به گزارش پارس به نقل از تبیان، آرى او به هنگام خشم بر دشمنان خدا قاطع ولى در مقابل کودک یتیم آنقدر متواضع و مهربان بود که در برابر طفل یتیم روى خاک مى ‏ نشست، دست مرحمت بر سر او گذاشته و آه مى‏ کشید و مى‏ فرمود: بر هیچ چیزى مثل کودکان یتیم آه نکشیده ‏ ام. چنانکه در وصیتنامه باشکوه خود فرمود:

« اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ فَلَا تُغَیِّرُوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا تضیعوا [یَضِیعُوا] بِحَضْرَتِکُمْ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ مَنْ عَالَ یَتِیماً حَتَّى یَسْتَغْنِیَ أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِکَ الْجَنَّةَ کَمَا أَوْجَبَ اللَّهُ لِآکِلِ مَالِ الْیَتِیمِ النَّار؛ (بحارالأنوار، ج ‏ ۴۲، ص ۱۹۹)

درباره یتیمان از خدا بترسید. مبادا که گرسنه بمانند و در جمع و جامعه شما تباه شوند من از پیامبر خدا شنیدم که مى فرمود: اگر کسى یتیمى را، تا آنجا که بى نیاز شود، سرپرستى کند خداوند به پاداش این کار، بهشت را بر او واجب مى کند. چنانچه اگر کسى مال یتیم را بخورد، خداوند- سوختن در- آتش را بر او واجب مى فرماید.

و در جای دیگری فرمود:

« ما مِنْ مُۆْمِنِ وَ لا مُۆْمِنَةٍ یَضَعُ یَدَهُ عَلى رَاءْسِ یَتیمٍ تَرَحُّماً لَهُ اِلاّ کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ شَعْرَةٍ مَرَّتْ یَدُهُ عَلَیْها حَسَنَةً؛ (بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۴)

هر مرد و زن با ایمانى که از دلسوزى و مهر دست نوازش بر سر یتیمى بکشد، خداوند رحمان به هر تار مویى که از زیر دست او بگذرد برایش ثواب مى نویسد.

علی را حلال کنید
روزى در کوچه‏ هاى کوفه به تنهائى راه مى ‏ رفت، همانند همه مسلمین در کمال سادگى با نرمى و آرامش و همه‏ جا را زیر نظر داشت، چون مسئول بود و نقش رهبریت جامعه را ایفا مى ‏ کرد، در راه زنى را ملاحظه فرمود که مشک آب بر دوش و ازنفس افتاده، به آرامى نزدیک آمد و آن زن را خسته و رنجیده خاطر یافت، مشک آب را بدوش گرفت تا زن مقدارى استراحت کند، در راه جویاى احوال آن زن شد؟ زن عرضه داشت: شوهرم در یکى از جنگها در سپاه على بن ابى طالب شهید شد، حال من و چند کودک یتیم، بدون سرپرست مانده و آهى در بساط نداریم.

امام على علیه السلام برگشت و آن شب را تا سپیده صبح به ناراحتى گذراند. صبح زنبیل طعامى با خود برداشت و به طرف خانه زن روان شد. بین راه، کسانى از حضرت درخواست مى کردند زنبیل را بدهید ما حمل کنیم.

حضرت مى فرمود:

- روز قیامت اعمال مرا چه کسى به دوش مى گیرد؟

به خانه آن زن رسید و در زد. زن پرسید: کیست؟

حضرت جواب دادند:

کسى که دیروز تو را کمک کرد و مشک آب را به خانه تو رساند، براى کودکانت طعامى آورده، در را باز کن!

زن گفت: خداوند از تو راضى شود و بین من و على بن ابیطالب خودش حکم کند.

حضرت وارد شد، به زن فرمود: نان مى پزى یا از کودکانت نگهدارى مى کنى؟

زن گفت: من در پختن نان تواناترم، شما کودکان مرا نگهدار!

زن آرد را خمیر نمود. امام على علیه السلام گوشتى را که همراه آورده بود کباب مى کرد و با خرما به دهان بچه ها مى گذاشت. با مهر و محبت پدرانه اى لقمه بر دهان کودکان مى گذاشت و هر بار مى فرمود:

از خدا بخواهید که على را ببخشد.

