وقوع یک زلزله بیش از 7 ریشتری در غرب کشور منجر به آوار شدن سقف بسیاری از خانه ها بر سر اهالی اش شد. اما سنگینی این آوار بر روح و روان سایر مردم از نقاط دیگر کشور هم احساس می شد.
هرکسی به اندازه وسع خود دست به کار شد تا بحران پیش آمده را سریعا حل کند. با این حال در روزهای اول بعد از وقوع زلزله اخبار و گزارشهایی که از مناطق به دست می آمد نشان می داد که مدیریت بحران خیلی راضی کننده نیست. البته گروه های مردمی در این میان تنها به عنوان کمک رسان حاضر بودند و وظیفه اصلی مدیریت بحران بر عهده سازمان های مسئول قرار داشت. ضعف آواربرداری، کمبود امکانات و عادلانه نبودن توزیع امکانات بخشی از نارضایتی ها را شامل می شد.


این ضعف ها در حالی بوده که ایران به عنوان یک کشور زلزله خیز، نمونه های وسیع دیگر همچون زلزله رودبار و بم را تجربه کرده است. پیش از آن ها نیز تجربه هشت سال جنگ می بایست تجربه ای از مدیریت بحران در حوادث این چنینی به دست می داد. با این حال سال گذشته در فروپاشی ساختمان پلاسکوی تهران که نمونه بسیار کوچکتری از زلزله غرب کشور است، بحرانی در مدیریت بحران لمس می شد. اما به راستی چرا؟

غلامعلی جعفرزاده ایمن آبادی، نماینده مجلس با اشاره به وضعیت امدادرسانی به زلزله زدگان غرب کشور به فرارو می گوید: در راس سازمان هلال احمر نباید تغییر مدیریتی صورت می گرفت. من به جابه جایی رئیس این سازمان اعتراض داشتم و فکر می کنم نباید در راس سازمان هایی که با بحران دست به گریبانند تغییر مدیریتی صورت بگیرد. شاید اگر آقای ضیایی هنوز ریاست هلال احمر را برعهده داشت ما مشکلات امدادرسانی در چند روز اخیر را شاهد نبودیم.

این نماینده مجلس یکی از علت های وجود بحران در مدیریت بحران را مشکلات مدیریتی می داند و می گوید: سازمان هایی که با بحران هایی مثل زلزله دست به گریبانند، محل خوبی برای آموزش نیستند. باید در راس این سازمان ها و نهادها افراد با تجربه ای قرار بگیرند که بتوانند پاسخ گو باشند. در صورتی که این موضوع در هلال احمر درست رعایت نمی شود. جابه جایی هایی که در این سازمان ها رخ می دهد باعث می شود ما در زمان بحران با مشکل رو به رو شویم.

جعفرزاده معتقد است: بخش دیگری از مشکلات به برنامه ریزی ها برمی گردد. او می گوید: در طی چند روز اخیر در شبکه های اجتماعی اخباری در ارتباط با سرقت لوازم امدادرسانی می دیدیم. اما واقعیت این است که سرقتی اتفاق نیفتاده است. بلکه زلزله زدگان روستاهایی احساس می کردند شهرها بیشتر در معرض توجه امدادرسان ها قرار دارند، نزدیک اتوبان ها می رفتند تا بتوانند برای خود آذوقه تهیه کنند. یا نمونه دیگری از ضعف برنامه ریزی ها در توزیع چادرها بود. در امدادرسانی خود مردم پیشنهاد می دادند چادرها شبها توزیع شود چرا که در مقابل روزها همه متقاضی چادر هستند و در مقابل نیازمندان واقعی شبها مشخص می شوند.

او ادامه می دهد: در نظام توزیع امکانات امدادی یک نوع بی اعتمادی از سوی مردم دیده می شد. حتی مردمی هم که می خواستند به زلزله زدگان کمک کنند مایل بودند خودشان کمک هایشان را برسانند چرا که به دولت اعتماد ندارند. این چیز خوبی نیست چون عدالت توزیع در آن دیده نمی شود.

این نماینده مجلس تاکید می کند: متاسفانه بعد از گذشت سالها و شاهد بودن مسائلی مثل جنگ، زلزله، سیل و طوفان، هنوز نتوانسته ایم مکانیزم توزیع خدمات را در وقوع حوادث غیرمترقبه تنظیم کنیم. در چنین وضعیتی چگونه می توانیم انتظار داشته باشیم مردمی که دچار بحران شده اند تصور کنند حقی از آنها ضایع نمی شود؟ در حالی که این دسته از مردم نباید به گروه های امدادی مراجعه کنند، بلکه این گروههای امدادی هستند که باید به آنها مراجعه کنند.

او در ادامه با تاکید بر ضعف برنامه ریزی ها ادامه میدهد: هزینه ای که کشور برای پدافند غیرعامل پرداخته پس در کجا باید به درد بخورد؟ ما آماده بحران نیستیم و تنها تصور می کنیم این آمادگی را داریم. آیا اگر طی روزهای آینده مناطق دیگری دچار بحران های شوند، مراکزی مثل هلال احمر می توانند دوباره سرویس دهی کنند یا اینکه دوباره باید از کلاه سبزهای ارتش استفاده کرد؟

جعفرزاده با انتقاد از نبود آموزش برای حوادثی مثل زلزله در جامعه ادامه می دهد: متاسفانه ما در جمهوری اسلامی برای حوادث این چنینی جامعه را آموزش نداده ایم. در رژیم گذشته درسی به نام پیشاهنگ در مدارس تدریس می شد که این درس بعد از انقلاب به دلایلی حذف شد. در این درس زندگی اجتماعی، کمک به هم نوع و هر آنچه که بعدها در اجتماع به کار می آمد تدریس می شد. همچنین دانش آموزان را به اردوهای سختی می بردند تا برای حوادث احتمالی آینده آمادگی هایی را داشته باشند.