جهان خاکستری‌شان، صامت و ساکت است و درونشان مثل همه آدم‌های دیگر پرهیاهوست، در سرشان حرف است. حرف‌هایی که اگر با ایماواشاره هم بر لب آید، حوصله‌ای برای درک و فهم‌شان نیست. آنان رنج‌ها و مرارت‌های بسیاری را تاب می‌آورند اما غوغای خاموششان را هیچ‌کس نمی‌شنود، غوغایی که از مصائبی عظیم حکایت دارد؛ از هزینه‌های سرسام‌آور وسایل کمک توان‌بخشی و خلاکمبود مترجم زبان تا بی‌میلی کارفرمایان برای اشتغال. اما کمتر گوشی یارای شنیدن فریاد سکوت ناشنوایان را دارد. این جهان و فرصت‌هایش تنها به مراد دل آدم‌های شنوا می‌رسد، بنابراین از کم‌التفاتی مسئولین شکوه‌ها دارند و سازمان بهزیستی به‌رغم این‌که نامش با «بهزیستی» پیوند خورده اقدام مؤثری ترتیب نمی‌دهد و آمار رسمی و متقنی از شمار  آنان موجود نیست. گرچه رئیس کمیته شنوایی کشور آمار افراد ناشنوا و کم‌شنوا را ۵۲۰ هزار نفر اعلام می‌کند

 آماری که اکرم سلیمی مدیرعامل انجمن خانواده ناشنوایان آن را رسمی ندانسته و علت آن را جدی نبودن جامعه ناشنوایان برای مسئولان و وجود طیف وسیعی از عوامل ایجادکننده اختلال شنوایی در جامعه بیان می‌کند و نسبت به این موضوع ابراز تأسف می‌کند که کار میدانی علمی و دقیقی برای به دست آوردن آمار ناشنوایان صورت نپذیرفته اما می‌توان تخمین زد که حدود یک‌میلیون ناشنوا و کم‌شنوا در کشور زندگی می‌کنند.  

حامد عابدین زاده، رئیس هیئت‌مدیره انجمن خانواده ناشنوایان تعداد  این معلولان را یک‌میلیون نفر عنوان می‌کند، درحالی‌که تنها ۳۳۰ هزار نفر در سازمان بهزیستی دارای پرونده هستند که این موضوع بر عدم آگاهی سایرین دلالت دارد. 

 ناشنوا در شنیدن مشکلات ناشنوایان !

مشکلات این قشر از جامعه، بسیار گسترده است که شاید بتوان منشأ بسیاری از آن‌ها را بی‌مهری نهاد متولی امور آنان یعنی سازمان بهزیستی دانست. سازمانی که چندان، سنگ ناشنوایان و کم‌شنوایان را به سینه نمی‌زند و مدافع شایسته‌ای برای حقوق آنان به شمار نمی‌رود، ازاین‌رو  شاهد عدم به رسمیت شناختن زبان اشاره ایرانی و کمبود رابط زبان اشاره هستیم که طبق گفته‌های رئیس هیئت‌مدیره انجمن خانواده ناشنوایان در کل کشور تنها ۳۰ رابط استاندارد تربیت‌شده وجود دارد که ازاین‌بین تنها ۳ رابط به‌صورت حرفه‌ای آموزش‌های لازم را دیده‌اند، ناهمگونی امکانات شهری با نیازهای این گروه، هزینه‌های بالای تهیه سمعک و یا کاشت حلزون، مشکلات اشتغال و نبودن شغل مناسب برای این افراد متناسب بااستعدادها و توانمندی‌هایی که به‌مانند دیگر افراد جامعه دارا هستند، عدم نبود قانون و لایحه حمایتی ویژه برای این قشر، ناآگاهی بسیاری از افراد جامعه از زبان خاص این گروه و نبود برنامه‌های ویژه برای این افراد در صداوسیما و نبود زیرنویس برای سریال‌ها و برنامه‌های پرمخاطب بخشی از مشکلات ناشنوایان و کم‌شنوایان کشور به‌حساب می‌آیند. 

