این حرف دهان‌به‌دهان می‌چرخد که اوضاع بر وفق مراد نیست. چون ویروس، ساز خودش را می‌زند و راه خودش را می‌رود و حسابی مجال جولان یافته و مدام در حال تکثیر است. مدیریت بلاتکلیف ستاد ملی مبارزه با کرونا هم چه بی‌خیال و چه با خیال، چراغ راست را می‌زند و به چپ می‌پیچد، غافل از مرگ‌هایی که از رگ گردن به ما نزدیک‌ترند، غافل از تناقض در اظهارات و سیاست‌ها که بدجوری توی ذوق می‌زند و اندکی سهل‌اندیشی در ارتباط با آن‌ها می‌تواند نه‌تنها خاطرمان را حزین کند بلکه خسرانی عظیم هم برای مدت‌زمانی طولانی به کشور تحمیل نماید. اگر اصرار بر آزمون‌وخطا و بی التفاتی به هزینه ها باشد، هرچه رشته‌ایم پنبه خواهد شد و فاجعه‌ای مهیب‌ به بار می آید. با این حال ما نشسته‌ایم و دست روی دست گذاشته‌ایم و صرفا امیدواریم که این ویروس سرکش خود به خود سرکوب شود! اما این امیدهای واهی گره‌ای نمی‌گشاید و حتی ممکن است در مقام یک شریک جرم ظاهرشده و نگذارد شر کرونا به این زودی‌ها ازسرمان کم شود.
 چراغ سبز کرونایی دولت با مصلحت‌اندیشی‌های نابخردانه
دو روز دیگر پاییز فرامی‌رسد و بعید است که خشم ویروس به این زودی‌ها فروکش کند. اقدامی هم نکرده‌ایم تا آبی باشد بر آتش این ویروس و شعله‌های خشمگینش.
فقط مسئولان هرکدام به‌نوبه خود خواهش و تمنا کرده‌اند مردم در خانه بمانند. مردم هم کار خودشان را کرده‌اند و شانه‌به‌شانه هم ساییده‌اند.
برگزاری کنکور و تعجیل در بازگشایی، چراغ سبزی بود که روشن شد و پس‌ازآن می‌شد حدس زد، کرونا باانگیزه و توان مضاعف کار خودش را می‌کند و موذیانه پیش می‌رود و حالا این کلاف ویروسی آن‌قدر درهم‌پیچیده است که به تعبیر علیرضا زالی فرمانده ستاد مقابله با کرونا در شهر تهران، همه‌گیری ویروس از موج گذشته و دریایی‌طوفانی و متلاطم است؛ اما به ناگهان در این دریای طوفانی که دستگاه‌های دولتی بر اساس تصمیم ستاد ملی مبارزه با کرونا با دوسوم ظرفیت کار می‌کردند این وضعیت لغو می‌شود و صرفادورکاری برای افرادی که دارای بیماری‌های زمینه‌ای هستند، به قوت خود باقی می‌ماند. در نقطه مقابل، علیرضا زالی کاهش دلایل سفرهای درون‌شهری را یکی از تمهیدات مهم پیشگیرانه عنوان کرده و بازگشایی مدارس و تعلیق حضور یک‌سوم کارکنان را ازجمله دلایل افزایش حجم سفرهای درون‌شهری در پایتخت برشمرده که باید موردتوجه قرار گیرد. بر اساس برآوردها نیز با اجرای طرح دورکاری و در خانه ماندن کارمندان حداقل در بخش دولتی، اگر فقط یک‌سوم کارمندان در محل کار حاضر شوند، حدود یک‌میلیون نفر در خانه‌ها می‌مانند، نمی‌شود از یک‌سو شعار در خانه ماندن سر داد و از سوی دیگر به همه گفت که در محل کار خود حاضر شوند! بنابراین کج‌سلیقگی‌ها و اختلاف‌نظر در اعمال تصمیمات و عدم‌وفاق در سطوح مدیریتی سبب شده ویروس جری‌تر شود و نامه‌های مکرر سعید نمکی و اظهارات و گلایه‌های او هم مهر تأییدی بر این مسئله است. نمکی دریکی از اظهارات خود خبر از قهر و عصبانیت و دلخوری داده و گفته است: «بنده مدت‌ها جلوی دوربین نیامده بودم
