پارس به نقل از فارس، مستند سازی بحران و سیاسی دو حوزه شاخص عرصه مستندسازی در جهان است که بسیاری از شبکه های تلویزیونی امروزه به واسطه استفاده مناسب از ظرفیت های این حوزه توانسته اند مخاطبان گسترده بدست بیاورند. اما این موضوع در کشور ما با چالش های بسیاری همراه است و عملا به دلیل نبود چهارچوب های مشخص شاهد هستیم مستندسازان با مشکلات عدیده ای در خصوص مستند سازی سیاسی و بخصوص بحران مواجه هستند. عدم شناخت مسولان از کارکرد رسانه اس مستند از یکسو و نبود نیروهای متخصص که بتوانند در زمینه مستند سازی بحران فعالیت جدی انجام دهند باعث شده تا کشور ما با وجود تمام ظرفیت های بالقوه ای که در زمینه مستند داردآ اما در این عرصه با چاش همراه شود.

سید محسن اصغرزاده برادر شهید سید ابراهیم اصغرزداه از جمله مستند سازانی است که در سال های اخیر در این حوزه کارهای مختلفی را انجام داده است و اخیرا نیز توانسته مستندی در حوزه تحولات سوریه بسازد که با او گفت وگویی در خصوص مشکلات و ویژگی های مستند سازی سیاسی و بحران انجام داده ایم.

*فارس: معمولا اطرافیان آدم های بزرگ در سایه آن شخص قرار می گیرند و حتی به واسطه آن ها می توانند از برخی امکانات بهره مند شوند، امروز شما هم در راه برادر شهیدان قدم برداشته اید اما این مسیر برای شما چگونه بوده است؟

بی شک سید ابراهیم برای من سکوی پرتاب بوده است البته نه به لحاظ سابقه هنری یا روابط کاری اش بلکه بواسطه نوع نگاه و خواستگاه فیلم سازی اش. باید گفت اهداف بلند و عمیق فرهنگی او طوری مرا حساس کرده که بنده در بسیاری از کارهایم از عنوان موسوی برای معرفی ام استفاده می کنم تا مبادا اشتراک فامیلیمان سبب خدشه دار شدن نام و اعتبار او شود.

*فارس: اختلاف سنی شما با شهید اصغرزاده چقدر است؟

حدود ۱۷ سال. ایشان متولد ۴۶ بودند و من متولد سال ۶۳.

*فارس: از آخرین کار مستندتان بگویید.

مستندی به نام « الگوی تحقق یافته» را در مورد وقایع و تحولات سوریه همراه با محسن اسلامزاده ساختیم و همزمان با آن فیلمی در مورد آخرین انتخابات آقای چاوز در ونزوئلا ساختیم که شش ماه قبل از مرگ ایشان در این کشور بودیم و هنگامی که فوت کرد نیز از سوریه بلافاصله به ونزوئلا رفتم و بخش های دیگری از کار را تصویربرداری کردم.

*فارس: برای نمایش این مستند ها چه برنامه ریزی کرده اید؟

حقیقتا ما خیلی دنبال فعالیت سیاسی در مستند سازی نیستیم. برخی از دوستان یک کمی این دو حوزه را اشتباه می گیرند. در حال حاضر گروه هایی هستند که با ابزارهای سیاسی تلاش می کنند کارهایشان دیده شود در حالیکه ما به مستند به ما هو مستند و به معنای افزایش شعور سیاسی و فرهنگی مخاطب نگاه می کنیم. از این منظر که بتواند فرهنگ ساز باشد و چشمی بی واسطه برای مسئولی که می خواهد تصمیم گیری کند و تا جایی که ممکن است موضع گیری خاص سیاسی انجام ندهیم.

*فارس: در اذهان اینجوری جا افتاده که کسی می گوید من سیاسی نیستم یعنی انقلابی نیستم.

