به گزارش پارس به نقل از فارس، « سیاوش» با یک طراحی درست خلق شده است، کاراکتری با جزئیات بر پرده نقره ای نشسته است. دیدبان « ملکه» با مهارت خاص میلاد کی مرام جان گرفت. او بازیگری را از تئاتر آغاز کرد و در شانزده سالگی برنده جایزه بازیگری در تئاتر شد.

« کی مرام» گزیده کار می کند و تلاش می کند تا بهترین ها را خلق کند. درباره حضورش در ملکه و ایفای نقش سخت « سیاوش» در فیلم « ملکه» به گفت و گو نشستیم که از نظرتان می گذرد.

*« سیاوش» به شدت تنهاست و دیدبان به گونه ای طراحی شده که این تنهایی به مخاطب انتقال داده شود، این امر در بازی شما محقق شده چگونه به تنهایی سیاوش نزدیک شدید.

ملکه براساس واقعیت جنگ در ماه پایانی آن نوشته شده است. دیدبان ها براساس شرایط و موقعیت کاری تنها و منزوی بودند مخصوصا وقتی بالای بویلر قرار می گرفتند. با خواندن فیلمنامه تصویر ذهنی دیگری نسبت به سیاوش (دیدبان) داشتم ولی وقتی با غلام زرقانی صحبت کردم کلا تصویری که از سیاوش ساخته بودم بهم ریخت. آقای زرقانی در طول کار با ما همراه بود او سیاوش واقعی قصه است شهید زنده ای که در حال حاضر در آبادان زندگی می کند و راننده تاکسی است. وقتی ایشان را دیدم ذهنیتم نسبت به نقش کاملا تغییر کرد. آنچه که با خواندن فیلمنامه از سیاوش برای خودم ترسیم کرده بودم را دور ریختم و سعی کردم سیاوش را زندگی کنم. البته در رسیدن به سیاوش راهنمایی های آقای آهنگر و زرقانی به من کمک کرد. به نظرم تصویر درست از آن برهه از جنگ و بالای بویلر ۹۰ متری همان است که در ملکه دیده می شود. دیدبان با تنهایی اش ساعت ها باید گراهای مختلف را می داد و زمان همانگونه که در فیلم می بینیم کند می گذرد و ریتم کندی داستان را می طلبید. فضای حضور در بویلر هم کمک می کرد چون به غیر از دو یا سه نفر آهنگر، زرین دست ودستیارشان فرد دیگری نبود. فضای بویلر هم من را به سمت تنهایی سیاوش سوق می داد.

تصویر ذهنی ام از سیاوش را دور ریختم

*چه تصویری از سیاوش با خواندن فیلمنامه داشتید که بعد تغییر کرد.

با خواندن فیلمنامه به یک تصویر ذهنی از کاراکتر رسیدم البته در بازه زمانی یک هفته ای که فرصت خواندن فیلمنامه و بستن قرارداد و رفتن به آبادان داشتم این تصویر را در ذهنم خلق کردم. با حضور در آبادان فضای ذهنی ام کمی تغییر کرد، دو روز با لباس های سیاوش در لوکیشن بودم و با آقای آهنگر صحبت می کردم تا زمانی که غلام زرقانی را دیدم، بعد احساس کردم تمام این تصاویر را باید دور بریزم و به دنبال نگاه دیگری باید باشم و با تعاریف زرقانی تصویر سیاوش برایم تغییر کرد.

تلاش کردم سیاوش « درست» باشد نه « درشت»

*با خواندن فیلمنامه و حضور در فضا، سیاوش چگونه ترسیم شده بود که بعد آن را دور ریختید؟

