به گزارش پارس به نقل از طبنا؛ نیوشا ضیغمی بازیگر خوب سینمای ایران چند سالی است که به جرگه متاهلان پیوسته است. همسرش هم سرمایه گذار اولین فیلمی است که نیوشا ضیغمی هم در آن بازی کرده و هم تهیه کننده اش بوده است. آرش پولادخان با لهجه شیرین اصفهانی اش در این گفتگو همراه ما بود. نیوشا ضیغمی درباره همسرش می گوید: « آرش در هنر نمایشی و بصری نیست اما دنیایش با دنیای هنری من فاصله نداشت. او هم شم هنری دارد و به این فضای فکری من نزدیک است» . آشنایی با آرش پولادخان چگونه اتفاق افتاد؟ نیوشا: واقعاً اگر بگویند که دو تا آدم چه طور با هم آشنا می شوند، من می توانم بگویم که این آشنایی ما در هیچ معادله ای نمی گنجد و همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد و برایم جالب بود. انگار از قبل قرار بود این اتفاق بیفتد. آشنایی ما قبل از از پرتقال خونی بود. یعنی ایشان را دیدم نه اینکه با هم در تماس باشیم. یکی از دوستان ما در اصفهان که سر فیلمبرداری بودیم کارهای تولید آن پروژه را انجام می دادند و آرش دوست ایشان بودند و به نوعی به واسطه کار سینما به هم معرفی شدیم ولی خیلی سریع ایشان به پروژه پرتقال خونی پیوستند و خیلی زود به ازدواج منتهی شد. در واقع آرش سرمایه گذار شد که به قول خودش به من نزدیک شود و شد! آرش پولادخان با لهجه شیرین اصفهانی با خنده می گوید: قدیم ها می گفتند شمش طلا آوردیم دخترتان را بردیم ما باید بخوانیم، فیلم پرتقال خونی آوردیم، دخترشان را بردیم… بدترین خصلت آرش پولادخان از نگاه شما چیست؟
نیوشا: اینکه تا ساعت ۴ صبح فیلم نگاه می کند و تلویزیون را روشن می گذارد. من هم از خواب می افتم. من در جای آرام می خوابیدم ولی آرش این عادت مرا تغییر داد… اوایل خیلی اذیت می شدم. یک مدت آرش هدفون گذاشت دیدم اذیت می شود یک مدت صدا را کم کرد… بالاخره کنار آمدیم او صدا را کم می کند و من هم کمتر غر می زنم.

و بهترین ویژگی آرش خان؟
نیوشا: خیلی آدم صبوری است. برعکس من. او آتشفشان مرا کنترل می کند و مرا آرام می کند.

بهترین ویژگی نیوشا ضیغمی از نگاه شما:
آرش: خیلی صداقت دارد و این صادق بودنش را با دنیا عوض نمی کنم.

بدترین ویژگی نیوشا:
آرش: روی خوابش خیلی حساس است. خدا نکند بد موقع از خواب بیدار شود. وای به حال من تا آخر شب. یک بند تا خواب بعدی و تا شب غر می زند. سعی می کنم از دسترسش دور باشم در این مواقع آرش موردنظر در دسترس نمی باشد البته تمام تلاشم را کردم که کمتر سر و صدا کنم و صدای تلویزیون را کم کنم ولی خب روی خواب حساس است و کاریش نمی شود کرد.

نمی خواهید بچه دار شوید؟
نیوشا: فعلاً نه… هنوز احساس می کنم به پختگی لازم برای مادر شدن نرسیدم. هنوز وجودم پر از هیجان و کارهای نیمه تمام است. هر وقت به آرامش برسم زمانی است که تصمیم می گیریم بچه دار شویم. اما در حقیقت امسال فرزند من متولد شد. پرتقال خونی حکم فرزندی را داشت که برایش خیلی زحمت کشیده بودیم امیدوارم نتیجه آن همانطور باشد که خودمان فکر می کنیم و مردم از دیدن آن لذت برده باشند…

با نیوشا ضیغمی چطور آشنا شدید؟ و چطور سر از سرمایه گذاری فیلم در آوردید؟
آرش پولادخان: متولد ۱۳۵۲ در اصفهان هستم. با همسرم نیوشا ارتباطم دلی و قلبی بود. اولین تجربه سینمایی من پرتقال خونی بود. من قبلاً در پروژه ای به همراه دوستم بودم که نیوشا در همان پروژه بازی داشت. همیشه بین بازیگرهای خانم ایرانی تنها کسی را که دوست داشتم نیوشا بود و همیشه به این فکر می کردم که چگونه احساسم را به او ابراز کنم. اول به عنوان یک تماشاگر او را دوست داشتم و حالا به عنوان همسرم. به راهی فکر می کردم که جایگاه خودم را از دست ندهم و احساسم را طوری بیان کنم که با دیگر طرفدارانش فرق داشته باشم، پس تصمیم گرفتم که سرمایه گذار پروژه ای باشم که نیوشا هم قرار است در آن بازی کند و سرمایه گذار فیلم پرتقال خونی شدمو به این طریق به نیوشا نزدیکتر شدم و به او ثابت کردم که فقط یک علاقه سطحی و پیش پا افتاده ندارم. و نیوشا هم پیشنهاد ازدواجم را قبول کرد. از سال ها قبل به جرات بگویم که چنین روزی را می دیدم و همیشه از سال ها قبل به این اتفاق فکر می کردم. از اینکه بازیگر است و معروف اصلاً ناراحت نیستم و تصمیم برای ادامه کار را به خودش واگذار کردم. روحیه او برایم خیلی مهم است. نیوشا با جامعه آمیخته است و من نمی توانم او را به خانه محدود کنم. همیشه کنارش هستم و تا جایی که توان داشته باشم حمایتش می کنم.

همسرتان آشپزی هم می کند؟ و آیا در خانه داری هم مثل بازیگری تواناست؟
بله. نیوشا همانطور که در سینما بازیگر خوبی است در نقش یک زن زندگی هم ایده آل و فوق العاده است. دست پخت خیلی خوبی دارد و غذای مورد علاقه من که فسنجان و ته چین است را به بهترین شکل درست می کند. دست پخت مادر من فوق العاده است نیوشا هم همین طور. شاید راستش را بگویم فسنجان های او خیلی خوشمزه تر از دست پخت اطرافیانم است.

چه هدیه ای دادید و چه هدیه ای گرفتید؟
روز عید قربان که تولد خودم هم هست، سالگرد ازدواج ما بود. روز تولد من با نیوشا عقد کردیم. یک تابلوی نفیس که قلم زنی اصفهان بود و نیوشا آن را دوست داشت، دادم روی آن را قلم بزنند و به رسم یادبود از اولین سالگرد ازدواج مان آن را داشته باشیم و نیوشا به من یک ساعت خیلی زیبا هدیه داد. البته نه مثل آن ساعتی که در پرتقال خونی هدیه داد (آرش و نیوشا می خندند) … اگر گران خریده باشد آن را پس می دهم…