و بودجه نپرسید پس تکلیف اصل 45 قانون اساسی و موضوع انفال و بخش‌های عظیم درآمدی آن در بودجه سالیانه چه می‌شود؟ مدیران سازمان برنامه همان دیکته‌ای را که قبل از انقلاب در بودجه‌ریزی وجود داشت بی‌کم و کاست اجرا کردند و صدای درآمد انفال را درنیاوردند و این غفلت تا کنون ادامه دارد.
اما با درآمد نفت چه کردیم؟ دیگر عناصری مثل اشرف پهلوی در نظام وجود نداشت که بخشی از درآمد نفت به عنوان هزینه‌های او در قمارخانه‌های لندن صرف شود. ما اکنون 9 پالایشگاه در کشور داریم و بزودی دو پالایشگاه عظیم نیز افتتاح می‌شود- پالایشگاه ستاره خلیج فارس و پالایشگاه آناهیتا ـ روزانه نزدیک به دو میلیون بشکه خوراک این پالایشگاه‌هاست که
27 قلم کالا در این پالایشگاهها تولید می‌شود. این پالایشگاه‌ها نیاز داخلی را برطرف کرده و علاوه بر آن سالانه بیش از 10 میلیارد دلار هم بابت فروش فرآورده‌ درآمد نصیب ملت می‌کنند.همین وضعیت در حوزه گاز وجود دارد و درخشش سرمایه‌‌گذاری‌ها در حوزه گاز، ایران را در ردیف اول یا دوم تولید گاز طبیعی جهان قرار داده است.
ایران امروز سومین تولید کننده بزرگ گاز طبیعی در جهان پس از روسیه و آمریکاست.
ایران 17 درصد ذخایر تثبیت شده گاز در جهان را دارد.
تقریباً به همین میزانی که نفت در داخل مصرف می‌کنیم، مصرف گاز هم در اشکال خانگی، صنعتی و تجاری داریم.
سالانه میلیاردها تومان حاصل از داد و ستد نفت و گاز در داخل، درآمد و هزینه‌ داریم اما گردش مالی این حجم عظیم در اقتصاد ملی، در خزانه کشور هیچ‌گاه دیده نشده است!
خوشبختانه در برنامه چهارم توسعه (88-84) طبق جدول شماره 8 برنامه که دولت تعهد داشت فقط سالی 15 میلیارد دلار از درآمد صادرات نفت را در بودجه عمومی هزینه کند، تمرین خوبی را برای بریدن ناف بودجه از نفت با موفقیت پشت سر گذاشتیم. تجربه برنامه چهارم نشان داد ما بدون اینکه چشم‌داشتی به دلارهای نفت صادراتی داشته باشیم، می‌توانیم کشور را اداره کنیم. چون همین 15 میلیارد دلار نیاز بودجه عمومی از طریق صادرات فرآورده‌های نفتی و فروش نفت در داخل قابل استحصال است.
علت اینکه تحریم نفتی و پتروشیمی اثری در اقتصاد ملی نداشته است همین است که ما در هر شرایط اقتصادی می‌توانیم حداقل 15 میلیارد دلار درآمد ارزی را که بتواند بودجه عمومی را سرپا نگه دارد، داشته‌ایم.
متاسفانه مفاد قراردادهای نفتی در دوران استبداد و استعمار هنوز روی قرارداد فی مابین دولت و شرکت ملی نفت سایه دارد. در آن قراردادها نوشته شده بود شرکت نفت... نباید مالیات و... بدهد. همین رویکرد را روی مناسبات مالی دولت و شرکت ملی نفت می‌بینیم. این تلقی غلط باعث شده است بزرگترین بنگاه اقتصادی کشور یعنی شرکت ملی نفت به موجب قانون، مالیات ندهد و از همه عجیب‌تر اینکه از پرداخت سود سهام به خزانه معاف باشد چه منطق مالی و محاسباتی پشت این تصمیم است؟ چه حکمتی دولت و مجلس از این خبط عظیم تصمیم‌گیری مالی دارند، معلوم نیست!
حساب و کتاب فروش نفت و گاز در داخل را در قانون هدفمندی یارانه‌ها پس از سالها غفلت از آن، دیدیم، اما در مدتی که قانون هدفمندی اجرا شده حساب و کتاب دقیق درآمد حاصل از آن در هاله‌ای از ابهام می‌باشد.
قبلا گفته می‌‌شد شرکت ملی نفت بابت فروش نفت و گاز در داخل 100 میلیارد دلار یارانه می‌دهد. وقتی قانون هدفمندی را آوردند از این عدد نجومی خبری نبود، از کم و کیف درآمد حاصل از فروش 27 قلم کالای تولیدی از فرآورده‌های نفتی خبری نبود، از میزان 20 قلم کالای تولیدی در پالایشگاه‌های گازی خبری نبود، درآمدهای نفت و گاز را نه در مبدأ (نفت خام و گازطبیعی) و نه در مقصد (فرآورده‌های نفتی و گازی) ندیدند، مرتب از کسری درآمد حرف زدند بدون اینکه بگویند کل درآمد چیست؟ این بی‌حساب و کتابی در حوزه نفت و گاز، هم دوست و هم دشمن را گیج کرده است.
دوست را دچار بی‌برنامگی و بی‌انضباطی مالی و دشمن را دچار خطای محاسباتی کرده است. در این باره گفتنی‌ها زیاد است. در آخر فقط یک نکته را می‌گویم و آن اینکه پس از گذشت 36 سال از انقلاب، بر خلاف قانون اساسی و قوانین مادر و قوانین عادی هیچ دولتی حاضر نشده است اساسنامه شرکت‌های ملی نفت، گاز و پتروشیمی را بیاورد.
نفت وبال گردن اقتصاد ایران نیست. ناشکری نکنیم، ما اگر هیچ چیز در کشور نداشته باشیم با همین نفت و گاز، هم اقتصاد کشور را می‌توانیم اداره کنیم و هم کمر آمریکا و انگلیس را بشکنیم، به شرطی که حساب و کتاب آن حداقل برای خودمان معلوم شود.
ارزش افزوده سرمایه‌گذاری‌ها در حوزه نفت و گاز و نیز سرمایه‌گذاری‌هایی که از این منبع در حوزه صنعت، کشاورزی و تجارت خارجی کرده‌ایم زیر ساخت‌هایی را در ایران فراهم کرده است که از هر بحران اقتصادی می‌توانیم به راحتی عبور کنیم.
فاز 12 پارس جنوبی با هفت میلیارد دلار سرمایه‌گذاری توسط رئیس‌جمهور افتتاح شد.
آنچه دیروز به بهره‌برداری رسید یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های ملی در عظیم‌ترین میدان گازی جهان بود، میدانی که 21 درصد کل گاز جهان در آنجا ذخیره شده است. فاز 12 پارس جنوبی بزر‌گ‌ترین پروژه تاریخ صنعت ایران است که در سال 88 کلید خورد.
اکنون ارزش افزوده این پروژه عظیم بر سر سفره تولید ناخالص ملی است.