به گزارش پارس نیوز، 

همان طور که آب در صد درجه به جوش می‌آید و در صفر درجه یخ می‌زند، اگر کسی تقوا داشته باشد، خدا خودش آموزشش می‌دهد، بله اگر تقوا واقعا باشد، آنجا دیگر نمایش نیست، واقع است؛ شما نمی‌توانی بگویی من تقوا داشتم و «یعلمکم الله» نیامد، بلکه برای انسان حاصل می‌شود.

اگر عمل ما بر طبق ایمان ما و ایمان ما بر طبق علم ما بود، یعنی ما علم پیدا کردیم به یک حقیقتی ایمان آوردیم عمل کردیم مقدمه می‌شود، برای علم بالاتر، علم بالاتر مقدمه می‌شود برای ایمان بالاتر، و این چرخه روبه افزایش است، عکسش هم هست؛ اگر خدای نکرده انسان علم پیدا کرد و عمل نکرد، عقاب می‌شود؛ یعنی ایمان نداشت و در نتیجه عمل نکرد، چون آنی که علم دارد و عمل نمی‌کند؛ یعنی ایمان ندارد، عقابش از کسی که علم ندارد به مراتب بیشتر است.

۷۰ گناه جاهل بخشیده می‌شود

اینکه در روایات دارد ۷۰ گناه جاهل بخشیده می‌شود تا یک گناه عالم بخشیده بشود، ناظر به این است که عالم به خاطر علمش عقابش سنگین می‌شود می‌گویند می‌دانستی، آن که نمی‌دانسته لااقل ممکن است بهانه‌ای عذری داشته باشد بگوید نمی‌دانستم تو که می‌دانستی.

عمل انسان باعث می‌شود در انسان یک صفتی پیدا می‌شود، این دیگر بحث علم اخلاق است، علم اخلاق علم خلقیات انسان است و بعضی‌ها متوجه نیستند اصلاً اخلاق ناظر به امر واقعی و تکوینی است و فقه ناظر به امور اعتباری است؛ در مسیحیت، چون شریعت توسط سنتپول القا شد در نتیجه فقه و اخلاق در هم آمیخته شد، آن‌ها دین را دو بخشی می‌دانند؛ یک بخش عقاید تئولوژی و یک بخش مورالیتی یا اتیکس، ولی در اصطلاح اسلامی که ما تقسیم سه‌گانه داریم نه دوگانه، عقاید شریعت یا فقه و اخلاق این دو تا مرزشان از هم جدا است، ما در اخلاق از خلقیات انسان صحبت می‌کنیم، بین این خلقیات انسان و عمل انسان ارتباط است، انسان یک عملی که انجام می‌دهد اگر بر آن عمل مداومت کند، تبدیل می‌شود به یک خلق، خلق یک امر ثابت است، به یک ملکه تبدیل می‌شود.

منافقین، دائم قسم می‌خوردند

آیاتی از سوره مجادله بر این مسئله تصریح دارد که در دنیا، منافقین، چون دائم قسم می‌خوردند، این ملکه‌شان شده، این ملکات با نفس انسان متحد می‌شود، و شما وقتی از دنیا می‌روید، نفس که از این دنیا می‌رود، همراه خودش ملکات را هم می‌برد، آن کسی که بخشنده است با خود این صفت را می‌برد، آن کسی که که بخیل است می‌برد، آن کسی که دروغگو است، دروغگویی در او ملکه شده؛ آن کسی که صادق است صداقت در او ملکه شده است.

من که سلطه بر شما نداشتم

خداوند تبارک و تعالی در آیه ۲۲ سوره ابراهیم از قول شیطان مطلبی را نقل می‌کند من که سلطه بر شما نداشتم، برای همین آنجا شیطان می‌گوید «فَلَا تَلُومُونِی»، شما من را ملامت نکنید، «وَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ»، خودتان را ملامت کنید، حالا اینجا خدا می‌فرماید «استحوذ علیهم الشیطان»، شیطان بر این‌ها غلبه کرد، این غلبه کرد را اشتباه معنا نکنیم، نگوییم که شیطان بر آن‌ها سلطه پیدا کرد، نه قرآن گفته شیطان هیچ وقت بر هیچ انسانی سلطه پیدا نمی‌کند، شیطان می‌گوید که من شما‌ها را دعوت کردم خودش هم گفت: «إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ» می‌گوید من شما را دعوت کردم «فَاسْتَجَبْتُمْ لِی»، شما من را اجابت کردید و خدا را اجابت نکردید.

بعد می‌گوید «مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ» من فریادرس شما‌ها نیستم، فکر نکنید یک عمر در دنیا دنبال من دویدید، روز قیامت من به دردتان می‌خورم، نه بابا من به درد شما‌ها روز قیامت هم نمی‌خورم. البته «مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ»، شما‌ها هم فریادرس من نیستید، ولی ببینید آنجا که می‌رسد شیطان را ببینید چه می‌گوید، می‌گوید: شما‌ها شرک ورزیدید، راه افتادید دنبال من، دنبال خدا نرفتید، ولی من خودم قبول ندارم آن راه را، به این که شما شرک ورزیدید من کافرم و من خودم قبول ندارم.

شیطان، انسان را از یاد خدا غافل می‌کند

شیطان کاری که می‌کند این است که انسان یاد خدا را فراموش کند؛ حالا شما ببینید برای اینکه بفهمی این رفیقت خوب است یا بد است، این مجلسی که می‌روی خوب است یا بد است، این حرف‌هایی که می‌زنی خوب است یا بد است، این کاری که می‌خواهی بکنی خوب است یا بد است یک ملاک دارد قرآن به شما می‌دهد، اگر این رفیقت، این جایی، این مجلسی که می‌روی، این کاری که می‌کنی تو را از ذکر خدا غافل می‌کند.

شیطان همیشه به اسم مخالفت با دین نمی‌آید

بعضی وقت‌ها شیطان در لباس دین می‌آید شیطان هدفش این است تو را از خدا غافل کند، هر جور غافل بشوی چه فرقی برای او می‌کند؛ با این یا با آن، و خدا دارد ملاک می‌دهد به شما که آقاجان بزرگ، جوان، پیر، بچه، زن، مرد، هر چیزی که شما را از ذکر خدا غافل می‌کند فراموش می‌کنید خدا را، این شیطانی است، به همین سادگی، حالا دیگر خودتان بهتر مصادیق آن را تشخیص می‌دهید.