قهر بوده، دل‌شکسته و عصبانی بودم. اگر ما دچار خسران در موضوع کرونا شدیم، نه این‌که نفهمیم که بازگشایی‌ها آمار مبتلایان را بالا خواهد برد. این جهل ما نبود بلکه این ضعف ما در مقابل اقتصادی بود که کشش نداشت. اگر روزی قرار باشد که خدای‌ناکرده این زحمات مورد هجمه قرار گیرد، شاید حرف‌هایی بزنم که فراتر از کشش و ظرفیت برخی افراد است و… .» ازاین‌رو وزارت بهداشت عزم آن دارد تا با کرونا مقابله کند اما مصلحت‌اندیشی‌های نابخردانه دولت موجب شده، گره کور نبرد با ویروس کورتر شود!وقتی قرار نیست محدودیت‌هایی در مسافرت‌ها ایجاد شود، وقتی قرار نیست اعمال نظارت‌های سخت‌گیرانه صورت بپذیرد
مثل روز روشن است که «تمام مناطق کشور در وضعیت قرمز  قرار می‌گیرد و انفجار کرونایی در برخی شهرها اتفاق می افتد.» سخنی که ایرج حریرچی معاون کل وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به زبان آورده و تهران را چهارراه تبادل بیماری کرونا در کشور خوانده است. حریرچی نسبت به شروع فصل سرما و افزایش ترددهای اجتماعی به‌واسطه بازگشایی مدارس خوش‌بین نیست و نگرانی‌اش را از این مسئله پنهان نکرده است.
همین چند روز قبل بود که ۳۹ دانش‌آموز در شهرستان سلسله لرستان به کرونا مبتلا شدند. ساعاتی پس‌ازاین‌که سرپرست فرمانداری شهرستان خبر داد که تمام دانش‌آموزان مبتلا، در زمره کسانی بودند که به مدرسه می‌رفتند تکذیبیه آموزش‌وپرورش لرستان از راه رسید که می‌گفت هیچ‌یک از این دانش‌آموزان در مدرسه مبتلا نشده‌اند. از سوی دیگر، یک مسئول حوزه بهداشت و درمان اعلام کرده تنها در دو هفته گذشته، ۱۶۳ دانش‌آموز و ۴۸ معلم در لیست بلندبالای مبتلایان به ویروس کرونا جای گرفته‌اند و پاسخ وزیر آموزش‌وپرورش در مورد ابتلای دانش‌آموزان و کادر آموزش بسیار ساده است و سطحی و دست‌کم باعث اقناع افکار عمومی نمی‌شود: «همان‌طور که ممکن است کارمند،‌ کارگر و کاسب باشند، امکان دارد، معلم هم باشند اما گزارشی نداریم مبنی بر این‌که بازگشایی مدارس تأثیری در شیوع کرونا داشته یا حادثه‌ای به خاطر بازگشایی‌ها اتفاق افتاده باشد.» حاجی میرزایی در مورد دانش‌آموزانی که در میان اعضای خانواده‌شان شخص مبتلا یا مشکوک به کووید ۱۹ دارند، گفته است: «نباید کسی که این‌گونه شرایطی دارد به مدرسه بیاید.» این نوع پاسخگویی غیرمسئولانه و اظهارات و تناقض در اخبار اعلامی باعث شده، افکار عمومی بسیاری از اخبار و اطلاعات را باور نکنند و ویروس را با تمام هیبتش به باد طنازی بگیرند و یا نسبت به شکل‌گیری  موج سوم کرونا، شوریده و پریشان نباشند.
