کرونا  با بسیاری از بحران‌های دیگر متفاوت بوده و نحوه مقابله با آن‌هم متمایز است، در این شرایط  تصمیمات درست یا غلط مدیران کشور می‌تواند اثرات مثبت و یا منفی فراوانی به همراه داشته باشد. اگر حافظه یاری کند، اندکی پس از شیوع این ویروس ، برخی متخصصان، دستیابی به «ایمنی جمعی» را یکی از راه‌حل‌های احتمالی برای مقابله با این بحران فراگیر عنوان نمودند، اما گروهی از پزشکان معتبر نسبت به این «راه‌حل» هشدار داده و آن را خطرناک توصیف کردند. ایده پشت این فرضیه آن است که با محافظت و مراقبت از افراد دارای بیماری‌های زمینه‌ای و کهنسالان، سایرین زندگی عادی خود را پی بگیرند، تا از طریق آلودگی طبیعی، در برابر ویروس مصونیت پیدا کنند اما ویروس شناسان مطرح آلمانی ازجمله کریستیان دورستن که ارشدترین مشاور دولت آلمان در مقابله با کرونا به شمار می‌رود، از مخالفان سرسخت این استراتژی است و از همان ابتدا توجه ما را به این موضوع جلب کرد که « مصونیت به‌دست‌آمده پس از آلوده شدن به ویروس کرونا به شکلی قابل‌اتکا مشخص نیست چه مدت دوام می‌آورد.» او تأکید کرده: «صحه گذاشتن بر راه‌حل مصونیت گله‌ای قبل از دستیابی به واکسن کرونا ازنظر پزشکی اقدامی «غیراخلاقی»، ازنظر اجتماعی پرخطر و به لحاظ اقتصادی پرهزینه است.»
تدروس آدهانوم، مدیرکل سازمان بهداشت جهانی نیز در مخالفت با این استراتژی،  گفته است که شیوع کنترل‌نشده اپیدمی امری غیراخلاقی است و درعین‌حال توأم با ریسک است به‌خصوص که در تاریخ اپیدمی‌ها تجربه‌ای از راهبرد مصونیت جمعی وجود ندارد. پس‌ازآن، در کشور ما تحلیل‌های مختلفی ارائه شد، مبنی براینکه ایمنی گله‌ای نمی‌تواند در مورد کرونا صادق باشد و بهترین راه مبارزه با این ویروس که «جنگ واقعی علیه موجودیت انسان است، بیماریابی جامع و کامل است و به عبارت بهتر، بیماریابی زمانی مناسب است که با شناسایی، فرد مبتلا قرنطینه شود.» این را حسین قناعتی، رئیس اتاق فکر ستاد فرماندهی عملیات مدیریت کرونا در کلان‌شهر تهران گفته است. اما پیش‌تر، ملک‌زاده، معاون اسبق تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت، چنین برآورد کرده بود که، «ایمنی مبتلایان پایدار است؛ به‌عبارتی این افراد مانند کسانی هستند که واکسن زده‌اند یا حتی نسبت به تزریق واکسن، ایمنی بیشتری پیداکرده‌اند. بر اساس برآورد و تخمین حاصل از یک مطالعه، حدود ۲۵ میلیون ایرانی با ویروس کرونا تماس داشته و ایمنی در حد واکسن به‌ دست آورده‌اند.» به مرور ثابت شد که این شیوه بسیار غیرعلمی است و به‌منظور مقابله با کرونا باید روش‌های دیگری را برگزینیم، اما نوع مواجهه و اتفاقات پیش‌آمده در وزارت بهداشت، پرده از رخ واقعیت برداشت و به‌نوعی سندی شد بر این ادعا که سیر صعودی آمارها بی‌دلیل نبوده و ریشه در ضعف مدیریت و تصمیمات ضدونقیض داشته است و پس از استعفای پرحاشیه ملک‌زاده، معاون تحقیقات وزارت بهداشت، پاشنه آشیل ما در مهار بحران کرونا بیشتر خود را نمایان ساخت و مناقشات فی‌مابین وزیر بهداشت و معاون مستعفی، نشانگر آن است که سبک و سیاق مبارزه