تصویر سیاوش درشت بود چون یک « اور اکت» (غلو شده) است اما بعد تمام سعی ام را کردم که اینگونه نباشد. من سعی کردم در بازی این حس غلوآمیز به بیننده منتقل نشود، دوست داشتم بیننده سیاوش را بپذیرد. وقتی با آقای زرقانی صحبت کردم تصویر واقعی جنگ را دیدم چیزی که تاکنون ندیده بودم و برایم بسیار جذاب بود. نسل سوم انقلاب تصویر درستی از شهدایی مثل باکری، همت، بابایی و… ندارد. شاید بسیاری فقط اسم آنها را به کرات شنیدیم اما تصویری از زندگی آنها نداریم زیرا دفاع مقدس خودمان را در کتاب ها و فیلم ها (بعضا اغراق شده) دیدیم و هیچ تصویر درستی از آن نداریم. با فیلمنامه آقای آهنگر و تعاریف آقای زرقانی احساس کردم جنگ واقعی را دیدم و تعاریف این عزیزان از دفاع با چیزهایی که ما در طول این سالها و در برخی از فیلم های جنگی شاهد آن بودیم یک پارادکس در من ایجاد کرد.

تمام تلاشم را کردم که « سیاوش» درست باشد نه درشت. متاسفانه برخی از نگاه ها در سینمای جنگ واقعی نیست اما در ملکه اینگونه نیست ما اتفاق هایی می بینیم که تاکنون ندیدم. از دریچه ای به دفاع نگاه می شود که تاکنون دیده نشده است.

آگاهانه از حس و تکنیک بهره بردم

* وقتی نقش را زندگی می کنید بعد چگونه از آن فضای نقش جدا می شوید و به نقش دیگری فکر می کنید. چقدر زمان می برد که شما از نقش جدا شوید؟

همان لحظه که کات کارگردان داده می شود از نقش جدا می شوم. سیاوش در بازه زمانی که فیلمبرداری به طول انجامید با من بود اما آگاهانه با من بود. تکنیک در کنار حس نتیجه مطلوب دارد در غیر این صورت ممکن نخواهد بود. باید آگاهانه از حس و تکنیک بهره برد. این فیلم را دو سال و شش ماه گذشته بازی کردم الان وقتی برمی گردم برایم متفاوت است.

نباید در نقش رها شد

به عقیده من، اشتباه است که در نقش رها شویم باید آگاهانه به شخصیت رسید و آن را زندگی کرد و از آن جدا شد. وقتی نقش را زندگی می کنید و تکنیک که به آن اضافه می کنید می توانید ری اکشن درست داشته باشید، « سیاوش» در فیلمنامه اور اکت نوشته شده بود بنا به کنش های شخصیتی آن سعی کردم به گونه ای عمل کنم که شخصیت باورپذیر باشد.

*اگر در حال حاضر بخواهید « ملکه» را بازی کنید همان گونه به آن نگاه می کنید.

نه کاملا متفاوت است دوستان و کارشناسان به من لطف دارند که بازی من را در ملکه تایید می کنند اما در حال حاضر اگر بخواهم به بازی خودم نمره بدهم از ۱۰۰ نمره ۲۰ نمره به بازی خودم خواهم داد. من در طول این زمان تغییر کردم من در زندگی ام رقیبی ندارم و سعی می کنم خودم رقیب زندگی ام باشم و احساس می کنم باید رشد کنم. تمام زندگی پر از اهداف مختلف است که رسیدن به آنها باعث پیشرفت من خواهد شد.

*رفتن به بالای بویلر برای دفعات متعدد باتوجه به این که لوکیشن اصلی است که شما در آن حضور دارید، کار سختی است با توجه به این که بالابر هم وجود نداشت و هربار این مسیر را باید طی می کردید کار به شدت سختی به نظر می آید…

ارتفاع بویلر ۹۰ متر بود. شکل عجیبی داشت بالارفتن از آن خیلی سخت بود. نه تنها برای من، برای دیگر عوامل از جمله آقای آهنگر و زرین دست و… باید بارها و بارها این ارتفاع را طی می کردیم. این کار واقعا سخت بود اما چاره دیگری نداشتیم. زنده یاد ابوالقاسم حسینی یک تیم بسیار خوب جمع کرده بود و اینقدر انرژی مثبت بود که سختی را احساس نمی کردیم با این که یک بار کتفم دچار آسیب دیدگی شد و بعد از آن نتوانستم والیبال که ورزش مورد علاقه ام است را ادامه دهم اما کار لذت بخش بود. بسیاری از دوستان در کار آسیب دیدند اما سختی را با جان و دل تحمل می کردیم زیرا می دانستیم شیرینی موفقیت کار را خواهیم چشید.