من اخص از این موارد را می گویم. من یک انقلابی ام اما به این معنا که برای جریان خاص سیاسی داخل کشور برنامه سازی کنم خیر چنین نیستم. به طور مثال این چند روزه فیلم های تبلیغاتی نامزدهای ریاست جمهوری در حال تولید و پخش است اما کسی نیست تا فیلم های موجود را نقد کرده و مخاطب را در میان امواج پر تلاطم تردید به ساحل یقین برساند. کارهای انجام شده یا در سطحی نازل توان پرداخت مسائل موجود را نداشته و یا جرات نقد جریان های موجود را از ترس اتهام زنی و یا برخورد ندارد و در نتیجه فیلم هایی شعار زده تولید می شود اما از سوی دیگر برای این دوران حقیر بیکار ننشسته و برای نفس انتخابات و شیوه اجرای آن برنامه سازی کرده ام. من به یک کشور سوسیالیستی رفتم که در حوزه اجتماع و سیاست و رسانه، نگاه های لیبرال دارد و در حوزه اقتصاد نگاه کمونیستی. حالا آمدیم یک کار درباره انتخابات در این کشور تولید کردیم. آزادی انتخابات، آزادی رسانه و… را به طور کامل تبیین کردیم و به عنوان یک نسخه از مشارکت سیاسی بالای مردم ثبت و ضبط کرده ایم اما اکنون هم ترسی این را داریم تا مبادا مورد سوء استفاده جریان های سیاسی قرار گیرد و بگویند از چاوز یاد بگیرید نامزد ما تایید صلاحیت نشد و از سوی دیگر ما را ضد انقلاب و اسلام توصیف کنند که شما غرب زده هستید. در حالیکه این فضا اصلا ملاک ما نیست و به همین خاطر هم اکران دانشگاهی فیلم را متوقف کردیم.

*فارس: حتی در زمان جشنواره هم عده ای عنوان کردند فیلم به سبز ها طعنه می زند و عده ای هم گفتند به احمدی نژاد. حالا واقعا به کدام طرف طعنه می زدید؟

به هیچکدام. رقیب چاوز در انتخابات ۲۰۰۶ تنها با ۵/۱ درصد اختلاف بازنده می شود و بعد از آن کلی در مورد چاوز صحبت می کند اما این کشور به هم نمی ریزد و ما می خواستیم تفاوت رفتارها و واکنش ها را در چنین شرایطی به نسبت سال ۸۸ در کشورمان نشان دهیم.

*فارس: به نظر میرسد دست مستند سازانی که معتقد به نظام هم هستند برای ساخت مستند سیاسی باز نیست. چرا این شرایط حاکم است و مثلا در مورد انتخابات نمی توان به راحتی یک مستند صریح ساخت؟

نگاه های مسولین ما در این زمینه قطعا باید مورد بازخوانی قرار گیرد. دو حوزه است که هیچوقت اجازه خصوصی سازی به آنها داده نمی شود. یکی تلویزیون و رسانه و دیگری حوزه نفت است و چه بسا حوزه رسانه ما بسته تر از نفت است و اجازه فعالیت از همان ابتدا را نمی دهد که شما از منظر اخلاق بتوانید جریان ها را به گونه ای نقد کنید که کاملا راه گشا باشد.

چه کسی این اجازه را نمی دهد؟

یک منشاء تاریخی دارد که بر می گردد به توپ بستن مجلس توسط شاهان قاجار و حتی اوائل دوران اصلاحات آن فضای روشنفکری کاذب اغراق شده که در ایران بوده و هست که وقتی فضا در رسانه ها آزاد می شود چون به میزان کافی فیلمساز نداری برای نقد این فضا، جریان مریض روشنفکری با جهان بینی بدبینانه ای که دارد به گونه ای فضا را در دست می گیرد که اعتقادات و فرهنگ و ارزش های مردم و هیچ چیز دیگر را بر نمی تابد و در نتیجه سیاه نمایی صورت می پذیرد و در نتیجه فضای امنیتی حاکم می شود.