و روش‌های شکست ویروس به‌شدت محل اختلاف بوده و شیوه‌های اتخاذشده، بر پایه آزمون‌وخطا، ضریب سرایت‌زایی ویروس کرونا را به بالاترین ضریب در ۹ ماهه گذشته رسانده و کشور ما در فوت و ابتلا  نسبت به میانگین جهانی بالاتر است! براین اساس در حکم وزیر بهداشت به فرید نجفی، به‌عنوان سرپرست معاونت تحقیقات وزارت بهداشت، بر اولویت کنونی کشور یعنی مدیریت تمام عیار بیماری کووید ۱۹ تاکید شده است، سعید نمکی خطاب به او نوشته که تلاش کنید تا با انجام‌ تحقیقات و پژوهش‌های مستمر و علمی، بیان موارد غیر عالمانه مثل ایمنی دسته‌جمعی و عدم ابتلای مجدد بیماران کرونا و ابتلای ۲۵ میلیون نفر به کرونا تکرار نشود!  پیگیری سیاست ایمنی جمعی توسط معاون پژوهشی اسبق کاملا عیان است و در حکم وزیر بهداشت به فرید نجفی، به‌عنوان سرپرست معاونت تحقیقات وزارت بهداشت این موضوع مطرح‌شده است. سعید نمکی خطاب به او نوشته که تلاش کنید تا با انجام‌ تحقیقات و پژوهش‌های مستمر و علمی، بیان موارد غیر عالمانه مثل ایمنی دسته‌جمعی و عدم ابتلای مجدد بیماران کرونا و ابتلای ۲۵ میلیون نفر به کرونا تکرار نشود!  
   قابل‌انکار نیست که درحال حرکت به سمت ایمنی توده‌ای هستیم
در همین زمینه با «سید علیرضا ناجی»، رئیس مرکز تحقیقات ویروس‌شناسی آزمایشگاه ویروس‌شناسی مسیح دانشوری گفتگو کردیم، «ناجی» این مسئله را قابل‌انکار نمی‌داند که باتوجه به برنامه ریزی نادرست در حال حرکت به سمت ایمنی توده‌ای هستیم و سپس می گوید: « هنوز در موج اول و با پیک‌های بعدی قرار داریم،چون هنوز نتوانسته‌ایم این بیماری را کنترل کنیم و مطالعاتی با استفاده از روش‌های سرولوژی انجام شد که از همان اول، مثبت کاذب را نشان می‌داد، ما به‌این‌علت، بسیار در آزمایشگاه گرفتاری داشتیم. یعنی افراد مختلف بدون این‌که مثبت باشند، با یک برگه توی دست و آزمایش ضعیف می‌گفتند مثبتیم، این‌که چنین مطالعاتی بر روی چه جمعیتی انجام‌شده هم حائز اهمیت است، ما عنوان کردیم که باید برای پژوهش از ابزار مناسب استفاده کنیم. به این دلیل که پژوهشمان باید مبتنی بر دیتای درست باشد تا بتوانیم بر اساس آن برنامه‌ریزی کنیم. این اتفاق نیفتاد، برای همین معاون سابق تحقیقات وزارت بهداشت عنوان کرد: «۲۵ میلیون نفر ایرانی مبتلابه کووید ۱۹ شده‌اند و این مورد تعجب ما بود که چگونه چنین رقمی به‌دست‌آمده، چون هیچ مطالعه سرولوژی ای با استفاده از کیت‌های درست‌وحسابی و مناسب در هیچ کجای دنیا چنین عددی را نشان نمی‌داد. همین‌طور که جلوتر آمدیم، با اظهارنظرهای دیگری روبه‌رو شدیم و چند هفته قبل، عدد ۳۵ میلیون عنوان شد که این هم باعث تعجب ما بود. متأسفانه جامعه پزشکی ماهم صدایش را بلند نکرد. به‌طورکلی وقتی جامعه پزشکی صدایش را بلند نمی‌کند و صحبت‌ها درگوشی می‌شود و یکسری ملاحظات صورت می‌گیرد، این اتفاقات رخ می‌دهد و وقتی رئیس‌جمهور از قول معاون تحقیقات و فناوری وزیر عنوان کرد که باید ۷۰ تا۸۰ درصد مبتلا شوند، مشخص شد علی‌رغم توصیه‌های علمی تمام سازمان‌های جهانی، ما بر روی این مسئله تمرکز شده‌ایم.»