نگاه تازه فیلمنامه ارزشمند بود

*چرا « ملکه» را انتخاب کردید با توجه به این که کار جنگی را بازیگران کمتر برای ایفای نقش انتخاب می کنند.

برای من نگاه تازه فیلمنامه ارزشمند بود و من آن را دوست داشتم.

*دیدبان نگاه هدایتگر دارد و در فیلمنامه به گونه ای طراحی شده که وجه انسانی داشته باشد این نگاه انسانی در بازی شما به خوبی دیده می شود و به مخاطب منتقل می شود چگونه توانستید در یک فضای بسته و محدود این حس را منتقل کنید

تیم ما بسیار خوب بود و همه چیز در کمال آرامش رخ می داد که به من کمک می کرد در ارایه نقش درست عمل کنم. نگاه انسانی به دفاع مقدس یکی از حرف های اصلی فیلم است. نگاه ستایشگرانه به دفاع و نه جنگ. این نگاه را خیلی دوست داشتم که در فیلمنامه وجود داشت اما با کمک آقای آهنگر و صحبت با آقای زرقانی برای این بازی طراحی کردم. این انسانیت به انحاء مختلف در شخصیت سیاوش می توان جست و جو کرد جاهایی غلظتش زیاد است. سیاوش به عقیده من از یک شور به شعور در جنگ می رسد. شور را در صحبت هایش با اسدالله می توان دید که با گراهایش دشمن را به وحشت می اندازد اما در یک ریتم مناسب در فیلم به شعور می رسد.

*ساختار فیلم روایت اول شخص است، دوربین جایی است که سیاوش حضور دارد یا صحبت اوست. این لحن، کار بازیگر را سخت می کند و سنگینی کار به دوش بازیگر است تا بتواند لحنی یک نواخت طرحی کند چگونه به یکنواختی در بازی رسیدید؟

اتفاقات مختلفی در فیلمنامه برای سیاوش رخ می دهد و در مواجهه با افراد مختلف قرار می گیرد ما هم نمی توانستیم به ترتیب سکانس ها را فیلمبرداری کنیم پس نیاز به یک طراحی درست بود تا بتوانیم لحن یک دستی را داشته باشیم. اینجا بود که باید شخصیت سیاوش را زندگی می کردم تا به لحن خاص و یک دست برای ایفای این نقش دست می یافتم. وقتی شخصیت برای بازیگر شناسنامه دارد در مواجهه با وقایع مختلف می تواند با کمک حس و تکنیک ری اکشن درست داشته باشد. فیلمنامه سرشار از کنش های دراماتیک است و یک روند معمولی ندارد. روند شخصیت سیاوش در فیلمنامه فراز و فرودهای بسیاری دارد برای یکدستی در لحن بازی علاوه بر زندگی کردن سیاوش کل تیم و راهنمایی های آقای آهنگر بسیار موثر بود. آقای آهنگر علاوه براینکه در نگارش فیلمنامه و کارگردانی مهارت کافی دارند بازیگر بسیار خوبی هم هستند

یکی از سختی های بازی در نقش سیاوش، ایجاد تصاویر ذهنی از آنچه که نمی دیدم برای خودم بود. تمام تصاویری که دیدبان از پشت دوربین می بیند را باید در ذهنم ترسیم می کردم و از این تصاویر نادیده باید حس مناسبی را به بیننده انتقال می دادم. تصور کنید در یک کلوزآپ باید تمام حس را با دیدن یک تصویر ذهنی به بیننده منتقل کنید

تفاوت شخصیت ها برایم اهمیت دارد

*بعد از « ملکه» فیلم « ژنرال» را بازی کردید که در گونه دفاع مقدس بود از این که در این ژانر کلیشه شوید نترسیدید؟

ممکن است گونه فیلم دفاع مقدس باشد اما شخصیتی که بازی کردم کاملا متفاوت است. اگر بازیگر توانایی لازم را داشته باشد هیچ گاه کلیشه نمی شود. برای من ملاک انتخاب نقش ها تفاوت آن با نقش قبلی که بازی کردم، است اما ژانر سینمایی برایم خیلی مهم نیست تنها تفاوت شخصیت برایم ملاک است زیرا بازیگر با توانایی لازم می تواند در یک گونه سینمایی کاراکترهای مختلف ایفا کند حتی می توان یک کاراکتر را با ده نوع نگاه مختلف به آن نزدیک شد و آن را ایفا کرد.