 هم مردم مقصرند و هم تصمیم گیران
«مینو محرز»عضو ستاد ملی مقابله با کرونا، به این رویه رفتاری چه از سوی مردم و چه از ناحیه تصمیم گیران می‌تازد و در گفت‌وگو با «رسالت» هشدار می‌دهد که کار از موج گذشته و با دریایی متلاطم روبه‌رو هستیم. «محرز» ابایی ندارد از این‌که بگوید وضعیت افتضاح شده و لغو دورکاری کارمندان و بازگشایی‌ها هوشمندانه نیست، ازجمله باز کردن مدارس که اقدامی اشتباه بود و حداقل باید دوهفته دیرتر این بازگشایی صورت می‌پذیرفت.
این متخصص بیماری‌های عفونی، قصور مردم را کمتر از خطاهای تصمیم گیران نمی‌داند و براین باور است که ۶ -۷ ماه از شیوع کرونا می‌گذرد و باید افراد جامعه رفتارشان را با این ویروس مطابقت بدهند و قید مسافرت‌ها را با همه لذت‌هایش بزنند: «میلیون‌ها نفر در همین شهریور بدون ماسک و رعایت پروتکل‌ها به سفر رفتند. ازاین پس دولت باید جدی‌تر عمل کرده و راه‌ها را ببندد تا مردم سفر نروند. ما بارها اعلام کرده‌ایم تنها راه مقابله با این ویروس همین فاصله‌گیری فیزیکی، ماسک زدن و رعایت پروتکل‌های بهداشتی است، کار دیگری از دستمان برنمی‌آید و این سه دستور باید از سوی مردم موردتوجه باشد. بی‌تردید بخشی از مشکل به مردم بازمی‌گردد نه در ایران بلکه در کل جهان انگار کسی نمی‌خواهد تغییری در سبک زندگی خودش ایجاد کند و همه کرونا را شوخی فرض کرده‌اند. هر تجمعیفرصتی برای قتل و عام از ناحیه ویروس است. کرونا از کنترل خارج‌شده و مراکز درمانی دیگر جایی ندارد، علاوه براین‌که کادر درمان هم خسته و کلافه‌اند و با ادامه این روند، آمار مرگ‌ومیرها در پاییز چهار، پنج‌رقمی خواهد شد و نه‌تنها بزر‌گسالان یا کودکان بلکه نوزادان هم جانشان درخطر است. ما امکانات درمانی برای مداوای کودکان و نوزادان ازجمله دستگاه «NICU» نداریم. برای مبتلایان بزرگسال هم فاقد ظرفیت مناسب به‌منظور بستری هستیم.»
 کرونا را باید به‌عنوان یک بیماری پایدار پذیرفت
«مصطفی قانعی» رئیس کمیته علمی مقابله با کرونا، برخلاف «محرز» هم نگران است و هم نیست و از سخنانش این‌طور برمی‌آید که سیاست ایمنی جمعی را پذیرفته است. قانعی در گفت‌وگو با «رسالت» توضیح می‌دهد: «شروع موج سوم کرونا، با توجه به میزان مسافرت‌ها و تجمعات دور از انتظار نیست. بخش عمده‌ای از بیماری‌های ویروسی با رعایت بهداشت و ماسک زدن قابل‌کنترل است و این‌که در آینده چه پیش خواهد آمد به این بستگی دارد که چقدر سطح ایمنی در جامعه حاصل‌شده باشد. اگر ایمنی به حدی برسد که خودش چرخه ویروس را قطع کند، احتمال دارد در مقطعی که قابل پیش‌بینی نیست، ایمنی جامعه به حدی رسیده باشد که ویروس در گردش نباشد. این مسئله مستلزم این است که مجدداسطح ایمنی جامعه سنجیده شود تا برمبنای آن بشود پیش‌بینی کرد، لذا این امکان از نیمه‌های مهرماه فراهم است که وضعیت ایمنی به چه شکلی خواهد بود. در برخی از شهرها ایمنی به حدی رسیده که تقریباموجی از بیماری را نخواهیم داشت.»
