به گزارش پارس نیوز، 

هر چند عموما فکر خودکشی و اقدام به آن از نشانه های افسردگی در همه سنین است اما افسردگی تنها علت خودکشی نیست، خودکشی واکنشی است با طبیعت رشدی که برای همه بیماران روانی و احتمالا برای بسیاری از افراد طبیعی جنبه فراگیر و شایع دارد.

خودکشی علل و اسباب متعدد و متفاوتی دارد، پیر و برنا، زن و مرد و فقیر و غنی بسیاری در کشورهای مختلف جهان، در شرایط خاصی، عطای «شیرینی» زندگی را به «لقایش» می بخشند و در «تلخی» مرگ راه رستگاری می جویند.

به هر حال خودکشی در بعضی از نقاط جهان، انگیزه اعتراض به شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی موجود در آن جوامع را دارد و برای آنان خودکشی نوعی ابزار خشونت علیه وضع سخت زندگی در یک جامعه یا در دنیا است.

خودکشی یکی از معضلات اجتماعی است که طبعا ابعاد مختلفی را داراست. همان طور که خودکشی از مشکلات انسان که در زندگی با آن مواجه است ناشی نمی شود، ابزار بازدارنده پیشرفت خودکشی نیز این نیست که مبارزه هر چه ساده تر و زندگی هرچه راحت تر شود.

بر اساس آمارهای بنیاد آمریکایی پیشگیری از خودکشی، در ایالات متحده به طور متوسط خودکشی روزانه جان ۱۲۱ نفر را می‌گیرد؛ و به این ترتیب، به عنوان دهمین عامل اصلی مرگ‌ومیر در این کشور شناخته می‌شود. این مسئله با این میزان از اهمیت، چرا نباید بیش از این مورد بررسی و رسیدگی قرار گیرد؟ البته، ماه سپتامبر را در آمریکا به عنوان ماه آگاهی ملی برای پیشگیری از خودکشی نامگذاری کرده‌اند، و هم‌چنین یک روز جهانی برای پیشگیری از خودکشی نیز وجود دارد؛ ولی در طول سال برای تاکو و دونات هم روز جهانی یا ملی وجود دارد. البته، منظورمان این نیست که تاکو و دونات ارزش به رسمیت شناخته شدن را ندارند، ولی وقتی صحبت از خودکشی در میان است، تفاوتی بزرگ در میزان اهمیت این دو مقوله وجود دارد.

یک فرد ممکن است به دلایلی متعدد تصمیم بگیرد به زندگی‌اش پایان دهد، ولی در ادامه به ۶ دلیل یا علت که چرا افراد خودکشی می کنند اشاره می‌کنیم:

افسردگی

احساس دلسردی و پریشانی؛ در هر سنی می‌تواند بروز کند و سیل پر قدرتی از هیجان‌ها را در بر بگیرد. گروه‌های مختلفی از آدم‌ها افسردگی را به شکل‌های مختلف تجربه می‌کنند، مثلا نشانه‌های افسردگی در زنان و مردان متفاوت است و احتمال مرگ مردان به علت خودکشی چهار برابر زنان است.

ناامیدی

احساس یاس و بیچارگی از نشانه‌های افسردگی است، ولی این حالت می‌تواند به تنهایی نیز در آدم‌ها بروز کند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند ناامیدی شدید و احساس یاس می‌تواند پیش‌درآمدی بر خودکشی باشد.

امتناع

برخی افراد که از بیماری و یا دردهای مزمن رنج می‌برند در مقابل دریافت مراقبت‌های روان‌درمانی یا روانشناختی مقاومت و از پیگیری آن امتناع می‌کنند؛ زیرا می‌ترسند علائم دردشان به شکل سطحی یا ظاهری کاهش یابد یا به عنوان نشانه‌ای از اختلال نهفته‌ روانی تلقی شود.

نظرسنجی که توسط پژوهشگری به نام هیچکاک و همکاران‌اش صورت گرفت نشان داد ۵۰ درصد از بیماران مبتلا به درد مزمن به دلیل رنج بردن از اختلال درد به صورت جدی به خودکشی فکر می‌کنند

شکست

احساس این‌که “هیچ چیز درست پیش نمی‌رود”‌ یا “‌هیچ کاری از دست‌ام بر نمی‌آید”‌؛ عدم توانایی در فرار از شکست یا موقعیت‌های استرس‌زا شرایط را برای بروز افکار خودکشی مهیا می‌کند.

انزوا و گوشه‌گیری

احساس تنهایی، دوری از دیگران، و گاهی اوقات پرخاشگری؛ این حالت عموما در میان نوجوانان و سالخوردگان رایج است، ولی می‌تواند گریبان‌گیر هر آدمی در هر سن بشود. میان تنهایی و  اضطراب اجتماعی و خودکشی رابطه‌ای خطرناک وجود دارد.

