حوادثی که در پاییز سال گذشته رخ داد، حول یک موضوع سیاسی نبود، بلکه به‌ظاهر خون‌خواهی و تظلم کسی بود که به‌عنوان یک کشته مظلوم معرفی شد. دختر جوانی که مرگی ترحم برانگیز داشت اما کشته نشده بود. حوادث ترحم برانگیز ظرفیت این را دارند که بهانه یک اجماع جهانی برای ایجاد جنگ روانی شوند.

 

نه‌تنها اجماع دولت‌ها، که اجماع تمدن غرب با تمام نهادها و تریبون‌هایش. چنین اتفاقی بهترین خوراک برای ماشین یغورِ جنگ ترکیبی است. سال گذشته دیدیم که چگونه از جشنواره‌های هنری گرفته تا سلبریتی‌ها و اینفلوئنسرها و چهره‌های دانشگاهی، علیه ایران و در حمایت از اعتراضات و اغتشاشات وارد میدان شدند. آنچه برای افکار عمومی و خصوصا مخاطب ایرانی تصویرسازی می‌شد به‌راستی یک خیزش بود؛ یک سونامی مُعظم موضع‌گیری و حمایت؛ یک انفجار به تمام معنا. چهره و نام کسانی که کشتگان اعتراضات معرفی می‌شدند در تمام تریبون‌های بین‌المللی قابل‌مشاهده بود. مخاطب ایرانی باید اگر به دریا می‌نگریست چهره این مقتول را می‌دید و اگر به صحرا می‌نگریست چهره آن قربانی را. در عرصه واقعیت اما کمیت و کیفیت اتفاقات هرگز به‌اندازه پوشش رسانه‌ای و موضع‌گیری انواع و اقسام نهادها نبود. در اصل اتفاقات، بیشتر در ذهن مخاطب ایرانی بود. ذهن او بود که باید یک انقلاب عظیم را شبیه‌سازی می‌کرد و این عبارت را تا عمق جان باور: خیزش سراسری ۱۴۰۱ ملت ایران!

اعطای جایزه صلح نوبل به فردی که ادعا شده فعال حقوق زنان در ایران است نیز در ادامه همین تصویرسازی رسانه‌ای به‌وسیله تریبون‌های رسمی، معتبر و به‌ظاهر بی‌طرف بین‌المللی است که باعث می‌شود مخاطب ایرانی در ذهن خود بگوید: «همه دنیا پشت اعتراضات هستند». وقتی چنین حمایت جهانی بزرگی صورت می‌گیرد، لابد خبرهای بزرگی است دیگر. لابد این انقلاب، یک انقلاب بزرگ واقعی است و بهتر است من هم به آن بپیوندم. 
واقعیت اما خیلی با این تصویر فاصله دارد. ماشین جنگ ترکیبی حوادث ۱۴۰۱ آن‌قدر نفس کم آورده و از ادامه راه ناتوان است که برای سوخت‌رسانی به آن، از هر فرصت کم‌ظرفیت و بی‌کیفیتی استفاده می‌شود.

دختر جوانی در مترو بی‌هوش شده؛ همین دو گزاره کافی است تا نهاد جنگ ترکیبی علیه ایران، شروع به کره گرفتن از این خبر کند. تیری است در تاریکی دیگر! این روزها رسانه‌های دشمن و اپوزیسیون شبیه افرادی شده‌اند که یک شوخی را بارها تکرار می‌کنند، به این امید که اطرافیان به‌اندازه بار اول به آن بخندند. نکته غم‌انگیز ماجرا اینجاست که رسانه‌های دشمن و معاندان، با قربانی‌های حوادث سال گذشته همچون اجناس تاریخ‌مصرف‌دار رفتار می‌کنند. تاریخ مصرف مهسا به همین زودی گذشت؟ نیکا برایتان مهره سوخته شد؟ نیاز به قربانی جدید دارید؟ عجب جنایت‌کاران بی‌رحمی. جایزه صلح نوبل به حامیان این جریان اعطا می‌شود. جریانی که جنازه می‌گیرد و خبر تحویل می‌دهد.