رئیس کمیته علمی مقابله با کرونا به‌منظور تأیید یا دفاع از تصمیمات اتخاذشده مسئولان برای کنترل اپیدمی به کشورهایی که افتخار می‌کنند با قرنطینه و ایجاد محدودیت بیماری را کنترل کرده‌اند، انتقاد می‌کند. به‌زعم او در این کشورها دو اتفاق رخ خواهد داد، اول این‌که اقدامات آنان به قطع چرخه بیماری کمکی نکرده و به‌محض بازگشایی دوباره بیماری اوج می‌گیرد، دوم این‌که، اعتراضات عمومی شکل می‌گیرد، چون محدودیت برای مردم قابل‌تحمل نیست؛ بنابراین باید وضعیت را به‌گونه‌ای مدیریت کرد که هم‌توان اقتصادی و کشش اجتماعی وجود داشته باشد و هم انتقال بیماری به حداقل برسد. این فرضیه که می‌توان ویروس را متوقف کرد، تقریباقابل‌قبول نیست، بنابراین کرونا به‌عنوان یک بیماری پایدار، پذیرفته‌شده، به همین دلیل باید برمبنای این‌که بیماری هست، سناریویی برای نحوه اداره کشور طراحی کرد و قرنطینه هم از همان ابتدا نشان داد به‌عنوان یک استراتژی جدی موفق نخواهد بود. شاید در کوتاه‌مدت پاسخگو باشد اما بعد از مدت مشخصی که به لحاظ علمی هم پیش‌بینی‌شده، تاب‌وتوان اجتماعی کاهش می‌یابد. درمجموع برنامه‌ریزی برای مقابله با کرونا هم ساده و هم پیچیده است. ساده از این نظر که اگر رعایت بهداشت فردی صورت بگیرد، نه‌تنها با کرونا بلکه با آنفلوآنزا هم مواجه نخواهیم بود. چون به هر شکل و مسیری که کرونا سرایت می‌کند، آنفلوآنزا هم منتقل می‌شود، بنابراین اصل بر رعایت پروتکل‌های بهداشتی است، همین‌که افراد دست ندهند یا ماسک بزنند، در کاهش آمار مبتلایان و قربانیان مؤثر است اما پیچیدگی کرونا مربوط به زمانی است که باوجود همه این اقدامات، هر نوع بازگشایی با میزانی از افزایش بیماری همراه است، نکته قابل‌توجه این است که برخی تصور می‌کنند تصمیم‌گیرنده نمی‌دانسته این بازگشایی منجر به افزایش می‌شود، درحالی‌که می‌دانسته اما مدل بازگشایی باید بر اساس توان سیستم بهداشت و درمان تنظیم شود.»
 هنوز در موج اول و با پیک‌های بعدی هستیم
«حمید سوری» از اعضای ستاد ملی مبارزه با کرونا در اپیدمی‌های حاد پیشرونده تکیه‌بر توان و دانش متخصصان را شرط گریز از تله ویروسی توصیف کرده و در گفت‌وگو با «رسالت» بدون هیچ‌گونه تردیدی، کشور ما را در ردیف معدود کشورهای ناموفق در مدیریت اپیدمی جای می‌دهد، به اذعان سوری، ما هفته‌هاست جزء معدود کشورهایی هستیم که بالای صد مرگ در روز را به خود اختصاص داده‌ایم و این فراوانی هم مدام در حال تغییرات جزئی است.
«سوری»، از به کار بردن واژه «موج» برای کرونا پرهیز می‌کند و اساساآن را اشتباه می‌داند، بنابراین ما هنوز در موج اول و با پیک‌های بعدی قرار داریم. موج مادامی حاصل می‌شود که اپیدمی را کنترل کرده باشیم و پس‌ازآن، موج دیگری با الگو و ساختار اپیدمیولوژیک دیگر وارد جامعه خواهد شد، بنابراین در پیک‌های بعدی ممکن است یکسری اقدامات مداخله‌ای انجام شود تا این پیک را پایین بیاورد و در هنگام رسیدن به مرحله کنترل اپیدمی، دوباره پیک بعدی آغاز شود.
