یک. بزرگترین عایدی که از یک کشور همسایه می‌تواند نصیب ما شود، ثبات و آرامش است. در منطقه غرب آسیا که در دهه‌های گذشته، شاهد چندین جنگ، تجاوز خارجی، کودتا، تفرقه و فتنه‌انگیزی گروه‌های تندرو و خطرناک بوده، هیچ گوهری به‌اندازه آرامش و ثبات ارزشمند نیست. از میان امتیازات مختلفی که برای کشور همسایه ممکن است، ثبات و آرامش، بیش از مبادلات اقتصادی، همکاری‌های سیاسی و حتی همسویی راهبردی ارزشمند است.
دو. آن زمان که آمریکایی‌ها افغانستان را ترک کرده و عملا تحویل طالبان دادند، برخی در داخل ذوق‌زده شدند و حتی برخی در مواضعی نسنجیده، از دولت جدید طالبان استقبال کرده و طالبان فعلی را با طالبان دو دهه پیش متفاوت دانستند. تاسف بارتر آن‌که این نگاه ساده انگارانه، به بخش‌هایی از سیاست رسمی کشور ما نیز راه یافت و هرچند هرگز در سطوح عالی نظام مورد تایید نبود، اما در سطوح میانی حامیانی داشت. همان زمان، بارها نوشتیم که تقابل طالبان با دولت آمریکایی اشرف غنی و نیروهای طرفدار غرب، باعث پاک شدن سابقه سیاه طالبان نمی‌شود و در این فقره، دشمن دشمن ما لزوما دوست ما نیست. یک رقیب محترم و نجیب که حتی در مجامع جهانی با ما همسو نباشد، حتما بهتر از یک گروه تندرو، با سابقه‌ای غیرقابل قبول و رفتارهای نپخته، بدوی و بعضا گروهکی است که حتی در پاره‌ای از موارد با ما همسو هم شده باشد. خلاصه ماجرا آن است که شبه‌دولتی همچون طالبان، اساسا در وضعیتی نیست و سیاست یکپارچه و حساب شده‌ای ندارد که بتواند با کشوری اتحاد و ائتلافی تشکیل دهد.
سه. جمهوری اسلامی از روز اول، موازی با سخن گفتن با دولت‌ها، با ملت‌های منطقه سخن گفته است. این یعنی هرچند ارتباط با دولت افغانستان برای ما مهم است، اما مهم‌تر از آن، ملت شریف و ستمدیده افغانستان است‌. طالبان هرچند در میان برخی اقشار افغان حامیانی دارد، اما موردپذیرش جامعه افغانستان و به‌ویژه علما، تحصیل‌کردگان و نخبگان افغان نیست.
دولتمردانی که زنان و دختران را از تحصیل بازمی‌دارند، مقررات منع آمد و شد وضع می‌کنند، مواضع عجیب اتخاذ می‌کنند و متاسفانه باید گفت کسانی که زمانی با ساختمان‌های مدرن تهران عکس یادگاری می‌گرفتند، امروز برای دولت تهران شاخ و شانه می‌کشند.
چهار. همه اتفاقات گذشته موید این حقیقت است که اگر دولتی برای مردم خود قابل قبول و منطقی نباشد، همسایه خوبی هم نخواهد بود. ماجرای اخیر انحراف آب هیرمند نشانه‌ای از این نکته است. پیش از این گاهی برخی تنش‌ها و ناآرامی ها در مرز ما با افغانستان به وقوع پیوسته بود که ناشی از ضعف کنترل مرزها توسط دولت جدید این کشور بود که همان هم قابل‌پذیرش نبود. حالا کار به‌جایی رسیده که روز گذشته، نیروهای رسمی طالبان دو مرزبان ما را شهید کرده‌اند.
پنج. تغییر نگاه یا راهبرد در سیاست خارجی، معمولا فرآیندی بسیار کند و تدریجی در اغلب کشورهای دنیاست. ترکیه سال هاست منتظر عضویت در اتحادیه اروپا پشت در مانده و ژاپن، دهه‌ها منتظر ماند تا اجازه تشکیل ارتش بیابد. ما نمی‌توانیم با تغییر چند مولفه، فورا به یک دولت سابقا شرور اعتماد کنیم یا فکر کنیم شرارتش تمام‌شده است. نتیجه ساده‌انگاری همین است که یک روز نمایندگان سیاسی طالبان را در تهران بپذیریم و روز دیگر بگوییم طالبان را به رسمیت نمی‌شناسیم. طالبان باید حداقل ۲۰ سال حسن همجواری نشان دهد تا از سوی مراجع رسمی در ایران اسلامی پذیرفته شود.