 برخورداری از حقوق شهروندی و مشارکت اجتماعی حق طبیعی ناشنوایان

علی رمضانی، سخنگوی شبکه ملی ناشنوایان  در گفت‌وگو با ایرنا بر لزوم برخورداری ناشنوایان از حقوق شهروندی و مشارکت اجتماعی به‌مانند سایرین تأکید کرده و به این موضوع باور دارد که اگر بخواهیم عدالت اجتماعی و کرامت انسانی را در کشور رعایت کنیم باید ناشنوایان نیز چون اشخاص عادی، از حقوق شهروندی برخوردار و مانند سایرین در متن جامعه مشارکت اجتماعی داشته باشند و بسترهایی توسط دولت ، قانونگذاران و شهرداری برای آن‌ها فراهم شود. 

رمضانی با اظهار تأسف از این مسئله که به‌رغم تصویب حقوق معلولین چنین امکانی برای ناشنوایان دیده نمی‌شود، تصریح می‌کند که «ناشنوایان کشور دستاوردهای بسیار بزرگی در تمامی زمینه‌ها به‌ویژه فعالیت‌های ورزشی و فرهنگی داشته‌اند و حتی توانسته‌اند برای کشور مدال آفرین باشند. در مبحث آموزش ناشنوایان دچار مشکلات جدی هستیم چراکه سیستم آموزشی ناشنوایان بسیار ضعیف عمل می‌کند. در این راستا مشاهده می‌کنیم یک فرد ناشنوا با مدرک دیپلم هنگام فارغ‌التحصیلی، سواد لازم برای نوشتن یک نامه اداری را هم ندارد. » 

سخنگوی شبکه ملی ناشنوایان ایران در رابطه با موضوع اشتغال این قشر نیز خاطرنشان می‌کند: « ناشنوایان بیش از افراد سالم دچار مشکلاتی در راستای اشتغال و به دست آوردن شغل هستند چراکه دید کارفرمایان در جامعه که از همان عدم فرهنگ‌سازی درست نشئت می‌گیرد، این افراد را ناتوان تصور می‌کنند. دید جامعه امروز از عدم آگاهی می‌آید و از ظرفیت و توانایی ناشنوایان هیچ اطلاعات دقیقی در دسترس نیست. البته معیشت و اشتغال یک معضل کلی در جامعه و برای تمام افراد است حال تصور کنید ناشنوایان ما طی چندین سال گذشته نه‌تنها نتوانسته‌اند ضریب اشتغال خود را بالا ببرند بلکه گاهی با تعطیلی کارخانه‌ها این افراد بیکار شده و ناچار برای به دست آوردن شغل به سازمان‌های مردم‌نهاد مراجعه کرده‌اند. » 

 استخدام معلولین شنوایی؛حقی پایمال‌شده

رئیس هیئت‌مدیره انجمن خانواده ناشنوایان هم از این موضوع گلایه‌مند‌است که با تمام ارگان‌ها و نهادها این تفاهم‌نامه منعقدشده که سه درصد از استخدامی‌های خود را به جامعه معلولین کشور اختصاص دهند. درحالی‌که این اتفاق در هیچ‌یک از نهادها و ارگان‌ها رخ نمی‌دهد و حق ناشنوایان و کم‌شنوایان در این حوزه به دلیل ناتوانی در برقراری ارتباط پایمال‌شده است. 

عابدین زاده، سپس به کمبود مترجم زبان گریزی زده و از تربیت ۱۷ مترجم خبر داده و ابراز امیدواری می‌کند که این تعداد به ۱۰۰مترجم برسد: «در حال حاضر ۱۰ مترجم در مناطق مختلف شهرداری فعالیت کرده و از این سازمان حق‌الزحمه ماهیانه دریافت می‌کنند اما سمتی برای مترجم تعریف‌نشده و این افراد از مزایا و بیمه بهره‌مند نیستند.»  