 رئیس مرکز تحقیقات ویروس‌شناسی آزمایشگاه ویروس‌شناسی مسیح دانشوری در ادامه با اشاره به این‌که، هر کشوری در دنیا که از سیاست عفونت طبیعی پیروی کرده، شکست‌خورده و به‌غیراز یأس و ناامیدی حاصلی نداشته، می‌گوید: «جامعه ماهم به این دلیل دچار بحران شده که خسران زیادی دارد و از همه مهم‌تر، اعتماد عمومی را کاهش داده است. بخش زیادی از این مسئله به اشکال در پژوهش‌های ما بازمی‌گردد. معاون اسبق تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت به‌رغم زحمات و تلاش‌هایی که کرده، پژوهش‌هایش کمتر اثرگذار بوده، بالاخره باید اثر پژوهش را در بالا بردن میزان سلامت مشاهده کنیم. پژوهش اگر بخواهد اثرمثبتی داشته باشد، باید در چندین بعد روی ما تأثیر بگذارد و باعث شود که صنعت شکوفا شده و تولیدات در حوزه کیت و دارو شکل بگیرد و باید نحوه زندگی مردم تغییر کند، این‌که ما روی عفونت‌های مختلف و بیماری‌های واگیر و غیر واگیر، مطالعه کنیم، اما تغییری حاصل نشود، چه فایده‌ای دارد؟ پژوهش  و مطالعه‌ای که بی‌حاصل باشد، بسیار سخیف و بی‌فایده است. درزمینه کووید ۱۹، ما دیدیم که با یک ابزار درست و در یک جمعیت درست، عددی را به دست آوردیم که ۴۰ درصد مردم ما کووید را گرفته‌اند، البته معتقد نیستم، ابزارها و جمعیت ما درست  بوده، به هر ترتیب می‌خواهم بگویم ما پژوهش سرولوژی را برای چه انجام داده‌ایم، برای این‌که بگوییم کمر همت ببندیم که همه درگیر این ویروس شوند؟ به چه قیمتی باید این اتفاق بیفتد؟ به قیمت رنجور کردن تن مردم و خستگی کادر درمان؟ ضمن این‌که ازنظر علمی و اخلاقی درست نیست. در مورد کووید، عفونت گله‌ای با عفونت طبیعی ممکن نیست. اول‌ازهمه این‌که، اخلاقی نیست و دوم این‌که ازنظر علمی امکان‌پذیر نیست. تمامی این‌ها ناشی از دیتاهای نادرست است. امیدواریم دیگر اعتقادی به ایمنی گله‌ای وجود نداشته باشد و از وزیر بهداشت تشکر می‌کنم که به‌صورت علنی  این موضوع را گفتند تا دیگر تراوشات علمی در رابطه با ایمنی گله‌ای به وجود نیاید. البته کسان دیگری که در ارگان‌های وزارت بهداشت فعالیت می‌کنند و متخصصان سرولوژی کجا بودند تا بگویند آن عدد در رابطه با مبتلا شدن ۲۵ یا ۳۵ میلیون درست است یا نیست و آن جمعیتی که موردمطالعه قرارگرفته‌اند به چه صورتی بوده‌اند؟  هر سیاستی که اعمال می‌کنیم باید بسترسازی‌های لازم را انجام دهیم، ما در شرایطی قرار داریم که باید جامعه به سکون برسد و به‌صرف جریمه و توصیه این امر ممکن نیست. در این چند روز که از اعمال محدودیت‌ها می‌گذرد، شاهد کاهش تراکم جمعیت نبوده‌ایم و شرایط اپیدمی در کشور ما افتضاح است، اگر نتوانیم دستورالعمل‌ها را به‌درستی پیاده‌سازی کرده و به‌درستی سیاست‌گذاری کنیم، هیچ فایده‌ای ندارد.
