دست غرب به‌ویژه آمریکا قبل و بعد از انقلاب به ریختن خون ملت ایران و ملت‌های مظلوم منطقه  آلوده است.آمریکا و اروپا حتی یک‌لحظه از خصومت ورزی علیه  ملت ایران غافل نبوده‌اند.

دو راهبرد اصلی برای مقابله به ملت ایران از ابتدای پیروزی انقلاب در دستور کار آمریکایی‌ها بود.

۱- توسل به‌زور برای تغییر نظام

۲- تدبیر برای تغییر نظام از درون

آمریکایی‌ها در راهبرد اول برای تجویز و تمهید

 ضدانقلاب، منافقین، سلطنت‌طلب‌ها، بهاییان مارکسیست‌ها و … علیه ملت و انقلاب اسلامی با مشکل «گله‌داری‌ گرگ‌ها» روبه‌رو  بودند. هر یک از گونه‌ها ضدانقلاب به‌سان‌ گرگ‌هایی بودند که ضمن مخالفت با نظام با خودشان هم درگیر بودند و در پاره کردن یکدیگر از چیزی فروگذار نمی‌کردند. به همین دلیل نمی‌توانستند آن‌ها را در زیر یک سقف جمع کنند. برای هر یک جیره‌ای و علفی در نظر می‌گرفتند در آخورهای جداگانه تا رمقی یابند و تیری به خیمه انقلاب پرتاب کنند. اخیرا آمریکایی ها به این نتیجه رسیده‌اند که جماعت گرگ‌صفت ضدانقلاب و ضد ملت ایران را متقاعد کنند روی براندازی نظام متمرکز شوند و  بحث مدل حکومت جایگزینی را بگذارند برای بعد از سرنگونی! 

عربستان و برخی از قارون‌های منطقه خلیج‌فارس نامزد شدن برای هماهنگی و همگرایی گروه‌های ضدانقلاب و تأمین مالی آن‌ها و کشورهایی که می‌خواهند در براندازی نظام مشارکت کنند.حکام فاسد سعودی برای جبران شکست‌های پیاپی در یمن به این نتیجه رسیدند که همه زنجیره‌ها ضد ایرانی در داخل و خارج را  به هم وصل کنند و جنگ را به درون ایران ببرند. آمریکا و اروپا در نشان دادن راهکارها و راهبردها به سعودی‌ها در جلوی پروژه براندازی و پروسه تغییر نظام ایران حرکت می‌کنند.از اوایل سال ۱۳۹۹ تاکنون بیش از صدوهفتاد فراخوان برای اعتراضات خیابانی از سوی گونه‌های متفاوت ضدانقلاب صورت گرفته است که همگی با هوشیاری مردم و بالا بودن سواد رسانه‌ای ملت به باد فنا و مسخره‌گی و رسوایی رفته است.راهبرد دوم آمریکایی در براندازی جمهوری اسلامی تدبیر برای تغییر از درون بوده است. غرب همیشه در انتخابات روی کاهش مشارکت و سلب مشروعیت مردمی نظام متمرکز بود اما از سال ۷۶ به فکر این افتاد با حمایت از یک ضلع رقابت در انتخابات‌ها و حمایت ظاهری مسیر براندازی را هموار کند. از اول این راهبرد دو نبرد نرم  کارسازی کرد یکی در سال ۷۸ و دیگری در سال ۸۸ در اولی به بهانه تعطیلی روزنامه سلام و دومی با اسم رمز « تقلب » دو اردوکشی خیابانی را تدارک دید که با هوشمندی رهبری و مردمی از آن عبور کردیم. مخاطب آمریکایی‌ها در راهبرد عوام‌فریبی نخبگان و طبقه روشنفکر و امیدوار کردن آن‌ها به گفت‌وگو و مذاکره  برای حل مشکلات بود آن‌ها می‌خواستند که  القا کنند که  با عادی‌سازی روابط با غرب به‌تدریج مشکلات کشور حل می‌شود و حل مشکلات راه‌حل داخلی ندارد. حل آن‌ها منحصرا درگرو پذیرش خواسته‌های غرب است.آن‌ها خواست اصلی آمریکا و غرب را در گفت‌و‌گوها پنهان می‌کردند و چهره کریه مستکبر غارتگر، عهدشکن، زورگو، جنایتکار ، مداخله‌گر و زیاده‌خواه هم از سوی آن‌ها و هم از سوی کسانی که در جریان تحریف  انقلاب بودند مخفی نگاه داشته می‌شد.