*تفاوت در ارایه نقش بستگی به فیلمنامه هم دارد…

بله بازیگر قدرت انتخاب دارد همانطور که بعد از ملکه ۵ یا ۶ فیلمنامه با موضوع جنگ به من پیشنهاد شد اما حاضر نشدم آن ها را بازی کنم چون معتقدم من سیاوش را بازی کردم و دیگر نباید آن را بازی کنم. اگر در این ژانر نگاه و شخصیت متفاوتی پیشنهاد شود حتما بازی می کنم همانگونه که فیلم « ژنرال» به کارگردانی علی شاه حاتمی را پذیرفتم. فکر می کنم بازیگر با انتخاب و شخصیت پردازی درست می تواند در یک گونه سینمایی بازی کند اما متفاوت. « نابرده رنج» ، « ملکه» و « ژنرال» هر سه در گونه دفاع مقدس بودند اما هر سه شخصیت ها کاملا متفاوت بود.

*با بازی در سه نقش در حوزه دفاع مقدس نگران این نبودید کارهای اجتماعی یا کمدی به شما کمتر پیشنهاد شود؟

نه اصلا نگران نبودم چون هر سه شخصیت متفاوت بود و از سوی دیگر فردی که پیشنهاد کار می دهد به این نکته باید توجه کند بازیگر را نباید محدود به ژانر یا کاراکتر خاص کنند. اگر بنا به هر دلیلی این اتفاق رخ دهد من قدرت انتخاب دارم و این کار را انجام نمی دهم. نقشی را انتخاب می کنم که بتوانم پای آن بایستم. در فیلم « برف» ساخته رحمانی چند سکانس بیشتر حضور ندارم اما خواستم خودم را در بوته آزمایش قرار دهم و تفکری داشتم که به نظرم شکل گرفت (البته باید بعد از تدوین کار را دید و نظر داد) اما میلاد کی مرام را کاملا متفاوت با ملکه خواهید دید.

*بعد از « ملکه» کم کار شدید

یک سال و نیم بعد از ملکه سر کار نرفتم برای این که پیشنهاد متفاوت که آن را دوست داشته باشم نبود و بعد ژنرال را پذیرفتم که برای آن کاندید هم شدم و فیلم بهترین فیلم در جشنواره مقاومت در بخش ویدئویی شد.

بازی در تلویزیون سخت تر از سینماست

*ازمدیوم سینما و حضور در ملکه چطور شد به مدیوم تلویزیون روی آوردید؟

به عقیده من مدیوم مهم نیست. اگر بازیگر توانمند باشد می تواند فیلم کوتاه بازی کند اما قدرتمند کارکند. شاید یکی از دلایلی که بازیگران بزرگ کمتر در تلویزیون کار می کنند این است که ۶۰ میلیون بیننده کار را می بینند و اگر خطایی صورت بگیرد (به هردلیل که ممکن است به بازیگر ارتباطی نداشته باشد) همه می بینند. بازی در مدیوم تلویزیون سخت تر از سینما است زیرا سینما یک عده معدودی بیننده بازی را مورد قضاوت قرار میدهند و به سالن سینما می روند. خودم احساس می کنم برای حضور در تلویزیون نیاز است فیلمنامه محکمی پیشنهاد شود که شخصیت خوبی خلق کنم. « جابر» در نابرده رنج را با جان و دل کار کردم چون فیلمنامه خوب بود و کار را دوست داشتم و بیننده بسیار خوبی هم داشت. در تلویزیون نوع کار، بازیگران، عوامل پشت دوربین، فیلمنامه از اهمیت خاصی برخوردار است. من در بازی خودم را به مدیوم محدود نمی کنم. مهم کار خوب است.

