به گزارش پارس نیوز، 

آن روزها در اوج هیجانات دوران نوجوانی قرار داشتم و تنها به ازدواج با کامران می اندیشیدم. او چنان با حرف های عاشقانه و احساسی اش مرا تحت تاثیر قرار داده بود که به دور از چشمان اعضای خانواده ام با او در مکان های مختلف قرار می گذاشتم تا این که در یکی از همین دیدارهای شیطانی در ویلای لواسان کار را یکسره کرد و ناموسم را از من گرفت.

وی ادامه داد: من که دیگر آبرو و اعتباری نزد خانواده ام نداشتم مجبور شدم تا با مردی مسن ازدواج کنم، اما اختلاف سنی بیش از حد ما موجب شده بود تا هیچ وقت خواسته های یکدیگر را درک نکنیم او اصلا حوصله ابراز محبت های مرا نداشت و نمی توانستیم حتی برای چند دقیقه با هم گفت وگو کنیم این گونه بود که من دوباره به دوستی های خیابانی روی آوردم و سعی می کردم اوقاتم را با دختران و پسران هم سن و سال خودم سپری کنم.

نفیسه بیان کرد: در همین روزها با زنی به نام شهین آشنا شدم که همه او را به نام خاله شهین می شاختند او وقتی ماجرای زندگی ام را فهمید مرا به سوی گرداب فساد کشاند او ابتدا به بهانه این که باید کمی لاغرتر شوم مرا تشویق به مصرف شیشه کرد و از آن روز به بعد برای تهیه مواد، مجبور شدم با پسران مختلف ارتباط برقرار کنم. آن ها از عینک آفتابی تا انواع لوازم آرایشی را برایم فراهم می کردند.

وی بیان کرد: در خانه خاله شهین مرا صیغه مردان و پسران مختافی می کردند و برای یک ساعت در اختیار هر کدام از آن ها قرار می گرفتم. روی بازگشت نزد خانواده ام را نداشتم اگرچه آن ها هم مرا طرد کرده بودند وبه خاطر آبروی خودشان در را به رویم باز نمی کردند.

این دختر ادامه داد: در همین روزها بود که ماموران پلیس وارد خانه فساد شدند و همه ما را دستگیر کردند.

بازپرس در ادامه دستور بازداشت موقت این دختر را صادر کرد.