اما آگاهان و انقلابیون اصلی به‌ویژه امام و رهبری آگاه ایران می‌دانستند آمریکایی‌ها یک دولتی در ایران می‌خواهند مثل دولت پهلوی به‌سان «بره» در برابر «گرگ» باشد و یا به‌سان «برده‌ای» در برابر ارباب که هر چه گفتند بی‌بروبرگرد قبول کند. دولت‌های «اصلاحات» و «تدبیر» فریب چهره  بزک شده آمریکا را خوردند و تن به مذاکرات دادند و دیدند که نتیجه مذاکرات و توافق با سدّ بدعهدی و نقض پیمان و تحمیل خسارات عظیم مادی و معنوی حیثیتی روبه‌رو شد.این اعترافات در دولت کنونی فوق‌العاده ارزشمند است که رئیس دستگاه دیپلماسی ما اعتراف کرد؛ «توافق با آمریکا به‌اندازه جوهر روی کاغذ ارزش ندارد»

«رئیس‌جمهور ما هم گفت مذاکرات با آمریکا دیوانگی است.»

قرار بود ما با مذاکرات مشکلات کشور را حل کنیم. اما گرفتار مشکلاتی شدیم که در طول ۴۱ سال انقلاب تاکنون بی‌سابقه است. سقوط ارزش پول ملی ، تورم افسارگسیخته، گرانی‌های بی‌حساب‌وکتاب، افزایش انفجار آمیز حجم نقدینگی، کاستن حرکت و شتاب علمی در حوزه هسته‌ای و … کمترین آفت این گفت‌و‌گوها بود برجام با دستاورد تقریبا هیچ تیر خلاصی بود به هرگونه نگاه به غرب برای گره‌گشایی و نیز پایان راهبرد دوم آمریکا مبنی بر امید داشتن به جریانی در داخل برای تغییر «رفتار» و یا «تغییر نظام» چون این راهبرد چوب حراج  به سرمایه اجتماعی این جریان بود. نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی این حقیقت را به‌وضوح نشان می‌دهد.

دشمن اکنون به تدارک یک ضربه از درون برای اسقاط نظام فکر می‌کند. به همین دلیل همه قدرت خود را بر تشدید تحریم‌ها متمرکز کرده است.

آن‌ها فکر می‌کنند که با تشدید فشار اقتصادی لایه‌های زیرین اجتماعی را می‌توانند برای اعتراض و تشویق به  حضور در کف خیابان‌ها فعال کنند. لذا اولین هدف آن‌ها دسترسی آسان و نرم به لایحه‌های مختلف اجتماعی است.

سرمایه‌گذاری عظیم روی بسط شبکه‌های اجتماعی در دستور کار آن‌هاست.

آن‌ها اکنون به هم‌افزایی و هم‌گرایی بین رسانه‌های داخل و خارج فکر می‌کنند البته تجربه‌ چهار دهه گذشته نشان داده است هر چه بیشتر سرمایه‌گذاری می‌کنند کمتر نتیجه می‌گیرند.امروز ملت ایران باید هوشیارتر از هر زمان دست به ماشه باشد باید بپذیریم امروز تمامی کفر در برابر تمامی ایمان قرار دارد. تقابل اسلام و کفر مسئله اصلی ماست. رصد جریان تحریف و مقابله با آن باید در دستور کار رسانه‌های انقلابی و مردمی و مستقل باشد.

کمک به دولت تا پایان دوره که در ریل پاسخگویی مطالبات معیشتی مردم حرکت کند یک وظیفه است. سخن آخر اینکه همه این تلاش‌ها باید منجر به روی کار آمدن یک دولت جوان و انقلابی و حزب‌اللهی شود تا بتواند در برابر راهبرد «سخت» و «نرم » آمریکا و اروپا بایستد.در این معرکه یک سال مانده به پایان کار دولت باید مراقب کسانی که می‌خواهند جای طلبکار و بدهکار را در دستگاه دیپلماسی کشور عوض کنند باشیم. در برابر کسانی که نمی‌خواهند در برابر قلندری‌های آمریکا تدبیر کنند و مرتب نسخه تحقیر می‌پیچند، بایستیم.

کسانی که فکر می‌کنند با آمدن بایدن اوضاع عوض می‌شود و دوباره دستگاه  دیپلماسی کشور را به‌جای همت به روابط راهبردی با شرق  و همسایگان ببرند در دالان‌های گفت‌و‌گوهای تودرتو یا غافل هستند یا خائن یا جاهل درهرصورت این جماعت در مسیر دستیابی ملت به حقوق حقه خود و تأمین منافع ملی اخلال می‌کنند، باید از صحنه دیپلماسی کشور حذف شوند.

محمدکاظم انبارلویی