خداوند در قرآن آزادی را بر انسان فرض گرفته است و می فرماید در مورد همه چیز صحبت کنید اما با تقوای الهی ما باید آزادانه اما با یک نگاه گره گشایانه نقاط مثبت و منفی مسایل مختلف را ببینیم اما بخاطر کمبود سواد رسانه ای و محافظه کاری مسئولین چنین اجازه ای به ما داده نمی شود. متاسفانه مسئولین امر کار را به جایی رسانده اند که نقد به معنی اشتباه گیری و حتی سوتی گیری جا افتاده است. در حالیکه نقد اعم از این است و باید خوبی و بدی را باهم گفت. اگر این مسایل را در کنار هم بگذاریم یعنی ویژگی های تاریخی، نیروی انسانی مناسب و کم سوادی مدیران، وضعیت مشخص خواهد شد.

*فارس: درباره مستند سیاسی چطور؟

اگر در خصوص سینمای سیاسی هم بخواهیم بحث کنیم امروز لیدر های اصلی جامعه آمریکا در فضای رسانه ای اند و به صورت خاص هالیوود که آثار هنری را تولید و جهت دهی می کنند در نوک این پیکان قرار دارند اما اگر کشور خودمان را بررسی کنیم اصلا چنین چیزی نیست.

*فارس: بنابراین ما هیچ چهارچوب مشخصی برای ساخت فیلم مستند سیاسی نداریم اما شما چگونه در این حوزه کار انجام می دهید؟

باید گفت اکثر کارهایی که در این حوزه صورت می پذیرد خودجوش بوده و از سر احساس تکلیف شخص مستند ساز است و چهار چوب مشخصی برای برنامه ریزی در باره چنین کارهایی وجود ندارد حتی آنجا هم که وجود دارد دست وپا گیر است یکی از دلایلی که ما در حوزه مستند سازی سیاسی برون مرزی فعالیت می کنیم این است که آنجا فضای بازتری برای بررسی اینگونه مسایل است. مثلا در حوزه فتنه. مگر مستند به دنبال حقیقت نیست، آیا من اجازه دارم نیروی انتظامی را آنگونه که مورد قبول اسلام است را نقد کنم؟ آیا اجازه دارم فلان مسئول را نقد کنم؟ اگر بتوانم این ها را نقد کنم طبیعتا می توانم سران فتنه را هم نقد کنم و بعد مخاطب به باورپذیری می رسد. چون اگر من مستقیم سراغ سران فتنه بروم مخاطب می گوید که همین الان تلویزیون دارد به شکل اغراق شده چنین می کند.

بنابراین چون این گره ها ایجاد شده و سواد رسانه ای کافی نیز وجود ندارد، ما ترجیح می دهیم به مسائل دیگر بپردازیم.

*فارس: بنابراین باعث شکل گیری یک نوع خودسانسوری در بین خود مستندسازان هم می شود.

دقیقا. همین چند روز قبل به من پیشنهاد شد تا در مورد سبک زندگی برنامه ای بسازیم. من گفتم کلی طرح برای ساخت برنامه در مورد سبک زندگی دارم اما مشکل این است که وقتی در مورد سبک زندگی حرف می زنیم می خواهیم ایرادات را پای مردم بگذاریم و نقدی به مسئولانمان نکنیم. نهایتا من با تمام مشکلات این کار را هم که بسازم از سوی رسانه ملی پخش نشده و پول هم بابت آنت پرداخت نمی کنند. بنابراین نه می توانم حق مطلب را ادا کنم و نه به درآمد درستی برسم. پس می روم در حوزه ای کار کنم که حداقل ها را داشته باشد اما جالب اینکه با تمام بررسی های من کار تازه ما درباره ساختار انتخابات در تلویزیون پخش نشد. ما ساختار نظارتی و انتخاباتی یک کشور دیگری را که لزوما ارتباطی به کشور ما ندارد را بررسی کردیم اما همین کار را هم مسئولین سازمان برنتابیدند.

