به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، ساعات پایانی اولین روز هفته جاری در حالی به اتمام رسید که خبر برخورد یک نفتکش ایرانی با کشتی باری چینی در شرق و آتش سوزی صورت گرفته در پی آن به همراه مفقود شدن 30 تن از کارکنان ایرانی این نفتکش خبرساز شد.

نفتکش مذکور به نام «سانچی» متعلق به شرکت ملی نفتکش ایران و حامل ۱۳۶ هزار تن میعانات گازی قرار بود به شرکت «هانوا توتال» کره جنوبی تحویل داده شود اما با وجود آن که چهار روز از یکی تلخ‌ترین حادثه‌های دریایی ایران گذشت و  نفتکش ایرانی هنوز در آتش می‌سوزد، هنوز خبری از زنگنه، وزیر نفت نیست، هرچند شاید مسائل مهمتری از این موضوع برای وزارت نفت وجود دارد که آقای وزیر نیازی به دادن یک پیام هم در این زمینه ندیده‌اند.

البته این امر چنان جای تعجب هم ندارد چرا که رئیس‌جمهور هم پس از سه روز دستور پیگیری برای وضعیت سرنشینان کشتی ایرانی را صادر کرد، دستوری که به مثابه نوشدار پس از مرگ سهراب است و بی شک زمان حیاتی برای نجات جان خدمه این کشتی به پایان رسیده است.

با وجود آن که پس چند روز از این ماجرا هنوز اطلاعی دقیقی از وضعیت سرنشنیان کشتی ایرانی در دسترس نیست، محمد راستاد، مدیرعامل سازمان بنادر  گفت: «هنوز نمی‌توان درباره احتمال جان باختن تمام سرنشینان نفتکش ایرانی آمار قطعی ارائه کرد.»، با این وجود خبرها حاکی از آن است یکی از سرنشینان کشتی در فاصله در 3-4 مایلی کشتی آتش گرفته ایرانی در چین پیدا شد که شنیده‌ها حاکی از آن است که جسد فرد پیدا به میزانی سوخته شده است که قابل شناسایی نیست.

وضعیت ناگوار سرنشینان کشتی ایرانی و بی‌اطلاعی از آخرین وضعیت این شهروندان در حالی دل هر ایرانی دردمندی را به درد آورده است که بی‌توجهی مسئولان نسبت به این حادثه غم این مساله را بیشتر کرده و بر بار مصیبت وارد شده می‌افزاید، هرچند از وزیر نفت یا رئیس‌جمهور انتظار نمی‌رفت که خود را برای پیگیری وضعیت خدمه مفقودشان خدده ایرانی به زحمت بیندازند، اما دادن یک پیام تسلیت از سوی رئیس‌جمهور کشورمان که در برابر هر اتفاق ناگواری در اروپا بدون تأخیر از آن دریغ نمی‌کند، کار سختی نبود.

سکوت و بی تفاوتی مسئولان در برابر وضعیت بغرنج هموطنان ایرانی مفقود شده در چین در حالی صورت می‌گیرد که دولت در قضایای پلاسکو که جنبه سیاسی پررنگ‌تری داشت، تمام عزم خود را برای انتقاد از رقیب انتخاباتی خود به کار گرفت اما در باقی قضایا شاهدیم از دست دادن جان اتباع ایرانی از اهمیت چندانی برخوردار نیست.

هرچند برخورد دوگانه دولت با حوادث برای پیشبرد اهداف سیاسی خود تنها به این مساله محدود نشده و در حادثه فروریختن معدن یورت هم شاهد بودیم که دولت اهمیت چندانی به آن نداد و کارگران مظلوم معدن یورت مظلومانه در زیر آوار معدن جان دادند.

سال گذشته در قضایای پلاسکو شاهد بودیم که دولت سه روز عزای عمومی اعلام کرد و خواستار پیگیری گزارش ملی در این زمینه شد، هرچند از ابتدا هم مشخص بود دولت عملاً تصمیمی برای بهبود وضعیت کسبه پلاسکو و یا خانواده شهدای داغدار آن ندارد اما اکنون با گذشت یکسال از آن حادثه تلخ و ناتمام ماندن همه وعده‌هایی که دولت همچون بهبود فضای کسب و کار این کسبه و یا اعطای وام تسهیلات به کسبه پلاسکو در ایام انتخابات داده بود، توخالی بودن شعارهای دولت و دولت حرف بودن دولت دوازدهم بیش از پیش اثبات شده است. باید منتظر ماند و  دید آیا گزارش ملی درباره این فاجعه در دستور کار قرار خواهد گرفت یا نه؟ اتفاقی که بسیار بعید است چرا که با درافتادن پرده ها پس انتخابات برای افکار عمومی عیان شده است که رفتار دولت در مواجهه با فجایع و بحران ها، بی عملی و سیاسی کاری است.