 جامعه ناشنوایان از خشونت و تبعیض رنج می‌برد

« باوجود گذشت بیش از ۱۰ سال از پذیرش کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت توسط دولت ایران، جامعه ناشنوایان از حقوق اولیه خود یعنی زندگی مستقل و حق انتخاب زبان، خدمات سلامت، مترجم زبان اشاره برخوردار نیستند. نقض حقوق بشر در ارتباط با ناشنوایی تا حدی است که توجه به خواسته‌های ناشنوایان تحت تأثیر تعاریف پزشکی قرار دارد که سعی دارند نشان دهند که معلولیت ناشنوایان به شکل بیماری قابل‌درمان است و همین موضوع آسیب‌های جبران‌ناپذیری را درزمینه‌‌آموزش دانش آموزان ناشنوا وارد کرده است.» این‌ها بخشی از اظهارات اکرم سلیمی مدیرعامل انجمن ناشنوایان است که اعتقاد دارد این معلولان از خشونت و تبعیض رنج می‌برند: « دنیای سکوت ناشنوایان دیگر امروز این تبعیض‌های زبانی و فرهنگی را برنمی‌تابد و دنیای امروزه به سمت دسترسی‌پذیری اطلاعات برای تمام اشخاص جامعه با هر زبانی پیش می‌رود، ازاین‌رو همه انسان‌ها با هر زبان و معلولیت به‌طور یکسان کنار هم زندگی می‌کنند. »

سلیمی در گفت‌وگو با ایرنا از دیگر مشکلات ناشنوایان را مربوط به دوران شیوع بیماری کووید ۱۹ و استفاده از ماسک‌هایی دانسته که لب‌ها را می‌پوشاند و به این دلیل ناشنوایان قادر به فهم گفته‌ها نیستند: «پیش‌ازاین جلساتی برگزار شد و درخواست‌هایمان را از سازمان مدیریت بحران داشتیم اما به مرحله عمل نرسید. درباره بیماری کووید۱۹ در سازوکاری که باید بهزیستی با کمک صداوسیما و وزارت بهداشت به آن توجه کنند دشواری‌های به وجود آمده برای ناشنوایی است که به این بیماری مبتلا می‌شود. آن‌ها معمولابه خانواده‌هایشان که پیش‌ازاین پل ارتباطی‌شان بودند، دسترسی ندارند و پزشکان و پرستاران برای حفظ ایمنی خود از ماسک استفاده می‌کنند، که موجب می‌شود ناشنوایان نتوانند با آن‌ها ارتباط برقرار کنند.ما  درخواست کردیم ماسک‌هایی را در اختیار پزشکان و پرستارانی که با ناشنوایان در ارتباط هستند قرار دهند که قسمتی از آن به‌صورت طلقی باشد تا ناشنوایان بتوانند لب‌خوانی کنند، اما هیچ‌کدام از این‌ها عملی نشد درحالی‌که در دیگر کشورها این رفتار انجام‌شده است. همچنین به سازمان بهزیستی اعلام کردیم که با مترجمانمان می‌توانیم به آن‌ها کمک کنیم اما هیچ‌گونه همکاری انجام نشد.» 

 سازمان بهزیستی خود یکی از تضییع کنندگان حقوق ناشنوایان است!