فاکتورهای مرتبط با جنسیت، سن و محیط جغرافیایی

خودکشی دومین عامل مرگ‌ومیر در میان بومیان ۱۰ تا ۳۴ ساله‌ی آمریکایی ساکن آلاسکا است. آمار خودکشی مردان نزدیک به چهار برابر زنان است و ۷۷/۹ درصد مجموع خودکشی‌های آن منطقه را شامل می‌شود. خودکشی سومین عامل مرگ‌ومیر در میان اشخاص ۱۰ تا ۱۴ ساله و دومین عامل در میان اشخاص ۱۵ تا ۳۴ ساله است.

خودکشی و رسانه

مدت‌هاست متخصصان روان‌پزشکی و روان‌شناسان درباره نحوه پرداخت رسانه‌ای به مسئله خودکشی هشدار می‌دهند. مد روزگار ما این است که خبر و حتی عکس صحنه خودکشی یک انسان با آب‌وتاب زیاد منتشر می‌شود و معمولا هم متن خبر، خالی از تحلیل یا توضیحی درباره انگیزه عمل فرد قربانی نمی‌ماند! همین‌جا باید دقت کرد که هرگونه اضافه‌کاری در پیرامون و حواشی درج خبر خودکشی در رسانه و فضای مجازی که حال‌وهوای درک ماهیت عمل خودکشی باشد، می‌تواند پیغامی غلط به مخاطب بدهد درباره اینکه خودکشی می‌تواند یک راه‌حل در مواجهه با ناکامی و مشکلات زندگی باشد. به‌عنوان مثال وقتی خبر خودسوزی یک دست‌فروش منتشر می‌شود و در ادامه نویسنده توضیح می‌دهد که فرد به علت شکست مالی خودسوزی کرده، به صورت غیرمستقیم نوعی راه چاره ترویج می‌شود که هرگز واقعیت ندارد و منجر به اشاعه خودکشی و سایر رفتارهای آسیب‌زننده به خود می‌شود. فرهنگ ما نقطه ضعف کم ندارد به‌ویژه وقتی پای مشکلات و گرفتاری‌ها به میان می‌آید و افراد احساس بن‌بست می‌کنند و در این وضعیت رسالت رسانه‌ها خیلی حیاتی و ظریف می‌شود. نویسنده خبر خودکشی ای‌کاش بداند هرگونه بی‌دقتی در تنظیم متن می‌تواند به شیوع بیشتر خودکشی کمک کند نه محدودکردن آن. با این اوصاف آیا بهتر نیست اصولا خبر خودکشی سانسور شود؟ مخصوصا خودکشی آدم‌های معروف و شناخته‌شده؟ می‌دانیم علم هم توصیه به سانسور خبر خودکشی می‌کند و علتش همین خطراتی است که در کنار درج خبرهای این‌چنینی وجود دارد. ‌برمی‌گردم به همان موج هیستریکی که پیش‌تر درباره‌اش توضیح دادم. فضایی که این‌روزها ایجاد شده و اصرار دارد جامعه ایرانی را بی‌اعصاب و خشن و خودتخریبگر ببیند، سلامت روان ما را در چه سمتی هدایت می‌کند؟ آیا این سیاه‌نمایی‌هایی که اغلب مستند و علمی هم نیست سبب نمی‌شود که تک‌تک ما مسئولیت فردی خود را در پاسداشت سلامت روانی جامعه نادیده بگیریم چون پیشاپیش حکمی در مورد ما که بیماریم صادر شده؟! انتشار آمار غیردقیق و نامعتبر در مورد خودکشی و خشونت و طلاق نه‌تنها سبب کاهش آنها نمی‌شود، بلکه به سرایت این گرفتاری‌ها مدد می‌رساند. شلوغ‌بازی و بزرگ‌نمایی مشکلات سلامت روان از قبیل خودکشی نه‌تنها به کاهش آنها کمک نمی‌کند، بلکه ممکن است اثر معکوس داشته باشد و از رهگذر نرمالیزه‌کردن رفتار، زمینه‌ساز شیوع و بروز بیشتر شود. هوشیاری و توجه علمی و اصولی به مسائل جامعه همواره با هولیکانیسم در اطراف آن موضوع فاصله بسیار دارد.

به طور کلی در پایان می­توان گفت که خودکشی دردی نیست که بشود در چند خط یا جمله آن را کاملا شرح داد و از تعریف تا درمان به آن پرداخت اما باید توجه داشت که اصولا کسی که خودکشی می­کند قبل از هر چیز روح خود را یعنی تمامیت خود را به مسلخ می­برد حال این مسلخ زنگ خطری است برای خاص و عام چرا که این درد که تاریخی به بلندای تاریخ بشری دارد هر کسی را می­تواند گرفتار کند از صادق هدایت گرفته تا همینگوی و رابین ویلیامز هر چند که اقدام کنندگان به خودکشی آن را رهایی یا  در نهایت زندگی را  یک چمدان بدانند که باید روزی بسته شود و به غروب خود برسد...هر چند که باید بار و بندیل سبک کرد و روزی رفت ....