حتی شنیده می‌شود در بخش خصوصی نظارتی نیست و به‌رغم ابتلا به ویروس، کارکنان ملزم به حضور در سرکار هستند، با این وضعیت خواه‌ناخواه ما در حال حرکت به سمت ایمنی گله‌ای هستیم، البته این ایمنی یکسری شرایطی دارد که باید در یک مقطع کوتاه اتفاق بیفتد و ما نمی‌توانیم برای کووید ۱۹ که باید نزدیک به ۶۰ تا ۷۰ درصد افراد به آن مبتلا شوند، چنین سیاستی را در پیش بگیریم، چون ممکن نیست و اگر این مسئله به درازا بکشد، احتمال دارد افراد برای دومین یا سومین بار هم آلوده شوند. ما باید فکت‌های علمی‌مان را در نظر بگیریم. بنابراین ایمنی گله‌ای اتفاق نمی‌افتد، مگر با واکسن. در غیر این صورت یک فاجعه بزرگ خواهد بود و به لحاظ علمی امکان‌پذیر نیست.»
   ایمنی جمعی باید با واکسن ایجاد شود
یکی از سؤالات رایج جامعه، تأثیر یا عدم تأثیر پدیده ایمنی جمعی است که «مسعود یونسیان»، استاد اپیدمیولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران قبل از پاسخ به این سؤال به«رسالت» می‌گوید: «ابتدا باید بگویم در تمام اقدامات بهداشتی، هدف ما در وهله اول کاهش احتمال ابتلا به بیماری است و غالبا امکان حذف صد درصد مشکل به‌سادگی وجود ندارد. بحث ما بر سر این نیست که ایمنی گله‌ای تأثیر دارد یا ندارد. اصولا تأثیر اقدامات ما، صفر و یک نیست که بگوییم این کار صد درصد باعث ریشه‌کنی می‌شود و کار دیگری، اثرش صفر است. ما مشکلی داریم که باید با استفاده از ابزارهای مختلف آن را کاهش بدهیم، ایمنی گله‌ای هم قطعا تأثیرگذار است، اما پرسش بر سر این است که آیا چنین سیاستی اخلاقی است که به‌جای پیشگیری از ابتلای افراد حساس، صرفا شاهد ابتلای افراد بسیاری باشیم و اجازه بدهیم تعداد زیادی مبتلا شوند و حتی برخی از آن‌ها جانشان را از دست بدهند تا به این طریق در جامعه ایمنی ایجاد شود؟ در این‌که درصد قابل‌توجهی از مبتلایان، به مدت چندین ماه مصونیت پیدا می‌کنند، شکی نیست. به‌عنوان‌مثال اگر ۶۰ تا ۷۰ درصد جمعیت بیماری را بگیرند، خودبه‌خود اپیدمی از بین می‌رود اما موضوع سر این است که ما اعتقادداریم، ایمنی جمعی یا گله‌ای باید با واکسن و نه با ابتلا ایجاد شود. به‌این‌علت که اگر بخواهیم استراتژی ابتلا را برای ایجاد ایمنی جمعی اتخاذ کنیم، صدها هزار نفر مرگ را شاهد خواهیم بود. از سوی دیگر، چه ما از این استراتژی تبعیت بکنیم یا نکنیم، به‌تدریج افرادی مبتلا می‌شوند و تعداد تجمعی این افراد افزایش‌یافته و ناخواسته به این سمت حرکت می‌کنیم. درواقع تخمین‌هایی زده می‌شود که حدود ۲۰ درصد جامعه مبتلا شده و عفونت گرفته‌اند، گرچه الزاما همه آن‌ها علامت‌دار نشده‌اند. این نسبت از جامعه وقتی‌که بهبود پیدا کنند و عفونت از بدنشان خارج شود، نه‌تنها احتمال ابتلای مجدد خودشان پایین‌تر از بقیه جامعه است، بلکه دیگر در زنجیره انتقال عفونت به دیگران هم قرار نخواهند گرفت و