به گزارش پارس به نقل از تسنیم، ساعت ۱۹: ۴۸ روز ۱۳ آبان سایت باشگاه استقلال خبری روی خروجی سایت، بخش فهرست آخرین اخبار می فرستد. خبر این گونه شروع می شود" حادثه تلخی بود. نمی شد باور کرد اما وقتی با منزل شان تماس گرفتیم به عمق تلخی پرواز بیشتر پی بردیم. متوجه شدیم احمد مظاهری یگانه، هوادار معلول استقلال که همیشه در تمرینات تیم هم حضور داشته از غصه خداحافظی کاپیتان فرهاد مجیدی پرواز کرده، به آسمان رفته…

این جملات احساسی با شرح ماوقع « پرواز» احمد این گونه ادامه پیدا می کند: " احمد، وقتی تماشاگر بازی استقلال و مس بود، با صحنه خداحافظی مجیدی مواجه شود. اتفاقی که نمی تواند باور کند، بر سرش می زند، گریه می کند. تا دو روز لب به غذا نمی زند. غصه می خورد، اشک می ریزد و حرفی هم نمی زند تا اینکه در نهایت دچار سکته قلبی می شود. خانواده او را به بیمارستان بوعلی می برند. احمد در بخش ccu بیمارستان بوعلی بستری می شود. "

ادامه ماجرا درام گونه از زبان خبرنگار و نویسنده این خبر ادامه پیدا می کند: " در حالیکه نیمه بیهوش است از او می پرسند، می خواهی با فرهاد مجیدی تماس بگیریم تا با او حرف بزنی و احمد دستی به نشانه بله تکان می دهد. ساعاتی بعد این احمد است که دیگر روی زمین وجود ندارد. پرواز می کند به آسمانی که آبی است"

چیزی به نام واژگونی در دنیای رسانه های امروز به وضوح در متن بالا مشخص است. نیازی به واکاوی دقیق تر ماجرا نیست اما نیاز به یک ترجمه صحیح تر برای عبارات زیبا و ادبی بالا وجود دارد: " احمد حالا دیگر مرده است" این تنها واقعیات این اتفاق است و سایت خبری باشگاه استقلال و به دنبال آن بقیه رسانه هایی که خبر را با همین متن منتشر کرده اند بالای گور احمد نشسته اند و برای استقلالی بودن او و تاثیر بالای خداحافظی ستاره شان هلهله می کنند، بدون اینکه تلاشی برای پنهان کردنش داشته باشند.

" چه قدر فرهاد مجیدی مهم است که خداحافظی اش کشته می دهد" این تنها گزاره ای است که در لابه لای همه خطوط سپید خبر غم انگیزی که در بالا نقل شد به روی خواننده بالا آورده می شود. مرگ احمد حاشیه ای است برای متنی مهمتر به نام اهمیت استقلال. یک آدم مرده است و مساله سایت، و سایر رسانه ها همچنان خداحافظی مجیدی است. " کاش مجیدی برگردد" این گزاره را دوست داشته اند که پنهان کنند اما موفق نشده اند.

خبر ادامه پیدا می کند: " ما « هم» از این حادثه ناراحت شدیم" . لطف بزرگی که سایت هواداران باشگاه استقلال در حق احمد روا داشته است. آنها هم ناراحت شده اند؟

و ادامه: " از هواداری که همراه استقلال بود و با وجود معلولیتی که داشت در تمرینات تیم شرکت می کرد و همه دلخوشی اش استقلال بود. روحت شاد احمد عزیز، به آسمان که رفتی سلام ما را به همه استقلالی های آنجا به ناصرخان حجازی، عمو عزت جانملکی و به محمد رنجبر و داود جورابلو به غلامرضا ساجدی و… به همه برسان. آنجا در نزدیکی خدا برای ما هم دعا کن. روحت شاد پسر استقلالی… "

احمد بنا به تعبیر سایت باشگاه استقلال، رستگار شده ای است که حالا به نزدیکی خدا رسیده است. نمونه یک استقلالی کامل، که در پایبندی به عشق اش کم نیاورد و جان داد. به سعادت رسید و حالا باید سلام استقلالی هاش فرش را به استقلالی های عرش برساند.

انحراف در نمایش چیزی به نام « فوتبال» در رسانه هایی به نام « رسانه های جمهوری اسلامی» چیز جدیدی نیست. اما اگر پلیس جنایی اداره آگاهی تهران به دنبال تحقیقات بیشتر برای علت مرگ احمد است؛ همین متن به تنهایی کافی است. همین متن به تنهایی برای ادامه این مسیر هم کافی است. نمایشی که امروز از وابستگی به چیزی جعلی، عشق به یک تیم فوتبال؛ در این خبر ارائه می شود هم چیز جدیدی نیست اما سندی واقعی و غیرقابل انکار در همان انحرافی است که صحبتش را کردیم. عشق به یک تیم فوتبال مقتضیات زندگی در دنیای جدیداست. ستاره سازی هم همین طور. ما هم کل کل های پرسپولیس- استقلال را دوست داریم، سرگرمی این روزهای ایرانی هاست. اما خانواده احمد هم دیگر احمد را نمی بینند. این واقعیت مهمتر نیست؟ این مساله ماست. این که کدام مساله رسانه های ماست.

واکنش رسانه ای به خبر مرگ احمد، عملا کل کل ها را به پای قبر احمد کشانده است و این خبر فقط یک نشانه است. برای اینکه نشان دهد که چه طور رسانه های ایرانی اسیر عوام گری هایی شده اند که نهایتا قرار است با جان آدم ها بازی کند. احمد پیش از این در موقعیت های مختلف چند خبر این شکلی خوانده بود؟ چند بار در « نود» ، فرهاد مجیدی را در قامت یک اسطوره دیده بود، چند بار در تیتر یک روزنامه های ورزشی « فرهاد مجیدی» را با موهای افشان شده معروفش دیده بود و چند بار عکس فرهاد خان را روی لوازم التحریر، کارت های بازی، کیف های مدرسه و… دیده بود؟

در زیر همین خبر، چند کامنت برای این خبر گذاشته شده است. اولین کامنت متن است: " با اینهمه شیرین چه کردی ف رهاد… و همچنان اشک میریزیم"

این کامنتی است که در زیر خبر مرگ یک نوجوان ۱۵ ساله نوشته شده است و عملا ربطی به او ندارد. این هم یک نشانه دیگر. باز هم ادامه دهیم؟ می گذریم از این احتمال وحشتناک که احمد به مرگ طبیعی یا بر اثر حادثه دیگری مرده باشد و حالا رسانه ها مشغول گروکشی مرگ هستند. جرمی فراتر از افتخار به مرگ… احتمالش هست.