پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- سینا کلهر- کشف شلوار برخی مردان در خیابان های تهران  به همراه کشف حجاب چند نفری در در شهرهای مختلف، تا کشف ا.س...ت...ی مهران احمدی کارگردان سینما در نشست خبری و خبرهای تعجب بر انگیز دیگری از کشف های! دیگر که هر روزه آنها را می شنویم و می بینیم نشانه چه چیزی هستند؟

آیا ارزش های جامعه از بین رفته و جامعه دچار فروپاشی ارزشی شده است؟ آیا دیگر خوب و بدی در جامعه وجود ندارد که راهنمای عمل افراد باشد؟ یا حتی وضعیت بدتر از این است و جامعه وارد مرحله بعد از فروپاشی شده و غرق در فساد و تباهی است؟ چرا که در مرحله فروپاشی ارزشی، افراد به خوب و بد ها باور یا پای بندی ندارند اما در مرحله فساد و تباهی آنچه پیش از این بد بود را علنا انجام می دهند و نه تنها مورد سرزنش قرار نمی گیرند بلکه از سوی دیگران تشویق هم می شوند؟!

تشویق شدن!!

یکبار دیگر فیلم پرسش و پاسخ کارگردان سینما را در ذهن خود مرور کنید، آنچه در فیلم  اهمیت دارد واکنش حضار به جدال دو نفر و به خصوص به رفتار هنجار شکنانه کارگردان است: خندیدن و تشویق کردن!

در فضای  نشست،  می توان خندیدن را شاخص مکمل تشویق کردن دانست هر چند در فرهنگ عمومی ایرانیان خندیدن بیشتر نشانه بی تفاوتی و بی اهمیتی امور برای افراد و برخورد فان و تفننی با مسایل است.

چرا افراد حاضر در صحنه شبیه سازی عمل جنسی کارگردان سینما او را تشویق می کنند؟ و می خندند؟

آیا آن نشست، نمونه کوچکی از جامعه ای است که به تباهی کشیده شده و نظام ارزشی آن فروپاشیده و  خوب و بدهایش از بین رفته است؟!

این پرسش مهمی است و هر جامعه ای برای تداوم حیات خود لاجرم نیازمند مراقبت و هوشیاری نسبت به تحولات نظام ارزشی خود است چرا که همین دو جمله چه چیز خوب است و چه چیز بد است. خوب ها را باید انجام داد و بدها را نباید، انجام دهنده خوبی ها را باید تشویق و تکریم کرد و  بدی ها را باید مجازات و تنبیه، شیرازه اصلی حیات جمعی است و بدون آنها جامعه امکان حیات نخواهد داشت.

آیا شیرازه جامعه ایرانی از هم پاشیده و یا در حال از هم پاشیدن است؟

در پاسخ به این پرسش باید چند نکته را در نظر بگیریم:

_ آیا می توان این افراد، گروه ها و موقعیت ها را نمایان گر کل جامعه ایران دانست و به قاعده مشت نمونه خروار از رفتار آنها درباره جامعه ایران حکم کلی داد؟

پاسخ منفی است.این افراد نه تنها نماینده جامعه ایران نیستند بلکه حتی نماینده اقشار و گروه های که به لحاظ شغلی، صنفی و یا حنسیتی به آن تعلق دارند نیز نیستند، نه آن مردان نمایاننده اکثریت مردان جامعه و گروهشان هستند و نه زنان و بازیگران سینما! آنها بیشتر سندروم های گروه های خودشان هستند. سندروم هایی که به دلیل رفتارهای ناهنجار خود، تامین کننده بخش مهمی از جرخه مالی نظام رسانه ای هستند.

رسانه ها چه به دلیل خصلت ذاتی و چه اقتصاد سیاسی خود، به پوشش سندروم ها علاقه ویژه دارند.  به واقع افراد و رویدادهایی که در رسانه ها بیشترین شانس دیده شدن را دارد،  متفاوت ها و خاص ها هستند. به همین خاطر سندروم ها بیشترین استعداد را برای طرح و پیگری در رسانه ها دارند.

اما آیا این به معنای آن است که در نظام ارزشی جامعه تغییری صورت نگرفته است؟

پاسخ این پرسش را باید در واکنش های عمومی نسبت به این رفتارها دید؟

 اکثریت مردم در مقابل این رفتارها چه واکنشی نشان دادند؟

تقریبا هیچ!! نه همراهی صورت گرفت و نه مخالفت جدی! چرا؟

نظام پاداش و تنبیه که مهم ترین مکانیسم حمایت از ارزش ها و صیانت از انجام خوبی ها و مقابله با ارتکاب بدی ها است، چه به دلیل سوء استفاده های ریاکارانه و چه نقدهای روشنفکرانه دچار آسیب جدی شده است. در این اتفاق قدرت سیاسی از یک سو و ایده های روشنفکرانه از سوی دیگر به صورت هم زمان توان نظام پاداش و تنبیه اجتماعی را تضعیف کرده و از بین برده اند.

 در شرایط فقدان سازوکار حمایتی از نظام ارزشی، "بی تفاوتی" اجتماعی در جامعه شایع می شود. معنایی این سخن این است که بیش از آن که نظام ارزشی جامعه ایران دچار تغییر شده باشد و شیرازه آن در خطر فروپاشی قرار گرفته باشد ، نظام تامینی و حمایت گر ارزشی فروپاشیده و از بین رفته است.

در چنین لحظه ای روح حاکم بر زمانه، با عبارت هایی چون"مخالفم ولی کاری ندارم"، "به من مربوط نیست" و جمله بسیار رایج " مشکل من نیست" بیان می شود. زمانه بی تفاوتی بهشت سندروم هاست و آنها می توانند آزادانه در آن بدون ترس از پاداش های و تنبیه های محدود کننده، جولان داده حتی تبدیل به قهرمان بشوند.