رسیدگی به این پرونده از بیست و هفتم دی ماه سال ۹۲ به دنبال تماس همسایه ها با کلانتری ۱۲۷ نارمک در دستور کار پلیس Police قرار گرفت .مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت : مرد ۴۵ ساله همسایه به نام ابراهیم که از اختلالات روانی رنج می برد با یکی از همسایه ها درگیر شده و وی را با ضربه های چوپ کتک زده است.

به دنبال این تماس ماموران پلیس به خیابان مورد نظر رفتند و با ابراهیم که در گوشه‌ای از خیابان نشسته و سایر همسایه ها دور او جمع شده بودند روبه رو شدند. یکی از همسایه ها گفت: این مرد همیشه باعث آزار و اذیت همسایه ها است. همیشه خیابان را کثیف می کند و به همسایه‌ها ناسزا می‌گویند. از رفتارهای او خسته شده ایم. امروز هم یکی از همسایه‌ها را که به اعتراض کرده بود با چوب کتک زده است. به دنبال شکایت همسایه ها از مرد دیوانه یکی از مأموران با کلانتری تماس گرفت و درخواست کرد تا ماشینی برای انتقال ابراهیم به بازداشتگاه فرستاده شود. به این ترتیب سه مامور پلیس پس از درگیری با ابراهیم وی را سوار خودرو کردند و به بازداشتگاه تحویل دادند. دو روز بعد از انتقال ابراهیم به بازداشتگاه وی تحویل زندان Prison شد اما 9 روز بعد در زندان جان سپرد. وقتی پزشکی قانونی علت فوت را شکستگی های متعدد و ضربات ناشی از اصابت جسم سخت به بدن این مرد اعلام کرد سه مامور کلانتری که وی را به بازداشتگاه منتقل کرده بودند تحت بازجویی قرار گرفتند.

رئیس زندان نیز در گزارشی اعلام کرد وقتی ابراهیم را از بازداشتگاه کلانتری تحویل گرفته بود دنده ها و استخوان پایش شکسته و آثار کبودی و جراحت روی بدنش نمایان بود. با ارائه این گزارش سه مامور پلیس که با قرار وثیقه آزاد بودند، دیروز به اتهام مشارکت در قتل Murder این متهم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی Judge محمد باقر قربان زاده و با حضور یک مستشار در سالن اجتماعات محاکمه شدند.

در این جلسه مادر ابراهیم برای متهمان اشد مجازات خواست و مأموران پلیس یک به یک به تشریح ماجرا پرداختند و منکر کتک زدن مرد بیمار شدند.

یکی از آنها گفت :من در جریان انتقال ابراهیم به بازداشتگاه راننده بودم. ما وقتی دیدیم او سوار ماشین نمی شود ناچار شدیم تا به زور و راسوار ماشین کنیم.

دومین متهم نیز گفت: ما ابراهیم را کتک نزدیم و نمی دانیم چطور پا و دنده هایش شکسته است. ما چون می دانستیم او بیمار و دیوانه است سعی کردیم انسانی با او برخورد کنیم. او سوار ماشین نمی شود و خودش را مدام به زمین می کوبید. ممکن است به همین خاطر آسیب دیده باشد. من حتی برای یک پاکت آبمیوه برایش خریدم تا بخورد ولی او مدام مقاومت می کرد. به همین خاطر ناچار شدیم به دستانش دستبند بزنیم و سپس او را تحویل افسر نگهبان دادیم. سومین متهم نیز منکر مشارکت در قتل شد و ادعا کرد ابراهیم را کتک نزده است.

در پایان جلسه هیئت قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.