علامت انحطاط، نشستن و به در نگاه کردن نیست. علامت زوال، آه کشیدن و حسرت خوردن نیست. علامت نابودی، همیشه بالا بردن دست‌ها نیست. وقتی مستکبری مرگش را نزدیک می‌بیند، خیلی وقت‌ها دیوانه می‌شود. نوار غزه، مجسمه‌ای است که بر تمام نقشه‌های جهان نقش بسته و ناتوانی غاصب قدس از فتح این سنگر را به رخ می‌کشد. غاصب هر حمله‌ای که به غزه می‌کند، مقاومت این باریکه محروم را به جهان یادآوری می‌کند. حمله‌هایی که به لگد زدن زخمی محتضر می‌ماند. خبر تلخ است و تکراری؛ رژیم، غزه را زد. اما این حمله دقیقا در راستای چه هدفی بود؟ چه سنگی از پیش پای غاصب برداشت و چه فرآیندی جلو رفت؟

هیچ. رژیمی که تلاش‌های دیپلماتیکش در منطقه همچون خاکستری بر باد رفته است؛ رژیمی که پس از سال‌ها جنگ با سوریه، اکنون شاهد احیای وجهه سیاسی این کشور و بازگشتن آن به اتحادیه عرب است، رژیمی که می‌خواست ایران را با هزار زخم از پا درآورد اما حامی‌اش آمریکا با هزار زخم در حال ترک منطقه است، رژیمی که سرسخت‌ترین دشمنانش در کنار گوشش قرار دارند، رژیمی که در داخل مرزهای خود از عملیات‌های استشهادی فلسطینیان در امان نیست و شهروندانش امنیتی ندارند، رژیمی که پایتختش عرصه‌ اعتراض‌هایی منسجم، پرجمعیت و جدی است که ما را به یاد یک انقلاب و فروپاشی یک نظام سیاسی می‌اندازد؛ رژیمی که با وجود صرف بودجه فراوان در امور فرهنگی و رسانه‌ای، روز به روز در پیشگاه افکار عمومی جهان منفورتر شده است، رژیمی که پس از دهه‌ها حتی یک قدم به چشم اندازهای غاصبانه خود نزدیک نشده است و در عوض، این پس‌گرفتن فلسطین است که همواره پررنگ‌تر شده، رژیمی که امنیت سایبری‌اش بازیچه هکرهاست؛ رژیمی که نخست‌وزیرش رسما وحشت خود را از اینکه اسرائیل توسط ایران «خفه شود» اعلام می‌کند، اکنون زبونانه، حقیرانه، سرگردان و بی‌هدف نوار غزه را می‌کوباند و سردارانی را به شهادت می‌رساند که سال‌هاست از دستگیری‌شان ناکام مانده؛ سردارانی که ضربه خود را سال‌ها پیش نثار غاصب کرده‌اند.
علامت انحطاط، این است که زدن، خوردن را در پی دارد و ظلم، انتقام را. آن هم انتقامی عاجل، قاطع، با اعتماد به نفس و دندان‌شکن. مثل شلیک سیصد موشک که غاصبان را مثل موش‌هایی که به سمت فاضلاب می‌دوند؛ روانه پناهگاه‌های تل‌آویو کند. این تازه موشک‌های ساده مقاومت است که غاصبان را به زیرزمین می‌برد، نه موشک‌هایی که در شهرهای زیرزمینی جمهوری اسلامی ایران خفته‌اند. جواب ظلم در این دوران، حمله‌ای است که فرودگاه بن‌گوریون را به سقوط‌گاه آبروی غاصب بدل سازد و آن را به تعطیلی کشاند. جای آن ملعون خالی! بن گوریون را می‌گویم. « ممکن است اسرائیل در جنگ‌های زیادی پیروز شود و اعراب نیز خسارت‌های زیادی متحمل شوند اما اسرائیل قادر به تحمل حتی یک جنگ نیست، آن یک جنگی که اسرائیل در آن شکست بخورد به معنای پایان اسرائیل خواهد بود». بن گوریون درست می‌گفت و رژیم جعلی امروز با پایان خود رو در روست. آنچه او اشتباه فهمیده بود، این بود که دشمن اسرائیل اعراب‌اند و این جنگ یک جنگ نژادی است. واقعیت این است که دشمن اسرائیل، بشریت است، خواه عرب باشند یا عجم. دشمن اسرائیل، تنها اعراب نیستند، بلکه فارس‌هایی‌اند که آرزوی نابودی اسرائیل را روی سنگ قبر خود حک می‌کنند؛ کسانی که ماجرای خیبر را از برند. کسانی که وقتی می‌شنوند مقاومت فلسطین انتقام سردارانش را گرفته، یاد سردار خود می‌افتند و اندیشه انتقام او.