بهروز مروتی، مدیر کمپین معلولان ضمن بیان این‌که هیچ بند و ماده‌ای در رابطه با زبان اشاره در قانون حمایت از حقوق معلولان وجود ندارد و سازمان بهزیستی نیز به‌عنوان متولی امور معلولان که ناشنوایان نیز بخشی از آنان هستند، با عناوین و بهانه‌های مختلف از تلاش برای ارائه طرحی به‌منظور به رسمیت شناختن زبان اشاره ایرانی سرباز می‌زند

 به عواقب و آثار منفی عدم به رسمیت شناختن این زبان اشاره‌کرده و می‌گوید: « از عواقب و آثاری که عدم به رسمیت شناختن زبان اشاره برای ناشنوایان دارد می‌توان به عدم التزام سازمان‌ها در به‌کارگیری مترجم زبان اشاره، عدم آموزش زبان اشاره به‌صورت رسمی در مدارس و دانشگاه‌ها امتناع سازمان آموزش‌وپرورش استثنایی در استخدام آموزگاران مسلط به زبان اشاره در مدارس مخصوص ناشنوایان، باز بودن دست سازمان آموزش‌وپرورش استثنایی در جلوگیری از به‌کارگیری زبان اشاره در مدارس ناشنوایان، امتناع سازمان بهزیستی از به‌کارگیری کارشناسان و کارمندان مسلط به زبان اشاره در بخش ناشنوایان، تشکیل نشدن انجمن و اتحادیه مترجمان زبان اشاره و غیرحرفه‌ای شدن مترجمان، عدم التزام سازمان صداوسیما در استفاده از مترجم این زبان در برنامه‌های خود، به وجود نیامدن رشته مترجمی زبان اشاره در مؤسسات آموزش عالی که منجر به غیرتخصصی شدن مترجمان زبان اشاره‌شده است، سخن گفت. در حال حاضر بسیاری از ناشنوایان ما ممکن است در خانه‌هایشان تلویزیون نداشته باشند چراکه سازمان صداوسیما بیش از هجده‌سال است از  زبان اشاره‌ای استفاده می‌کند که ناشنوایان متوجه آن نمی‌شوند. زبان اشاره‌ای که ناشنوایان خواستار آن هستند زبان اشاره ایرانی یا طبیعی است یعنی همان چیزی که در محاورات از آن استفاده می‌کنند اما زبان اشاره مورداستفاده در صداوسیما زبان اشاره فارسی است که به‌شدت با زبان اشاره محاوره‌ای ناشنوایان تفاوت دارد ضمن این‌که مترجمان هم تقریبا آموزش ندیده هستند و در انتقال مفاهیم مشکل‌دارند. از طرفی در قانون حمایت از معلولان برای این قشر حمایت خاصی دیده نشده است چراکه همه فکر می‌کنند این افراد روی پای خودشان هستند و چهارستون بدنشان سالم است و درنتیجه مشکلات ندارند درصورتی‌که این‌ها در ایجاد ارتباط با سایر شهروندان واقعا مشکل‌دارند. در اداره‌ها سازمان‌ها، ارگان‌ها، مراکز درمانی و اورژانسی و قضائی چیزی به‌عنوان مترجم زبان اشاره تعریف‌نشده است. خیلی از این دوستان حتی در نوشتن هم دچار سختی هستند و غلط‌های املایی و جابه‌جایی فعل و فاعل دارند و به‌راحتی نمی‌توانند ارتباط برقرار کنند. این مشکلات نیز در ادامه همان به رسمیت نشناختن زبان اشاره است. »

مروتی در ادامه انتقاداتی را متوجه سازمان بهزیستی کشور کرده و ضمن گلایه از عدم وجود نگاه مشارکتی در این سازمان می‌گوید: « سازمان بهزیستی به‌عنوان متولی اصلی امور ناشنوایان خود یکی از تضییع کنندگان اصلی حقوق این قشر از جامعه است.  به‌عنوان‌مثال طبق ماده ۳۱ قانون حمایت از حقوق معلولان، ۵  شبکه ملی معلولان که شامل نابینایان، معلولان جسمی و حرکتی