خمیر که حاضر شد امیرمۆمنان علیه السلام تنور را هیزم کرد و شعله ور ساخت و چهره مبارک خود را نزدیک مى ‏ آورد و به خود خطاب مى ‏ کرد: یا على آتش دنیا را مى بینی چه سوزان است! بدان که آتش آخرت بسیار سوزان ‏ تر است.

در این میان یکى از زنان همسایه که امام را می شناخت، وارد شد و به مادر کودکان نهیب زد: واى بر تو! می دانى این آقا کیست؟ ! این پیشواى مسلمین و زمامدار کشور، على بن ابى طالب علیه السلام است.

زن که از گفتار خود شرمنده بود با شتاب زدگى گفت: یا امیرالمۆمنین! از شما خجالت مى کشم، مرا ببخش!

اما حضرت با تواضع و فروتنى زیادى فرمودند: شما ببخشید که تا کنون مشکلات شما را حل نکرده بودم، از درگاه خدا بخواهید که على را مورد عفو و بخشش خود قرار بدهد. (بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۵۲)

فرزندانم بیایند
عصر خلافت امام على علیه السلام بود. مردى ایرانى از همدان و حلوان (شهرى نزدیک بغداد) مقدارى عسل و انجیر براى امیرالمۆمنین علیه السلام در کوفه آورد.

امام هماندم دستور داد کودکان یتیم را حاضر نمایند. کودکان یتیم را حاضر نمودند، آن حضرت سر مشکهاى عسل را در اختیار آنها قرار داد تا از آن عسل ها بخورند، سپس آن عسل را در میان ظرفها ریخت و بین مردم تقسیم نمود. به حضرت اعتراض کردند که چرا اجازه مى دهید یتیمان خود از سرظرف ها بخورند؟ حضرت فرمود:

« ان الامام ابوالیتامى و انما العقتهم هذا برعایة الاباء ؛ امام پدر یتیمان است و باید به عنوان پدر به فرزندان خود اجازه چنین کارى را بدهد تا آنان احساس یتیمى نکنند. (بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۲۳)

هم سیر و هم خندان


قنبر مى گوید: روزى امام على علیه السّلام از حال زار یتیمانى آگاه شد، به خانه برگشت و برنج و خرما و روغن فراهم کرده در حالى که آن را خود به دوش کشید، مرا اجازه حمل نداد، وقتى بخانه یتیمان رفتیم غذاهاى خوش طعمى درست کرد و به آنان خورانید تا سیر شدند.

سپس بر روى زانوها و دو دست راه مى رفت و بچّه ها را با تقلید از صداى بَع بَع گوسفند مى خنداند،

بچّه ها نیز چنان مى کردند و فراوان خندیدند.

سپس از منزل خارج شدیم. گفتم: مولاى من، امروز دو چیز براى من مشکل بود.

اوّل: آنکه غذاى آنها را خود بر دوش مبارک حمل کردید.

دوم: آنکه با صداى تقلید از گوسفند بچّه ها را مى خنداندید.

امام على علیه السّلام فرمود:
اوّلى براى رسیدن به پاداش، دوّمى براى آن بود که وقتى وارد خانه یتیمان شدم آنها گریه مى کردند، خواستم وقتى خارج مى شوم، آنها هم سیر باشند و هم خندان. (شجره طوبى ص ۴۰۷ ؛ دُرَرُ المطالب)

مایه غبطه یاران


آری این رفتار ولیّ خدا و امیر مسلمین است با یتیمان جامعه اش. او پدری مهربان بود که چنان محبتی بر آنان روا می داشت که دیگران بر آن غبطه می خوردند. چنانکه ابوالطفیل مى گوید: روزى دیدم على علیه السلام یتیمان را به حضور خود خواست، سپس چنان به یتیمان تفقد و مهربانى مى کرد و به آنها عسل مى خوراند که بعضى از اصحابش تمنا مى کردند که اى کاش ما نیز یتیم مى بودیم] تا مورد توجه و لطف حضرت واقع مى شدیم [. (بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۲۹)