برخی فیلمنامه ها عمق ندارد

*با توجه به فیلمنامه هایی که برای ایفای نقش به دست شما می رسد وضعیت سینما را چگونه ارزیابی می کنید؟

به عقیده من فیلمنامه ها متفاوت نیست. عمق ندارد، شخصیت ها درست تعریف نشدند، قصه گو نیست، درست دراماتیزه نشده است. شخصیت را اگر از قصه در بیاوریم هیچ اتفاقی نمی افتد. فیلمنامه ها متاسفانه خیلی سطحی است و اگر همین طور پیش بریم سینما رو به زوال و نابودی خواهد رفت و مخاطب هم نخواهیم داشت.

وقتی از فیلم های فرهنگی حمایت درستی صورت نمی گیرد بالطبع نباید توقع داشت که ذائقه مخاطب تغییر کند و سازندگان آثار به سمت ساخت فیلم های فرهنگی نمی روند. فیلم ملکه را همه دیدند و تحسین کردند اما وقتی حمایت نمی شود نمی تواند تاثیر مثبت در جامعه داشته باشد. این دست آثار می تواند فرهنگسازی کند. سینما به دست فیلمسازانی قرار می گیرد که کمتر توجه به عمق و تاثیر آن بر جامعه و مخاطب خواهند داشت.

*زنبورها و حضورشان در بخشی از داستان رنگ خاصی را به فیلم می بخشد و در فضای کل فیلم که صرفا جنگی است حس خاصی را به مخاطب منتقل می کند. حضور این زنبورها برای خودتان سوال نبود.

من هم این سوال را با خواندن فیلمنامه پرسیدم زنبورها در این فضا! آقای آهنگر که خودشان در آن سالها در منطقه آبادان مشغول دفاع از میهن بودند گفتند دوست دارم این نگاه انسانی که در کل فیلمنامه جاری شود در این بخش با پرورش زنبورها این نگاه منتقل می شود. موسی هم همینطور آدم های جنگ نمی توانند نامزد داشته باشند. به عقیده من آقای آهنگر با این خرده داستان ها که رنگ های بسیار زیبایی داشت به فیلمنامه کمک کرد که باورپذیر باشد و آن را به خوبی قبول کنند.

با حضور زنبورها به بخشی از زندگی سیاوش در آن مقطع نزدیک می شویم و به نوعی دراماتیزه کردن این شخصیت هم با حضور در کنار زنبورها به چشم می خورد

« ملکه» واقعی بود

*ملکه چقدر به واقعیت روزهای جنگ نزدیک بود؟

ملکه به واقعیت کاملا نزدیک بود و همه هم قسم بودیم که تمام آنچه که مستنداتش وجود دارد مانند آقای زرقانی و دیگردوستان تلاش کنیم تا به واقعیت آن روزها نزدیک شویم و درست حق مطلب را ادا کنیم.

*آقای زرقانی که گفتید سیاوش اصلی است، فیلم را دیدند

بله و خیلی دوست داشتند و حس خوبی داشتند.

*تمام انفجارات که در فیلم دیده می شود با جلوه های ویژه انجام شد با این حجم انفجار شما در فیلم آسیب ندیدید.

من به آقای روزبهانی اعتماد کامل داشتم. تمام صحنه ای انفجار توسط دوستان طراحی و اجرا شد. به طور مثال برای سکانس پایانی فیلم ۱۸ چاشنی زیر بدنم کار گذاشتند. آسیب دیدگی وجود داشت اما همه چیز رابرای باورپذیر شدن صحنه ها به جان و دل خریدیم.

انقلاب فرهنگی و فرهنگ انقلابی را باید توامان داشت/ از شهدا فقط یک نام به نسل سوم آموختیم

*باتوجه به انتخاب « ژنرال» پس از « ملکه» به نظر می رسد به این گونه سینمایی با تمام سختی هایش علاقه دارید؟

ما در عصری زندگی می کنیم که باید انقلاب فرهنگی و فرهنگ انقلابی را به صورت توامان داشته باشیم. سینما یک ابزار قدرتمند برای صدور فرهنگ است. اما ما چه می کنیم و چگونه از آن بهره می بریم. چه فیلم هایی را می سازیم و روانه اکران می کنیم. خیلی از آن ها سطح کیفی مناسبی ندارند.