ناشنوایان و غیره  است باید در کمیته هماهنگی و نظارت بر اجرای قانون حمایت از معلولان حضورداشته باشند. ناشنوایان این شبکه ملی را دارند اما سازمان بهزیستی آن را  به رسمیت نمی‌شناسد و آن را به کمیته هماهنگی و نظارت برای حضور در جلسات این کمیته معرفی نمی‌کند. بارها ناشنوایان و کمپین معلولان به این موضوع اعتراض کرده‌اند، اما متأسفانه گوشی بدهکار حرف‌ها و اعتراضات ما نیست. نمی‌توان تمام بی‌عملی‌های این سازمان را به گردن بودجه انداخت. بودجه بخشی از ماجراست. مادامی‌که در این سازمان نگاه مشارکتی و تعاملی وجود نداشته باشد مشکلات به‌قوت خود پابرجاست.  به‌هرحال همه ما متعلق به این سرزمین هستیم و شهروند این کشوریم و شرایط تحریم و تورم و بودجه‌ای را درک می‌کنیم اما به شرطی که این تعامل وجود داشته باشد. ببینید در همین موضوع معرفی شبکه ملی ناشنوایان در کمیته ملی هماهنگی و نظارت که دیگر بحث بودجه در میان نیست. اما ازآنجاکه شبکه ملی ناشنوایان ثبت‌شده وزارت کشور است و مستقل عمل می‌کند و منتقد سازمان بهزیستی است روی خوشی از این سازمان نمی‌بیند و توسط آن به رسمیت شناخته نمی‌شود چراکه اگر به رسمیت شناخته شود اولین نهادی که از آن مطالبه گری می‌کند خود سازمان بهزیستی است. در عوض  سازمان بهزیستی شبکه ملی معلولان جسمی و حرکتی را بانفوذ خودش که ما می‌گوییم غیرقانونی بود و سند هم برایش داریم، انتخاباتش را مهندسی کرد و آن را تشکیل داد و یک سال و اندی هم که از راه‌اندازی این تشکل می‌گذرد هیچ اثری از فعالیت در آن نیست.  بنابراین می‌بینید که سازمان به سمت ایجاد تشکل‌های عاریتی و به بازی گرفتن آن‌ها رفته است. تشکل‌های این‌چنینی که شبکه ملی را تشکیل می‌دهند ازآنجایی‌که وابسته به سازمان بهزیستی هستند نمی‌توانند به‌طورجدی مطالبه‌گر حقوق معلولان باشند، یا مثلا اداره کل حقوقی سازمان بهزیستی در تمام این سال‌ها چه اقدام مؤثری انجام داده است؟ این اداره می‌توانست در رابطه با انواع مطالبات ناشنوایان و سایر معلولیت‌ها از سازمان صداوسیما حتی اقامه دعوی حقوقی بکند. حداقل برای حساس سازی شکایتی بکند و بگوید ۱۸ سال است شما دارید از زبان اشاره‌ای استفاده می‌کنید که مورد تأیید سازمان بهزیستی نیست. چرا سازمان بهزیستی سکوت کرده است ؟ این موضوع هم که ربطی به بودجه ندارد. یا سازمان چقدر از شهرداری انتقاد می‌کند؟ هیچ. خب وقتی خود متولی با افراد دارای معلولیتی که تحت تکلفش هستند به این شکل رفتار می‌کند دیگر از سازمان صداوسیما، شهرداری آموزش‌وپرورش، آزمون استخدامی و همه مراکز و اداره‌هایی که باید حقوق این افراد را به رسمیت شناخته و مراعات کنند چه انتظاری می‌رود؟! »