این عضو ستاد ملی مبارزه با کرونا این موضوع را تأیید می‌کند که جامعه هنوز استعداد بسیار بالایی برای ابتلا در حجم بالای بیماری دارد و درصد قابل‌توجهی از جامعه حساس هستند، اگر فرض کنیم مبتلایان تا مدت‌ها بعد به این بیماری گرفتار نشوند، وضعیت فرق می‌کند، حال‌آنکه شواهد نشان می‌دهد، افراد مبتلا، بازهم برای بار دوم و چندم مبتلا می‌شوند. او در پاسخ به این پرسش که چرا با پیک‌های بعدی مواجه ایم، مدیریت و سیاست‌گذاری‌ها در کنترل اپیدمی و رفتارهای مردم را نادرست می‌داند. البته موافق این نیست که فقط انگشت اتهام را به سمت مردم نشانه برویم: «دولت‌ها وظیفه‌دارند با برنامه‌ریزی ساختاری و نظامند بتوانند رفتارهای مردم و درعین‌حال اپیدمی را کنترل کنند. شکی نیست که کسب‌وکارها و اقتصاد باید بچرخد و جامعه ظرفیت چندانی برای محدودیت‌های اجتماعی ندارد ولی برخی از رفتارها انتظار می‌رود توسط سیاست‌گذاران کنترل اپیدمی صورت پذیرد اما نمی‌پذیرد و این باعث تعجب است. چرا در ایام محرم، سفرهای برون‌شهری ممنوع نشد؟ این ممنوعیت به اقتصاد ارتباطی نداشت. بین طغیان اپیدمی و مرگ‌ومیر و تبعات آن با میزان مواجه ارتباط مستقیمی وجود دارد و وقتی سفرها افزایش می‌یابد، الگوی بیولوژیک بیماری را به هم می‌ریزد و این باعث می‌شود که شدت بیماری افزایش پیدا کند. از طرفی برگزاری کنکور و بازگشایی مدارس و دانشگاه‌ها ضرورتی نداشت و نباید خودمان را به تدوین و ابلاغ پروتکل‌ها دل‌خوش می‌کردیم. پروتکل تا هنگامی‌که روی کاغذ است، به نظر جذاب می‌آید ولی به اجرا درآوردن پروتکل و نظارت و ارزشیابی بر آن‌ها دشوار است. تصور نمی‌کنم این‌گونه اقدامات عامدانه باشد بلکه نشان می‌دهد، دانش کافی درروش تصمیم‌گیری وجود ندارد، یعنی به‌جای این‌که از نیروهای متخصص پیشگیری استفاده کنند به سراغ نیروهای درمانگر رفته‌اند، افراد بالینی درمانگر ممکن است در بیمارستان، بیماران خود را به‌خوبی مدیریت کنند اما دانش کافی و تخصصی برای مدیریت اپیدمی ندارند؛ بنابراین دخالت آنان در برنامه‌های کنترل اپیدمی، دخالت‌هایی است که برپایه اطلاعات سطحی و غیرتخصصی صورت می‌پذیرد، به همین علت اقدامات و سیاست‌گذاری‌های ما یا ابتر است یا بی‌تأثیر. تقویم کشورهم پر از مناسبت‌های مختلف است، طبیعتا‌نیازمند برنامه‌ریزی جامع هستیم برای این‌که بتوانیم این‌ها را کنترل کنیم.»مطابق دیدگاه این اپیدمیولوژیست به‌کارگیری الفاظی همچون منطقه سفید، زرد و قرمز و یا سبز و نارنجی اشتباه است: «چنین تقسیم‌بندی امری نسبی است. ما نمی‌توانیم سیاست‌گذاری‌های خودمان را برپایه این تقسیم‌بندی نسبی و بسیار قابل‌تغییر شکل بدهیم. 
به فرض مثال منطقه‌ای سبز اعلام می‌شود اما به لحاظ علمی، منطقه سبز، منطقه‌ای است که حداقل دو دوره بیماری گذر کند و مورد جدیدی از بیماری مشاهده نشود. ما در هیچ کجای کشورمان، منطقه سبز نداریم، بیان همین تقسیم‌بندی‌ها فرصتی هست برای این‌که سیاست‌های عادی‌سازی در مقابله با اپیدمی را شاهد باشیم.»