ارگان هایی که مدعی هستند از فیلم های فرهنگی حمایت و دفاع می کنند کجا هستند؟ به راحتی این فیلم ها را زمین می زنند. دل پری دارم از همه دوستان که داعیه حمایت از فیلم های فرهنگی دارند. بعد ازدو سال فیلم اکران شد اما بدون هیچ اطلاع قبلی و فیلم بدون تبلیغات و یک هفته زودتر اکران شد

« ملکه» ستایش دفاع است

چرا ما از شهدا فقط یک نام به نسل سوم یاد دادیم این فرهنگ انقلابی را چگونه باید گسترش بدهیم. می گویند جوان ها با فیلم های دفاع مقدس ارتباط برقرار نمی کنند کاملا درست است چون فیلم درست و واقعی کم ساخته می شود. با رفتن مرحوم ملاقلی پور نگاه ضد جنگ به شیوه او به اتمام رسید. محمد آهنگر یک نگاه جدیدی به دفاع دارد و بسیار هم جذاب است اما حمایت نمی شود. چگونه باید ارتباط برقرار کنیم وقتی تنها نام این اسطوره ها را شنیدیم چه کردیم که این فرهنگ در زندگی ما جاری شود. باید واقعیت دفاع را نشان دهیم و فیلم درست بسازیم. جنگ چیز خوبی نیست و فیلم « ملکه» ضدجنگ است اما در ستایش دفاع است چون ما هشت سال نجنگیدیم. تنها دفاع کردیم.

تصویر « آرگو» از ایرانی تاسف بار است/ « ملکه» نقطه مقابل « آرگو» است

ما در عصری زندگی می کنیم که فیلم آرگو ساخته می شود و تصویری که این فیلم از ایران به نمایش می گذارد، واقعا تاسف بار است. ایرانی را خشن، پست و بی تمدن نشان می دهد درحالی که ما مهد تمدن هستیم. ایرانی را جنگ طلب به نمایش می گذارد. « ملکه» در جای جایش ایرانی را به تصویر می کشد که ارزشمند است، ایرانی که تمدن دارد، ایرانی ای که در شرایط جنگ، صلح طلب است. نگاه ایرانی نگاه جنگجویانه و جنگ طلب نیست.

آقایان مسئول، فیلم با قد و قامت ملکه ساخته شده و نشان میدهد ایرانی چقدر صلح طلب است اما چرا از آن حمایت نمی شود. فیلم دقیقا نقطه مقابل فیلم آرگو قرار می گیرد. این فیلم را اکران جهانی کنید تا تصویر درست ایرانی و متفاوت بودن ایرانی دیده شود که ما در جنگ هم اینگونه زندگی کردیم و مستندات آن موجود است و واقعی است.

*درباره کارهای جدید بفرمایید

بازی در « برف » را به اتمام رساندم. دو فیلمنامه اجتماعی پیشنهاد شده است که یکی از آن ها خیابانی است و کاملا فضای متفاوتی دارد و شاید هر دو را بپذیرم. سال گذشته در جشنواره فجر حضور نداشتم به دلیل این که پیشنهادات خوبی نداشتم اما امسال تلاش می کنم با کارهای متفاوت در جشنواره حضور داشته باشم. در یک دوره از زندگی با آقای کیمیایی آشنا شدم که ایشان به من درس زندگی داد و در یک دوره با خانم آدینه آشنا شدم که زندگی کردن در نقش را ایشان به من آموخت در یک سریال تلویزیونی که ایشان کارگردان بودند به من متذکر می شدند بازی نکن و رها باش بعد متوجه شدم نباید درشت نمایی و غلو کنم و بعد از یک مدت گفتند زندگی کن که باید باحس و تکنیک عجین باشد. من دست هر دو این بزرگواران را می بوسم.