 مدیر کمپین معلولان به رسمیت نشناختن زبان اشاره، اشتغال، ازدواج و مسکن را از مهم‌ترین مشکلات ناشنوایان دانسته و با اعلام این‌که این قشر به لحاظ معیشتی به‌شدت تحت‌فشار هستند اظهار می‌دارد: « ناشنوایان در بین سایر معلولیت‌های سازمان  کم‌ترین تعداد مستمری‌بگیران را تشکیل می‌دهند. نگاه سازمان بهزیستی نسبت به ناشنوایان با معلولیت‌های دیگر فرق دارد و دو طیف از معلولین یعنی ناشنوایان و معلولین ذهنی به دلیل این‌که نمی‌توانند ارتباط برقرار کنند دچار تبعیض‌ها و محرومیت‌های مضاعف هستند. یکی از مهم‌ترین انتقادات ناشنوایان به سازمان بهزیستی این است که خود سازمان برای پاسخگویی به ارباب‌رجوع‌های ناشنوایش مترجم-کارشناس ندارد و هیچ‌یک از کارمندان آن مسلط به زبان اشاره نیستند. دقیقا به خاطر همین عدم برقراری ارتباط بسیاری از حقوق این افراد ضایع می‌شود. در مورد اشتغال نیز متأسفانه قانون استخدام ۳ درصد از معلولان در مورد ناشنوایان اجرا نمی‌شود. یا مثلا ناشنوایان ما در مجلس حق کاندیداتوری ندارند. » وی می‌گوید: ناشنوایان به‌شدت به آموزش‌وپرورش استثنایی انتقاد دارند و تأکید می‌کنند زبان اشاره در مدارس استثنایی آن‌طور که باید آموزش داده نمی‌شود و  زبان اشاره آموزش داده‌شده نیز زبان اشاره فارسی است. لذا خانواده‌ها ناگزیر هستند فرزندانشان را به کلاس‌های خصوصی بفرستند که ساعتی فکر می‌کنم حدود ۱۰۰ هزار تومان است البته اگر وسعشان برسد که خب طبیعتاتعداد این خانواده‌ها اندک است.

مروتی تهیه سمعک را یکی از دغدغه‌های مهم ناشنوایان دانسته و ضمن بی‌کیفیت دانستن سمعک‌های دریافتی از سازمان بهزیستی می‌گوید: « ناشنوایان ما برای دریافت سمعک ماه‌ها یا شاید سال‌ها پشت نوبت می‌مانند و خب سازمان بهزیستی ارزان‌ترین نوع سمعک را به این افراد می‌دهد که دلیل آن را کمبود بودجه اعلام می‌کنند. با این سمعک‌ها سه کار می‌شود انجام داد: یا این را می‌گیرند و به علت بی‌کیفیت بودن در خانه می‌گذارند و استفاده نمی‌کنند، یا می‌فروشند و چند برابر پول رویش می‌گذارند تا یک سمعک قابل‌استفاده بگیرند یا به‌ناچار از آن استفاده می‌کنند و تارهای ضعیف شنوایی‌شان به خاطر کیفیت پایین سمعک‌ها از بین می‌رود و دچار معلولیت ثانویه می‌شوند. کاشت حلزون نیز به‌شدت گران است. گویا کمک‌های دولتی تنها به کودکان زیر ۵ یا ۶سال تعلق می‌گیرد و در سنین بالاتر افراد باید خودشان هزینه این کاشت را پرداخت کنند و البته کاشت حلزون خود مشکلات عدیده‌ای به همراه دارد که در این مقال نمی‌گنجد. »

مروتی زبان اشاره و لب‌خوانی را مکمل یکدیگر دانسته که هرکدام به‌تنهایی کار آیی لازم را نخواهد داشت. وی تأکید بیشتر آموزش‌وپرورش استثنایی بر روی لب‌خوانی را درست ندانسته و بیان می‌دارد: « چنانچه از خود ناشنوایان بپرسید به‌خوبی لزوم مکمل بودن این دو را برایتان توضیح می‌دهند و مثال‌هایش را هم می‌زنند. درواقع زبان اشاره زبان‌اصلی است و لب‌خوانی کمک‌کننده آن است. اگر در جمع گروهی از ناشنوایان باشید به‌خوبی متوجه می‌شوید بیشترین استفاده را از زبان اشاره دارند.» 