لذا به‌طور غیرمستقیم از دیگران هم محافظت می‌کنند. در مورد مسئله دوم، بزرگ‌ترین گلایه من از مسئولین، این است که سازمان جهانی بهداشت، بارها  بسیار شفاف و مشخص، بسته مداخلات بهداشتی لازم برای کنترل اپیدمی را اعلام کرده و از روز اول هم این مداخلات تقریبا ثابت بوده و تغییر عمده‌ای نکرده، ولی مهم‌ترین اجزای این بسته تاکنون در کشور ما اجرانشده. مهم‌ترین اجزا، ابتدا شامل بیماریابی است و بعد باید این بیماران را اعم از این‌که علامتی دارند یا ندارند و بیماری‌شان شدید است یا خفیف جدا کرد، چون این‌ها هستند که منبع انتشار برای سایرین هستند. ما چنین کاری نکرده‌ایم، فقط در بیمارستان و برای افرادی که بیماری شدید دارند، سرویس ارائه کرده‌ایم. هدف اصلی از این اقدام و شناسایی بیماران (اعم از شدت و ضعف بیماری آن‌ها)، می‌بایست جداسازی آنان در محلی مناسب و محافظت از افراد سالم جامعه می‌بود، نه صرفا درمان موارد شدید بیماری. امیدوارم در این برنامه جدید که در حال حاضر اجراشده، سازوکارها و پیش‌نیازهای لازم برای این امر مهم دیده‌شده باشد.»
  عدم‌مداخله سریع و مناسب بعد از فروکش کردن موج دوم، سبب شکل‌گیری موج سوم   شد
«یونسیان» اضافه می‌کند: «بحث بعدی که به‌عنوان استراتژی دوم سازمان جهانی بهداشت، پس از بیماریابی و جداسازی بیماران مطرح است، ردیابی تماس‌های اخیر افراد سالم با این بیماران است. باید با آدم‌هایی که نتیجه تست آن‌ها مثبت شده تماس بگیریم و ببینیم طی هفته اخیر، در محل کار و خانه با چه کسانی در ارتباط بوده‌اند تا از این آدم‌ها هم تست بگیریم. چون بعضی از این‌ها، به‌مثابه بمب‌های ساعتی خاموش‌اند، زیرا درصدی از این افرادی که با مبتلایان تماس داشته‌اند، آلوده‌شده و توان انتقال عفونت به دیگران رادارند، حتی اگر دچار علائمی نشده باشند. منطق حکم می‌کند که اقداماتمان را به ترتیب اهمیت، مرتب کنیم و در این صورت با اجرای مهم‌ترین اقدامات، بخش اعظم مشکل از بین خواهد رفت و ضرورتی ندارد درزمانی که کمبود منابع و امکانات داریم، روی همه اقدامات متمرکز شویم. درواقع می‌خواهیم مسئله انتشار ویروس را آن‌قدر کاهش دهیم و ابعاد مشکل را آنقدرکوچک و کم کنیم که قابل مدیریت باشد و چنانچه دو سه اقدامی که اشاره کردم را انجام می‌دادیم، شاید دیگر نیاز به انجام اقدامات بعدی نداشتیم و حجم نیرو و منابع موردنیازمان برای سایر اقدامات کاهش پیدا می‌کرد. تقریبا همه کشورهایی که در کنترل کووید ۱۹ موفق ظاهرشده‌اند، در ابتدا اجرای یک تعطیلی گسترده و عمومی کوتاه‌مدت برای کاهش ضربتی و شدید تعداد موارد انتقال عفونت در جامعه، را انجام دادند و سپس همین مواردی بود که گفتم را به‌عنوان سیاست یا استراتژی خود اجرا کردند. حتی در برخی کشورهای موفق، بدون تعطیلی گسترده و صرفا با بیماریابی وسیع و شدید و جداسازی بیماران و پیگیری شدید و دقیق افراد تماس