به گزارش پارس نیوز، 
نگاهی به «قصر شیرین» اکران شده در جشنواره فیلم فجر؛

 فیلم سینمایی «قصر شیرین» تازه‌ترین اثر میرکریمی در سی‌وهفتمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد. فیلمی جاده‌ای که مخاطب را به یاد فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» از همین کارگردان می‌اندازد. «قصر شیرین» داستان تغییر یک مرد است، البته نه آنچنان سریع و ناگهانی که با شوک‌های لحظه‌ای است بلکه با فاصله‌‌های اندک در متن اثر، نقطه‌گذاری شده است. این بار هم میرکریمی در فیلمش با وام گرفتن از تاثیر و تاثرهای معمای «مرگ» در درام فیلم، نسبت به جدا افتادگی انسان‌ از یک هویت اصیل، نهیب می‌زند.

«جلال» با بازی حامد بهداد، مردی شکست خورده و خشمگین است که چندسالی به خاطر یک تنفر آنی نسبت به همسرش، خانواده خود را ترک کرده و گویا هیچ عاطفه‌ای نسبت به همسر و فرزندانش ندارد. شرایط به گونه‌ای رقم می‌خورد که «جلال» در کنار فرزندانش قرار بگیرد و برای نگهداری از آنها در فقدان مادر خانواده، چاره‌اندیشی می‌کند.

داستان «قصر شیرین» در طول یک سفر جاده‌ای روایت می‌شود. در این سفر دوربین با جلال همراه می‌شود تا در تعامل او با دیگران و رویارویی‌اش با حوادث، شخصیتش مقابل چشم تماشاگران شکل بگیرد. در انتهای فیلم مخاطب به دلایل این میزان خشم و نفرت نسبت به خانواده‌‌اش پی می‌برد. حامد بهداد که همیشه عهده‌دار نقش‌آفرینی شخصیت‌های عصبی و خشمگین در فیلم‌های مختلف است به خوبی توانسته در قالب جلال فرو رود و نقشی قابل پذیرش را در این فیلم ارائه دهد.

«قصر شیرین» یک فیلم جاده‌ای خوش ساخت است که پر از فراز و نشیب‌های درست و حساب شده برای معرفی و تحول درونی شخصیت‌ اصلی فیلم است. فیلمی که جغرافیای آن هم به حال و هوای مخاطبان کمک کرده است. استفاده از بازیگران کودک در فیلم توانسته مناسبات عاری از عاطفه شخصیت «جلال» را تلطیف کند و مخاطبان از بودن در این جمع خانوادگی لذت می‌برند. فیلم پر از مجادله‌های شخصیت زمخت جلال با اطرافیانش است.

شخصیتی پیچیده که دلایلی ساده برای پرخاشگری‌هایش دارد که کارگردان تلاش کرده آنها را تا اواخر فیلم پنهان کند تا تعلیق مورد نیاز برای کشاندن مخاطبان تا انتهای مسیر را شکل دهد.

سفری که جلال با خانواده‌اش آغاز می‌کند، سفری کوتاه است که باعث می‌شود سیر تحولات درونی او آنچنان هم عمیق نباشد و فیلم با یک پایان‌بندی نه‌چندان فوق‌العاده به پایان برسد. دوربین در قسمت‌های اعظمی از فیلم تنها به دنبال دلایل جلال برای رفتارهای پرخاشگرایانه‌اش است و فاصله او با شناختی که فرزندان از او دارند را به نمایش می‌گذارد. گویا تحول درونی شخصیت او اصلا مورد توجه میرکریمی نبوده و این کارگردان عمدا نخواسته به این موضوع بپردازد. نام فیلم نیز کنایه‌ای است که به همین نکته اشاره دارد.

«قصر شیرین» را می‌توان یکی از بهترین فیلم‌هایی دانست که درباره نقش زن در خانواده به‌عنوان مادر و همسر پرداخته شده است. از ابتدا تا انتها فیلم حتی ما چهره شیرین، مادر خانواده را نمی‌بینیم اما فیلم از حضور پررنگ او در خانواده و جایگاهش در استحکام بخشیدن به آن سرشار است. شیرین قهرمانی است که در ابتدای فیلم می‌میرد تا در طول فیلم شاهد کنش‌ها و واکنش‌های ضدقهرمان «قصر شیرین» در برابر تاثیراتی باشیم که قهرمان پیش از مرگ بر زندگی اطرافیانش گذاشته است.

نقطه قوت اکثر آثار میرکریمی، همذات پنداری ‌مخاطبان با شخصیت‌های فیلم‌های اوست. میرکریمی با تسلط به فرم و تکنیک، شخصیت‌هایی را خلق می‌کند که در جامعه حضور دارند و هرکس با سرک کشیدن به زندگی خود و اطرافیانش می‌تواند افرادی مشابه آنها را در اطرافش مشاهده کند. نقطه قوتی که در سینمای ایران که اغلب شخصیت‌های خلق شده به دست کارگردان‌ها توسط بخش اعظمی از جامعه غیرقابل درک و مشاهده در زندگی روزمره هستند، کاملا به چشم می‌آید و میرکریمی را به‌عنوان یک کارگردان برجسته سینمایی مطرح می‌کند.

شخصیت جلال هراندازه که در ابتدای فیلم غیرقابل درک و دور از ذهن به نظر می‌رسد، در انتهای فیلم که مخاطب به دلایل او برای رفتارهایش پی می‌برد، آشنا جلوه می‌کند. جلال، شخصیتی است که همه ما می‌توانیم خود را جای او بگذاریم. فردی با ترس‌ها، نفرت‌ها و بدفهمی‌های روزمره ما که در مخمصه‌ سرنوشت غرق شده است و زندگی او را به دیوی سنگدل و قادر به هرکار ناپسند و قبیحی تبدیل کرده است. اما فیلم در فرآیندی آرام و خوش‌رنگ و لعاب در امتداد جاده تغییر، قصه اصلاح یک نگاه در «جلال» را تصویر می‌کند. می‌توان گفت این فیلم قطعه‌ای از پازل جهان‌بینی لطیف و عمیق میرکریمی است.