دبیر کمپین معلولین نبود آمار رسمی از تعداد ناشنوایان در کشور را ناشی از وجود یک رویکرد منفی دانسته و توضیح می‌دهد: « افراد دارای معلولیت در سرشماری سال ۱۳۹۵ شمرده نشدند. نگرش منفی‌ که سابقادر خانواده‌ها بود و فرزند معلول خود را پنهان می‌کردند امروز همان نگرش را در دولت می‌بینیم و دولت نیز دقیقادارد همان کار خانواده‌ها را می‌کند. سازمان فشل بهزیستی نیز نتوانسته است تاکنون آماری در این خصوص تهیه کند. آماری هم که ارائه می‌دهد مربوط به افرادی است که در سازمان پرونده تشکیل داده‌اند و خب می‌دانیم بسیاری از افراد از وجود سازمان بهزیستی به‌عنوان متولی امور ناشنوایان اطلاعی ندارند. زمانی هم که آمار درستی از افراد دارای معلولیت نداشته باشیم نمی‌توانیم برنامه‌ریزی درستی برایشان داشته باشیم و همین باعث انباشته شدن مشکلات می‌شود.» مروتی سپس به اقداماتی اشاره می‌کند که می‌تواند به ارتقا زندگی ناشنوایان کمک کند و می‌گوید: « اولین و مهم‌ترین اقدام این است که سازمان بهزیستی به‌عنوان متولی، هر چه سریع‌تر برای طرح لایحه‌ای جهت به رسمیت شناختن و قانونی کردن زبان اشاره اقدام کند که بعدازآن ابلاغ و اجرا به دستگاه‌ها و ارگان‌ها صورت بگیرد.  از قدیم گفته‌اند حرمت امام‌زاده را متولی‌اش نگه می‌دارد درنتیجه در اقدام بعدی خود این سازمان باید شبکه ملی ناشنوایان را به رسمیت بشناسد و نماینده‌اش را در جلساتش شرکت بدهد. اقدام بعدی توجه بیشتر صداوسیما به موضوع ناشنوایان است.  صداوسیما موظف است طبق ماده ۲۱ قانون حمایت از معلولان ۵ ساعت در هفته به تشکل‌های معلولین آنتن بدهد تا آن‌ها راجع به مسائل و مشکلات و توانمندی‌های افراد معلول ذیل تشکل خود صحبت کنند. ما دوم مهرماه جلو سازمان صداوسیما تجمع کردیم و خب مهم‌ترین خواسته‌مان همین بود. چنانچه این فرصت به تشکل‌ها داده شود حساس سازی صورت می‌گیرد فرهنگ‌سازی اتفاق می‌افتد و بخشی از مشکلات معلولان و ناشنوایان که در ارتباط با افراد عادی جامعه است حل می‌شود

همچنین وقتی افراد با توانمندی‌های معلولان آشنا شوند اشتغال ایجاد می‌شود و به‌موازات این اشتغال مشکل معیشت آن‌ها حل می‌شود و درنهایت لزومی به تجمع ما جلوی مجلس ، دفتر ریاست جمهوری و سازمان برنامه‌وبودجه نیست. » 

 تبعیض‌های مضاعف برای معلولیتی پنهان و پیچیده 

حبیب مهدوی، دبیر کل شبکه ملی سازمان‌های مردم‌نهاد ناشنوایان هم در گفت‌وگو با «رسالت » ناشنوایان را مظلوم‌ترین و مغفول‌ترین قشر معلولان ایران دانسته و نبود آمار رسمی از جمعیت این افراد را نمونه‌ای از همین عدم توجه می‌داند و می‌گوید: « سید مرتضی خاتمی نماینده مجلس دهم و عضو کمیسیون بهداشت و درمان در ۱۳ اسفند ۹۶ در گزارشی گفت که بیش از یک‌میلیون و دویست هزار نفر دچار اختلال شنوایی هستند و سالانه ۷ هزار نفر به این جمعیت افزوده می‌شود. این در حالی است که دکتر نحوی‌نژاد معاون سابق توان‌بخشی بهزیستی ۳ مهرماه ۹۷ در مصاحبه با ایرنا آمار ناشنوایان را تنها ۲۴۵ هزار نفر عنوان کرد! » 

