در مورد امام هشتم علیه‌السلام از یکی از علمای اعلام سخنی مشهور است که هر بار آن را مرور کنیم و در موردش بیندیشیم، از تعجب‌مان کاسته نخواهد شد. می‌فرماید که لقب حضرت ثامن ازاین‌جهت رضا نیست که آن امام، راضی بود به رضای خدا. داستان چیز دیگری است. او امامِ رضا است، یعنی بر رضا و رضایت امامت دارد. او آن‌همه به مشیت حضرت اله راضی بود که خداوند رضایت تمام موجودات را بند رضایت او کرد. این سخن البته با معارف ما نیز سازگار است. مگر در حدیث نداریم که «من کان لله کان الله له»؟ هر که برای خدا باشد، خدا برای او می‌شود.

همچنین مگر نداریم از امام حسن مجتبی علیه‌السلام که «من عَبَد الله، عَبَّد الله له کل شی»؟ پس در حقیقت اینکه لقب ولی‌نعمت ما از این حیث رضا باشد که ایشان به رضای خدا راضی بود یا از این حیث که رضایت تمام موجودات بسته به رضایت ایشان است، فرقی نمی‌کند. اگر کسی به رضای خدا راضی باشد، خدا نیز به رضای او راضی خواهد شد و خدا یعنی همه‌چیز. امام رضا علیه‌السلام همان امامی است که خدا راضی به رضای اوست.

این مقام البته برای تمام معصومین است. چنانکه در مورد حضرت زهرا سلام‌الله علیها خوانده‌ایم که رضایت خداوند در رضایت اوست. اما این خصلت به‌طور ویژه برای امام رضا علیه‌السلام تصریح‌شده است. همان امامی که خصلت رأفت نیز در مورد ایشان تصریح‌شده است. مهربانِ جمع مهربانان؛ خورشید منظومه خورشیدها. شرطی از شروط مسلمانی. خدا از سر مهربانی، سرسلسله رضایت را کسی قرار داده که سرسلسله مهر و رأفت است.

عاشقان اباالحسن اما به دنبال رضایت خودشان نیستند که راهی مشهد می‌شوند. حداقل در وهله اول، به عشق حضرت رضا می‌روند زیارت، نه به هوای رضای دل خودشان. خدا کاری کرد او، خود او، برای راضی شدن ما بس باشد. نه‌تنها رضایت همه بسته به رضایت اوست؛ بلکه او محبوبی است که عامل رضایت همه است. در حرم از غم‌هایمان یاد می‌کنیم، اما بارشان دیگر روی دوشمان سنگینی نمی‌کند. حرم انگار آخر دنیاست، پایان تمام قصه‌هاست؛ مثل آغوش مادر.  پدر ما که از مادرمان مهربان‌تری! راضی نشو به اشک‌های ما، راضی نشو به عادت کردن دل ما به غم.

امام رضا! اگر خورشید از غرب هم طلوع می‌کرد و در شرق غروب، باز خراسان سرزمین خورشید بود. اما بیش از خراسان، این ایران است که به شما شناخته می‌شود. چگونه می‌توان به خانه‌ای ناامید بود که خورشید در آن سکنا دارد؟