یافته با بیماران، توانسته‌اند اپیدمی را به نحو مؤثر و مقرون‌به‌صرفه‌ای مدیریت کنند. متأسفانه ایران مشکل را از ابتدا جدی نگرفت و از فرصت طلایی تعطیلات نوروزی به نحو احسن استفاده نکرد. گرچه تعطیلی نسبی ابتدای سال، بخشی به‌عنوان  سیاست دولت و بخشی هم به دلیل تعطیلات نوروز باعث شد که به‌اصطلاح کمر انتقال بیماری بشکند، اما به دلیل عدم اجرای بندهای بعدی، اجرای مداخلات نامؤثر، سست کردن رفتارهای بهداشتی، و عدم بسیج همه نهادها و ارگان‌های دخیل در کنترل مشکل، درست همان موقع که قسمت وسیعی از آتش را خاموش کرده بودیم به فکر خاموش کردن شعله‌های کوچک پراکنده به‌جامانده از آن نبوده‌ایم و این باعث شد با آتش بسیار گسترده‌تر و شعله‌ورتری به نام موج دوم مواجه شویم. باز عدم‌مداخله سریع و مناسب بعد از فروکش کردن موج دوم منجر به این شد که‌موج سوم را با شدت و بازهم بزرگ‌تر ببینیم و در حال حاضر هم معتقدم که با مداخله و حتی بدون مداخله، موج سوم هم فروکش می‌کند. این را تاریخ می‌گوید، یعنی همه بیماری‌های واگیردار چه مداخله بکنیم و چه نکنیم، بالاخره فروکش می‌کنند ولی باید دید این فروکش کردن به چه قیمتی رخ می‌دهد؟ وقتی منفعلانه عمل کنیم، اپیدمی به قیمت ابتلا و مرگ‌ومیر بالا فروکش می‌کند. موج سوم به‌یقین تمام خواهد شد، منتها اگر اقدامات گفته‌شده را انجام بدهیم، با تعداد ابتلا و مرگ‌ومیر کمتر و در مدت‌زمان کوتاه‌تری شاهد فروکش کردن موج سوم خواهیم بود.»
استاد اپیدمیولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران در خاتمه اظهاراتش تأکید می‌کند که «دو نکته را باید مدنظر داشته باشیم، یکی این‌که نتیجه هرگونه مداخله‌ای با تأخیر ظاهر می‌شود و حتی با رعایت این موارد ممکن است تا یک هفته تعداد ابتلاهایمان هنوز بالا باشد و به‌خصوص تعداد مرگ‌هایمان ممکن است بعد از دو تا چهار هفته کاهش یابد. نکته دوم که بسیار مهم بوده، این است که پس‌ازاین اقدامات ضربتی، باید کانون‌های کوچک و فعال را هم خاموش‌کنیم، اگر چنین نکنیم، با اطمینان می‌گویم که‌موج چهارم در عرض چند هفته بعد از فروکش کردن موج سوم رخ خواهد داد. طبعا هر کشوری با توجه به شرایط بهداشتی،  فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خودش می‌تواند برنامه‌هایش را برای کنترل و مهار کرونا تدوین کند. به‌عنوان‌مثال چین، با استفاده از چاشنی زور و اجبار در کنار برنامه بسیار دقیق و علمی خود مردم را نسبت به رعایت پروتکل‌های بهداشتی مجاب کرد و کشور دیگری ممکن است با اعتمادمردمی، مدیریت و کنترل ویروس را در پیش بگیرد. اصول کلی یکی است ولی شکل اجرای برنامه‌ها ممکن است متفاوت باشد. واقعیت این است که ما هیچ‌کدام از این استراتژی‌ها را به‌طور کامل و دقیق نداشتیم و امیدوارم در برنامه فعلی، ملزومات و پیش‌نیازهای اجرایی مدنظر قرارگرفته باشد تا قابل‌اجرا باشد.»