وی می‌گوید: «در قانون حمایت از حقوق معلولان که بازنگری و اصلاح‌شده و در سال ۹۷ به تصویب رسیده است از به رسمیت شناختن زبان اشاره که زبان مادری ناشنوایان محسوب می‌شود هیچ سخنی به میان نیامده است . در این شرایط چگونه می‌توان ادعا کرد حداقل حقوق انسانی این افراد رعایت شده است؟»  مهدوی تأکید می‌کند: «ناشنوایی جزء پیچیده‌ترین و مشکل‌ترین نوع معلولیت‌هاست و طبیعتاتوجه بیشتری  می‌طلبد، اما متأسفانه شاهد تبعیض‌های مضاعفی در مورد این قشر هستیم.»وی در ادامه به بیان گوشه‌ای از حقوق تضییع‌شده این قشر می‌پردازد و معتقد است: باید مردم را نسبت به حقوق ناشنوایان آگاه کرد و از رسانه‌ها خواست تا نسبت به آن حساسیت نشان بدهند و از  مسئولان مطالبه گری نموده و پیگیر مطالبات باشند: « ناشنوایان از رسانه ملی محروم هستند و هیچ‌کس پاسخگوی این محرومیت نیست. در سازمان‌ها، ارگان‌ها ادارات دولتی و خصوصی، مراکز قضائی مراکز درمانی آموزشی، هنری، ورزشی و …  هرجایی که شما فکرش را  بکنید که کار هر انسانی به آنجا می‌افتد مترجم زبان اشاره وجود ندارد و ناشنوایان دچار مشکلات عدیده‌ای در مراجعه به آن‌ها هستند. در صورت وقوع تصادف یا حوادثی نظیر آتش‌سوزی درگیری اورژانس، نیاز به مأموران انتظامی و … سامانه‌ای برای ناشنوایان وجود ندارد تا ارتباط برقرار نموده و مشکل خود را گزارش دهند. سمعک و ملزومات آن بسیار گران است و نوبت دریافت سمعک‌های بهزیستی طولانی است و به دلیل ارزانی کیفیت خوبی نداشته و گزارش‌هایی مبنی‌بر افت شنوایی افراد براثر استفاده از این سمعک‌ها وجود دارد. 

در بحث استخدام و اشتغال ناشنوایان نیز آماری از اشتغال و استخدام آنان وجود ندارد و بیکاری جزء اولین و مهم‌ترین مشکلات و دغدغه‌های ناشنوایان است. دستورالعملی برای مراکز آموزشی عالی و مدارس برای ارتباط و رفتار با ناشنوایان وجود ندارد یا به آن اعتنا نمی‌شود. اساتید نسبت به دانشجویان ناشنوا بی‌توجه‌اند و این دانشجویان مانند سایرین نمی‌توانند بهره کامل را از کلاس‌های آموزشی ببرند. در بسیاری اماکن عمومی تابلوهای راهنمایی وجود ندارد و ناشنوایان سردرگم می‌شوند. سینماها برنامه‌ای برای نمایش فیلم با زیرنویس یا زبان اشاره برای ناشنوایان ندارند. ناشنوایان سهمی در کتاب‌های درسی و بیلبوردهای شهری جهت  آگاهی‌رسانی و فرهنگ‌سازی ندارند و مردم در مواجهه با ناشنوایان نمی‌دانند چگونه ارتباط برقرار و رفتار کنند. ناشنوایان همچون سایر اقشار جامعه مالیات پرداخت می‌کنند ولی خدماتی در قبال آن دریافت نمی‌کنند. »