به گزارش پارس نیوز، 

نهج البلاغة شامل سخنان و کلمات و نامه‌‌هاى گهربار امیرالمؤمنین(ع) است که در موقعیت‌‌هاى گوناگون بیان فرموده یا براى افراد مختلف نوشته است. گردآورنده این کتاب ارزش‌مند، سید رضى از علمای قرن چهارم میلادی است. این کتاب شریف کتابی است که بزرگ‌ترین فصحا و بلیغ‌‌ترین گویندگان در طول تاریخ، افتخار خویش را در محضر نهج البلاغة بودن دانسته‌‌اند.

سید رضی در بخشی از مقدمه آن می‌گوید: «هیچ‌ کس باور نمى‌‌کند این کلام کسى است که در جنگ آن‌چنان دلاورى مى‌‌کند و گردن‌‌هاى گردن‌کشان را مى‌‌زند و پهلوانان را به خاک مى‌‌افکند و خون آنان را بر زمین جارى مى‌‌کند و در عین حال او زاهدترین انسان و صالح‌‌ترین افراد است. این، از خصلت‌ها و فضایل عجیب آن بزرگوار است که جمع بین اضداد کرده و صفات متضاد را یک‌جا جمع کرده است.»

آنچه که بر ارزش نهج‌البلاغه نسبت به سایر منابع روایی شیعیان افزوده است، بیان خطبه‌های شیوا و ناصحانه امیرالمؤمنین (ع) در جایگاه یک حاکم اسلامی است؛‌ لذا این ویژگی در کنار تنوعات موضوعیِ بیانات حضرت، به گونه‌ای است که گویی مخاطبان امام علی (ع) در عصر حاضر هستند و انسان با خواندن آن‌ها احساس می‌کند مورد خطاب امام (ع) است. وجود این ویژگی باعث شده پس از قرن‌ها که از نگارش آن می‌گذرد، مورد توجه سایر فرقه‌های جهان اسلام و حتی اندیشمندان سایر ادیان قرار گیرد.

خداشناسی، معادشناسی، عاقبت‌اندیشی، دعوت به ارزش‌های الهی، فلسفه بعثت پیامبران، اوصاف مؤمنان و منافقان‌، روش برخورد با دنیا و ... از مهم‌ترین کلیدواژه‌های سخنان امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه محسوب می‌شود.

در ادامه یکی از خطبه‌های عبرت‌آموز حضرت پس از ماجرای حکمیّت را گوش می‌دهید. این خطبه سال 38 هجرى پس از خیانت ابو موسى و عمرو عاص از داوران حکمیّت فرمود.

«رأى جمعیّت شما در صفین یکى شد که دو مرد را به داورى برگزینند (ابو موسى اشعرى، عمرو عاص) و از آن دو پیمان گرفتیم که در برابر قرآن تسلیم باشند، و از آن تجاوز نکنند و زبان آن دو با قرآن و قلب‌ هایشان پیرو کتاب خدا باشد. امّا آنها از قرآن روى گردان شدند، حق را آشکارا مى‌دیدند و ترک گفتند، که جور و ستم، خواسته دلشان، و کجى و انحراف در روش فکری‌شان بود. در صورتى که پیش از صدور رأى زشت و حکم جائرانه، با آنها شرط کرده بودیم که به عدل حکم کرده و به حق عمل کنند. ما به حقّانیت خود ایمان داریم در حالى که آن دو از راه حق بیرون رفتند و حکمى بر خلاف حکم خدا صادر کردند.»

فَأَجْمَعَ رَأْیُ مَلَئِکُمْ عَلَى أَنِ اخْتَارُوا رَجُلَیْنِ فَأَخَذْنَا عَلَیْهِمَا أَنْ یُجَعْجِعَا عِنْدَ الْقُرْآنِ وَ لَا یُجَاوِزَاهُ وَ تَکُونَ أَلْسِنَتُهُمَا مَعَهُ وَ قُلُوبُهُمَا تَبَعَهُ فَتَاهَا عَنْهُ وَ تَرَکَا الْحَقَّ وَ هُمَا یُبْصِرَانِهِ وَ کَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا وَ الِاعْوِجَاجُ [دَأْبَهُمَا] رَأْیَهُمَا وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَیْهِمَا فِی الْحُکْمِ بِالْعَدْلِ وَ الْعَمَلِ بِالْحَقِّ سُوءَ رَأْیِهِمَا وَ جَوْرَ حُکْمِهِمَا وَ الثِّقَةُ فِی أَیْدِینَا لِأَنْفُسِنَا حِینَ خَالَفَا سَبِیلَ الْحَقِّ وَ أَتَیَا بِمَا لَا یُعْرَفُ مِنْ‌ مَعْکُوسِ‌ الْحُکْم‌.