«سوری» چند نکته را به‌منظور مقابله درست با کرونا حائز اهمیت می‌داند: «اول این‌که رویکرد ما به مدیریت اپیدمی، پیشگیرانه نیست، رویکرد درمانی یا موضعی است که بسیار غلط بوده، دوم این‌که دانش و اطلاعات سطحی که بعضی از تصمیم‌گیرندگان از این‌وآن جلسه به دست می‌آورند، نمی‌تواند مشکل اپیدمی را در کشور حل کند و نیاز به دانش تخصصی زیربنایی دارد که معمولااز این‌ها کمتر استفاده می‌شود. نیروهای متخصص ما می‌توانند در این حوزه‌ها کار بکنند، چه در داخل و چه خارج کشور کم نیستند اما آن‌ها را مشارکت نمی‌دهند. در اپیدمی‌های حاد پیشرونده تهدیدکننده مثل کووید ۱۹ نیاز است از زمان حداکثر استفاده را بکنیم، چون تغییرات بسیار سریع است و تصمیمات باید مبنای علمی و ریشه‌ای داشته باشد درحالی‌که این اپیدمی در کشور ما شباهت‌های زیادی نسبت به سایر نقاط دنیا دارد، ولی تفاوت‌هایی هم دارد که نیاز به سیاست‌های بومی است؛ بنابراین باید از ظرفیت مراکز علمی و تحقیقاتی در راستای پاسخگویی به مشکلات مردم استفاده کنیم و این‌که هنوز هم اصرار داریم صرفامقاله تولید کنیم، فایده‌ای ندارد. مردم ما در بیرون از چهارچوب محیط‌های علمی مبتلا شده و جان می‌دهند، این مسئله نمی‌تواند عملکرد درستی از یک مجموعه تحقیقاتی در سطح کشور با این حجم از سرمایه‌گذاری باشد. این‌ها سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی می‌خواهد و نیاز است که نقشه سیاست‌گذاری در این زمینه تدوین بشود. این مسئله هم وظیفه معاونان پژوهشی دانشگاه‌های کشور است تا پاسخ بومی را برای حل مشکل پیدا کنند؛ اما این اتفاق رخ نداده و در نقطه مقابل اصرار به ادامه سیاست‌هایی داریم که نتیجه اشتباه از آن گرفته‌ایم و هنوز معتقدیم ترکیب محدودی از افراد در کشور که تخصص‌شان این نیست بنشینند و سیاست‌گذاری کنند. با این روند سال‌های سال اپیدمی ادامه خواهد داشت و روزی ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر جانشان را از دست می‌دهند.»
چنانچه رویکرد و نگرش تخصصی حاکم باشد باید برای به‌کارگیری تمهیدات محافظتی ازجمله «دورکاری» و «لغو طرح ترافیک» و غیره بر اساس برداشت‌های سطحی برنامه‌ریزی نکنیم. به باور «سوری» به منظور عملکرد مؤثر، لازم است که اثربخشی و هزینه هرکدام از مطالعات را بررسی کرده و ببینم به‌طور مثال اگر طرح ترافیک را لغو کنیم چه سهمی در افزایش و کاهش اپیدمی دارد و باید به این دو سؤال مهم پاسخ بدهیم: ۱-آیا اقدامی که انجام می‌دهیم، اثربخش است یا نیست و اندازه اثربخشی آنبه چه میزان است. ۲- هزینه اثربخشی آن چقدر است
 این هزینه اثربخشی فقط پول نیست و دولت باید به فرض مثال ببیند تعطیلی مدارس چه هزینه‌ای را به جامعه تحمیل می‌کند. آیا باعث افت کیفیت آموزشی و مشکلات روحی- روانی خواهد شد؟ این‌ها همه هزینه است.