*فارس: مگر چه اشکالی پیدا می کند که شرایط ما با آنها تطبیق داده شود؟

حرف من هم همین است. اگر این کار خوب است که اجازه بدهید فضای آزاد گفتمان رسانه ای و کرسی های آزاد اندیشی ایجاد شود. افزایش شور و نشاط سیاسی مگر چگونه اتفاق می افتد؟ . شما می خواهید از دریا رد شوید و پایتان هم خیس نشود. مردم شعور سیاسی پیدا کنند اما با فضای بسته رسانه ای.

*فارس: در حال حاضر یک اتفاقی در سوریه افتاده است و کار اخیر شما هم در همین زمینه است، اما چرا مستند سازان در مورد سوریه اینقدر کم فیلم می سازند؟ . سوریه که دیگر گیر و دار مستند های سیاسی را ندارد.

در ارتباط با سوریه چند مساله وجود دارد. اول اینکه آدم اگر بخواهد حضور فیزیکی در آنجا داشته باشد با توجه به فضایی که وجود دارد و می گویند هر ایرانی یک کیسه دلار می ارزد و با توجه به هجمه رسانه ای وحشتناکی که وجود دارد و تمام دنیا آنجا نیرو پیاده می کنند، شرایط واقعا برای کار سخت است. در این شرایط که همه کشورها آنجا نیرو و اسلحه دارند این موضوع مداخله نیست اما اگر حزب الله از قبور متبرکه اسلامی دفاع کند، مشارکت در جنگ می نامند.

نکته دوم عدم وجود افرادی است که بتوانند در چنین فضای بحرانی کار کنند.

*فارس: یعنی ما در حال حاضر مستندساز بحران نداریم؟

مستندساز بحران به شدت کم داریم. اگر تمام این افراد را هم نگاه کنیم تعدادشان آنقدر کم است که اگر بخواهد درگیر دو موضوع دیگر شود اصلا وقتی برای ورود به موضوع سوریه ندارد، بنابراین باید اینقدر نیرو داشته باشید که بتوانید دائما جای آنها را با یکدیگر عوض کنید.

منظر سوم در ارتباط با سوریه منظر اعتقادی است. به هرحال مساله سوریه فتنه ای است که الان غبارش خوابیده و بهتر می توان ماجرا را تحلیل کرد اما برای خیلی ها هنوز این موضوع مشکوک است و می گویند اسد ظالم است و اصلا برای چه باید برای او فیلم بسازیم.

بنابراین عدم وجود نیروهای کافی در مستند بحران و عدم اعتقاد کافی باعث شده است که امروز کار زیادی در ارتباط با سوریه انجام نشود.

در داخل هم این مشکلات هست. همین الان فیلمسازی در مورد مفاسد اقتصادی بسیار بسیار سخت تر است تا بخواهید در اسرائیل علیه شارون فیلم بسازید. آن طرف تکلیفش روشن است، شما اگر بخواهید در همینجا در مورد مفاسد اقتصادی فیلم بسازید می گویند که فلانی پسر فلان شخص است یا از نزدیکان فلانی است و… . به این شکل ساخت مستند درباره مفاسد به افسانه می ماند.

ما گفتیم یکی از افتخارات نظام این است که شهرام جزایری را کت بسته از یک کشور دیگر آورد اجازه بدهید با او مصاحبه کنیم، بازهم اجازه نمی دهند. شما که او را گرفته اید، جرمش هم محرز است دیگر مصاحبه با او که خطری ندارد؟

در این شرایط من مستندساز باید چکار کنم؟ اصلا یکی از مزیت های رسانه حداقل در حوزه برخورد با مفاسد اقتصادی این است که فضای رسانه طوری خواست اجتماعی را بوجود می آورد که این خواست باعث می شود مسولین حساس شوند. اما شما در این زمینه بازهم موانع ایجاد می کنید.

