به گزارش پارس به نقل از مجله مهر، هیچ کس باور نمی کند حدود صد سال پیش در محله شلوغ و پر سر صدای سید اسماعیل تهران، در کوچه ای معروف به" گلاب گیرها" خانواده هایی بودند که پرشورتر از روستاهای معروف کاشان در خانه های قدیمی شان گل های محمدی را طوری در دیگ های مسی بزرگ به جوش می آورند که عطرش تمام محل را پر می کرد و گلابی می شد که به گلاب ناب تهران معروف بود.

کوچه گلاب گیرها که امروز به نام کوچه شهید ستار جنتی معروف شده، در صد سال قبل محله کسانی بود که شغل اصلی شان گلابگیری و شیرینی فروشی و بستنی فروشی بود، کوچه ای که دیگر امروز نه تنها اثری از عطر گلاب ندارد بلکه نشانی هم از آن خانه های قدیمی به یادگار نمانده است.

از میان آدم هایی که از آن گذشته دور و آن کوچه پر از عطر، در ذهن کسبه قدیم محل به خاطر مانده است نام و یاد مرحوم حاج زین العابدین گلاب گیر طور دیگری ماندگار شده است، مردی که اولین بار در سال ۱۳۰۰ کنار امام زاده سید اسماعیل برای گرفتن گلاب و فروش آن به صورت صنفی مغازه ای به راه می اندازد که این اولین واحد صنفی در حرفه گلاب گیری در تهران بوده است.

با کمی گشتن در این محله نزدیک به خود امام زاده سید اسماعیل مغازه ای را می یابیم که در میان مغازه های سمساری و خرده فروشی دست دوم، مثل نگینی برای خود می درخشد و نام و یاد حاج زین العابدین گلاب گیر را زنده نگه داشته است، مغازه ای که طبقه بندی های درون آن پر از شیشه های عرقیات مختلف است از گلاب گرفته تا عرق نعناع و بید مشک و بهار نارنج و هر آنچه که عطر و طعم آن برای جان و جسم انسان مفید است.

به داخل مغازه که می رویم مردی میان سال را می بینیم که مشغول توضیح دادن به یک مشتری از خواص یکی از آن عرقیات است که با حوصله درباره اینکه آن غرق به چه کاری می آید صحبت می کند، پرس و جو که می کنیم خودش را حاج عباس رعیت معرفی می کند و با کمی گفتگو متوجه می شویم این مرد نوه پسری همان حاج زین العابدین گلاب گیر است، این مغازه هم همان مغازه ای است که پدربزرگش نزدیک به صد سال پیش آن را راه انداخته است.

پای صحبت های حاج عباس رعیت که می نشینیم از گذشته کوچه گلاب گیرها برایمان می گوید از همان زمانی که خودش کودک بوده و کنار خانواده به طور همان سنتی به کار گلاب گیری مشغول بوده است از زمانی که گل های محمدی را از همین اطراف تهران به در خانه اهالی آن کوچه می آوردند و آنها تبدیل به عرق گلاب و حتی عطر می کردند.

او تعریف می کند: در آن زمان ها تهران زیاد شهر بزرگی نبود و اقوام و خانواده ما تنها کسانی بودند که کارشان گرفتن گلاب بود طوری که همه آنها در همین محله سید اسماعیل در کوچه ای دور هم جمع شده بودند و به خاطر همین کوچه هم به نام کوچه گلاب گیرها معروف شد.

از حاج عباس درباره اینکه چگونه در گذشته کار گلاب گیری را انجام می دادند می پرسیم که می گوید: یادم هست گل های محمدی را از همین اطراف تهران برایمان می آوردند مثلا از شمال تهران، از دربند که به آن پس قلعه می گفتند از منطقه سعادت آباد امروزی، که خود کسانی که گل ها را می کاشتند آنها در گونی ریخته و به مقداری که لازم بود درب خانه های ما می آوردند و تحویل می دادند، البته پدربزرگم همیشه همه گل هایی که برایش می آوردند را می خرید و تبدیل به گلاب می کرد.

حاج رعیت تعریف می کند: آن زمان بعد از آنکه گل ها را چیده و در گونی می ریختند با قاطر و الاغ به شهر می آوردند و به ما تحویل می دادند البته از زمانی که ماشین و اتوبوس ها شروع به کار کردند کم کم کشاورزان با این وسایل گل ها را به دست ما می رساندند، آن زمان ها خبری از تکنولوژی و ماشین های امروزی نبود و کار با سختی زیادی انجام می شد.

او به سه محصولی که از گل های محمدی بدست می آمد شامل خود گلاب، عطر گلاب و محصولی به نام" بن گل" که از تفاله گل بدست می آید اشاره می کند و توضیح می دهد: ما به غیر از گرفتن خود عرق گلاب که برای خود زحمت زیادی داشت عطر هم می گرفتیم و جالب تر از آن از تفاله گل ها که بعد از جوشیدن دیگر به درد نمی خورد" بن گل" درست می کردیم، به طوری همه آن تفاله ها را با قالب هایی که مانند قالب های خشت است، تقسیم می کردیم و بعد می گذاشتیم تا خشک شود و در زمستان به عنوان سوخت برای گرم کردن کرسی از آن استفاده می کردیم که هم خوب می سوخت و هم عطر خوبی داشت.

از انواع گلاب هایی که حاج رعیت از آن نام می برد، گلاب ممتاز یا به قولی گلاب سنگین است، در واقع گلابی که بسیار غلیظ تولید شود را به این نام می خوانند اینکه از هر یک کیلو گل به همان اندازه گلاب تولید شود برای مثال از ۳۰ کیلو گل باید ۳۰ کیلو گلاب ناب تولید شود که در گذشته با حوصله و صبر زیاد در این خانه های قدیمی آن را تولید می کرند بدون اینکه ناخالصی در آن دیده شود.