 از طرفی اگر بررسی‌ها اثبات کند که بازگشایی مدارس ۸۰ درصد یا ۱۰ درصد باعث افزایش اپیدمی می‌شود، این دو رقم نباید برای دولت یک معنا داشته باشد. دولت ممکن است ۱۰ درصد را راحت بپذیرد و بگوید من حاضرم ۱۰ درصد افزایش داشته باشم و این کفه ترازو منافع بیشتری دارد، اما اگر ۸۰ درصد باشد چطور؟ آن‌هم در وضعیتی که ما می‌بینیم کودکان هم کرونا می‌گیرند و حتی شاهد مرگ ناشی از کرونا در کودکان یک‌ساله‌ایم، طبیعتاافراد مسن‌تر و افراد دارای بیماری‌های زمینه‌ای سهم بیشتری در ابتلا و مرگ دارند اما کودکان نه‌تنها خودشان مبتلا می‌شوند بلکه در انتقال بیماری هم سهم دارند و در انتشار عامل بیماری‌زا سهم بالایی را به خود اختصاص داده‌اند، چون شعاع تحرکی محدودی ندارند. پس بازگشایی مدارس ریسک بالایی بوده و پایش آنی از علائم بالینی مشکوک کرونا کافی نیست. حتی نیاز است خانواده دانش آموزان هم به‌طور مرتب رصد شوند و اگر مورد مشکوکی در این خانواده‌ها هست، کنترل شوند و دانش‌آموزان به‌تبع آن ارتباطی که با اعضای خانواده دارند، می‌توانند در دوره پنهان بیماری باشند و ویروس را منتقل کنند. لازم است آموزش‌های لازم به خانواده داده شود. اگر قرار باشد اپیدمی را موضعی ببینیم این‌یک سندروم و نشانگان است، سیستم ایمنی جامعه چه به لحاظ رفتاری و چه به لحاظ ابتلا به بیماری پایین آمده و آدم‌ها ایزوله که نیستند و در اپیدمی‌ها، رفتارها و تحرکات آنان اهمیت دارد، این‌که دانش‌آموزان در چه خانواده‌ای زندگی می‌کنند و سطح آگاهی‌شان چقدر است و تعاملاتشان با سایر افراد به چه مقدار است. این موارد دیده نشده و آموزش‌وپرورش خودش را به یکسری پروتکل‌ها محدود کرده و ما می‌دانیم که هیچ‌کدام از افراد اپیدمیولوژیست در تدوین و اجرای این پروتکل‌ها در سطح استان‌ها مشارکتی نداشته‌اند، بسیاری از کشورها که در کنترل ویروس موفق بوده‌اند به سراغ بازنشستگان این رشته‌ها رفته‌اند، آنگاه ما انگارنه‌انگار که اپیدمیولوژیستی در این مملکت هست. حتی از ظرفیت متخصصین بهداشت محیط و متخصصین بهداشت رفتاری استفاده‌نشده است. آیا یک جراح می‌تواند در مورد الگوهای محیطی اپیدمی قضاوت و سیاست‌گذاری کند؟ ما از ظرفیت‌های علمی برای کنترل اپیدمی استفاده نکرده‌ایم، چه از نیروی انسانی و چه مراکز تحقیقاتی و تا زمانی که همین طرز تفکر و سیاست‌ها و محدودنگری‌ها وجود دارد، اپیدمی همچنان در کشور ما خواهد بود.»این اپیدمیولوژیست سخنش را با این عبارت خاتمه می‌دهد که تصمیم‌گیرنده نهایی باید اطلاعات و مستندات کافی را در اختیار داشته باشد تا بتواند تصمیمی قاطع و درست اتخاذ کند اما آنان که در جریان کرونا به مسئولان مشاوره می‌دهند، فاقد تجربه و تخصص کافی هستند و این مشاوره‌ها سبب شده، تصمیمات و پیام‌های اشتباه به جامعه مخابره شود.اگر این مشاوره‌ها درست باشد، ما نباید از زبان مسئولان‌مان پیام‌های متناقض بشنویم و یا این‌که بگویند قرنطینه مربوط به قرون‌وسطاست و واکسن تا دو ماه دیگر در دسترس مردم است!