به همین دلیل بود که من عنوان کردم اصلا سراغ این مستندها نرفتم چون اگر بدانند اگر نیت انجام چنین کاری را داری یک جوری شرایط را فراهم می کند که نتوانی این کار را انجام دهی. تو را در مطبوعات بی آبرو می کنند. بنابراین کسی مثل من به این نتیجه می رسد که در خارج کشور مثل سوریه فیلم بسازد.

*فارس: در این شرایط تکلیف یک مستندساز چیست؟

رسانه ملی وقتی که شرایط مطلوبی را برای پخش آثار فراهم نمی کند افراط و تفریط شکل می گیرد. برخی برای اینکه کارش دیده بشود باید بی تقوایی رسانه ای کند و من نوعی هم یا در قالب انزوا می روم و یا اگر می سازم مستند بی مایه ای از آب در می آید.

آقای طالب زاده می گوید سینماداستانی به دلیل ذات خودش به هرحال مخاطب دارد و اما سینمای مستند چنین نیست. حال رسانه ها ما برعکس عمل می کنند و به جایی اینکه شرایط دیه شدن را برای مستند فراهم کند از فیلم داستانی که ذاتا مخاطب دارد حمایت می کند. برعکس در مستند این اتفاق نمی افتد و اولا اجازه ساخت به مستندساز نمی دهد و مانع تراشی می کند، دوم اینکه وقتی ساخته می شود اجازه پخش به آن نداده یا پخش مناسبی برای آن مهیا نمی کنند.

*فارس: ما امروز شبکه خبر هم داریم که بین المللی است و به نوعی می تواند در زمینه مستندسازی سیاسی و خبری با شبکه های دیگر رقابت کند، اما چرا چنین موضوعی را شاهد نیستیم؟

آن چیزی که که مشهود است اگر شما رشد شبکه های مستند را با رشد شبکه های تلویزیونی در عرصه داستانی قیاس کنید این تفاوت روشن می شود، که سینمای مستند چه جایگاهی دارد ولی در کشور ما این رشد کاملا برعکس است. ویترین شبکه های خبر به مستند است و به واسطه مستندی که بعد از خبر پخش می کنند مخاطب به درک لازم دست میابد.

اما امروز که ما در حال اضافه کردن شبکه های تلویزیونی هستیم. به جای اینکه تئوری مشخصی در زمینه جذب مخاطب و اثرگذاری بر او داشته باشیم، بلعکس عمل می کنیم و این کمبود سواد مسئولین نه در شبکه های داخلی که در شبکه های خارجی هم زبان زد شده است. امروز میلیاردها تومان هزینه شده تا شبکه هیسپان تی وی به زبان اسپانیایی روی ماهواره برود. اما سوال اینجاست که این شبکه قرار است بر روی کدام مخاطبان اثر بگذارد؟ . اگر مخاطب هدف ما آمریکای جنوبی و کشور های انقلابی است که آنها اصلا ماهواره ندارند و شبکه های کابلی دارند، بنابراین اصلا به لحاظ فیزیکال شبکه ای که میلیاردها تومان برای آن هزینه کرده ایم اصلا در آمریکای جنوبی دریافت نمی شود. حالا اگر فرض را بر این بگذاریم که دریافت هم شد، چه حرف و پیامی برای آنها داریم. اینها زبان مرجع را زبان اسپانیایی گذاشته اند که سال ها کشورهای آمریکای جنوبی را استعمار کرده است، در حالیکه لحجه آمریکای جنوبی با اسپانیایی متفاوت است و انها اصلا علاقه ندارند به زبان کشوری که از آن خاطره خوبی ندارند برنامه ای را نگاه کنند. بنابراین ما اصلا نه هدف را درست تشخیص میدهیم و نه می دانیم چه پیامی را باید به مخاطب خود بدهیم.