به گزارش پارس نیوز، «قطعه فیلم جدیدی که از یکی از کلاس‌های مدارس کشور لو رفته، معلمی را به تصویر می‌کشد که اصرار دارد دانش‌آموز را برای تنبیه چند ثانیه در مقابل نیمکت‌ها روی زمین بنشاند. دبیر اصرار می‌کند و دانش‌آموز طفره می‌رود. نهایتا کار به جایی می‌رسد که آموزگار با توسل به فن زیر دو خم حرفش را به کرسی می‌نشاند بلکه از حراج تتمه آبرویش جلوی چشم بقیه بچه‌ها جلوگیری کند.

برخی سایت‌ها و خبرگزاری‌ها اصرار دارند با تیتر «تنبیه ناشایست» از کاربران‌شان علیه معلم کامنت‌های جنجالی بگیرند اما راستش در ثانیه به ثانیه این قطعه فیلم دردناک اتفاقا شخص معلم است که در جایگاه قربانی مظلوم قرار می‌گیرد و همدلی بیشتری را برمی‌انگیزد. رفتار آموزگار با آن‌ چه متولدان دهه‌های پنجاه و شصت در مدارس دیده‌اند، توفیر کهکشانی دارد. از دبیر بینوا نه کلمه زشتی شنیده می‌شود و نه اقدام به استفاده از زور بازو! او فقط اصرار دارد تنبیه مختصری که درست یا غلط برای دانش‌آموز در نظر گرفته، ولو برای چند ثانیه اجرا شود اما پسرک سر باز می‌زند. انگار نسل مطیع دیروز که بی‌هیچ شکایتی دستش را جلوی ترکه معلم می‌گرفت و تا پای جان کتک می‌خورد، ناگهان در زمین فرو رفته و جای خودش را به نسلی داده که رخ به رخ بزرگترش برای او خط و نشان می‌کشد. نسل قبلی شاید ترجیح می‌داد که سخت‌ترین لحظات را پشت سر بگذارد اما راز بی‌انضباطی او در چارچوب کلاس دفن شود، چون در غیر این صورت تنبیه بزرگ‌تر از سوی پدر و مادر از راه می‌رسید.

نسل فعلی اما آماده است تا بعد از هر اوقات‌تلخی کوچکی، والدینش را برای انتقام‌کشی از اولیای مدرسه بسیج کند. به‌ هر حال جماعت افراط و تفریط هستیم و عجیب نیست که از راه ناصواب دیروز به راه ناصواب‌تر امروز تغییر مسیر داده باشیم!

لابه‌لای کشمکش معلم و محصل در ویدیوی مزبور اما تلخ‌ترین لحظه شاید آنجاست که دانش‌آموز مورد نظر می‌گوید: «٢٦٠‌هزار تومان پول شلوار دادم، روی زمین نمی‌نشینم.» این لحظه یادآور قطعه فیلم معروف دیگری است که راننده متخلف لندکروز، پلیس راهور را به باد کتک گرفته بود و بر سرش فریاد می‌کشید: «یک‌میلیارد به من ضرر زدی. اصلا می‌دانی یک‌میلیارد چقدر است؟» راننده و دانش‌آموز راست می‌گویند؛ نه معلم با حقوق پایه یک‌ونیم میلیونی‌اش درک درستی از شلوار ٢٦٠‌هزار تومانی دارد و نه لابد پلیس با آن دریافتی اندکش قادر است ذهنیتی از رقم مخوف یک‌میلیارد تومان داشته باشد.

این نمایی مختصر و گویا از وضع رفاهی و جایگاه اجتماعی برخی از کلیدی‌ترین مشاغل سرزمین ماست؛ جامعه‌ای که راننده لوکس‌سوارش از پشت شیشه‌های تفرعن به ضابط نظم نگاه می‌کند، باید هم پسربچه‌هایی داشته باشد که پز شلوار ٢٦٠‌هزار تومانی‌شان را به آموزگار بدهند؛ معلم تا خرخره گرفتاری که لابد اگر زورش می‌رسید، شغل دیگری را برای تأمین معاش اختیار می‌کرد. او اما از جبر روزگار اینجاست؛ جایی که حتی اگر موبایل آن دانش‌آموز دیگر را که مخفیانه در حال تصویربرداری است از دستش بیرون بکشد، بچه فریاد خواهد زد: «هی، بده به من گوشی سه میلیونی‌ام را!»