پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- علی رجبی- تحلیل سخنان رهبرانقلاب دربارهٔ آتش‌به‌اختیاری فعالان فرهنگی، نیاز به آشنایی با منظومه فکری رهبرانقلاب دارد. ایشان در دیدار اخیر خود با دانشجویان در پاسخ به سؤالی یکی از دانشجویان دربارهٔ نحوه برخورد با اختلال دستگاه‌های فرهنگی (و مشخصا وزارت فرهنگ) که مسئله کوچکی مانند آهنگ ربنای شجریان را در حد نامه‌نگاری سران قوا بزرگ می‌کند، از لفظ آتش به اختیار استفاده کردند. تعبیر دقیق رهبرانقلاب خطاب به «هسته‌های فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور» این چنین است: «گاهی دستگاه‌های مرکزیِ فکر، فرهنگ و سیاست، دچار اختلال و تعطیلی می‌شوند که در این وضعیت، باید افسران جنگ نرم، با شناخت وظیفهٔ خود، به صورت آتش به اختیار، تصمیم‌گیری و اقدام کنند.»

گذشته از آنکه دستگاه‌های دارای اختلال و حامیان رسانه‌ای‌ها دوست دارند برای پوشاندن ضعف‌های خود، فرمان رهبری را به نوعی از هرج و مرج تلقی کنند؛ اینکه کسانی که خود را مخاطب فرمان آتش به اختیار رهبری می‌بینند نیز به خطا بروند و در پازل هرج‌ومرج‌انگاری از یک دستور انقلابی بیفتند، جای تأمل دارد.

پیش‌شرط رهبرانقلاب برای آتش‌به‌اختیاری در حوزه فرهنگ، شناخت مسائله و توانایی اصلی و فرعی کردن جریانات و از همه مهم‌تر اولویت‌بندی در کارهاست که اولین انتظارات از یک جوان مؤمن انقلابی است. اقداماتی مانند آنچه در نمازجمعه ۲۶خرداد۹۶ تهران توسط عده‌ای که هویت‌شان مشخص نیست، انجام گرفت از جنس بازی کردن در پازل بدخواهان است؛ نه تعمیر اختلال‌های دستگاه‌های مرکزی.

اینکه مدعیان انقلابی بودن و ماندن، اختلال بزرگ درونی خود در عدم توجه به موضوعات فرهنگی را نببیند و حواس‌شان نباشد که فرهنگ‌سازی فقط با کار ایجابی انجام م‍ی‌گیرد و از آن طرف نیز، با کارهای سلبی و ایجاد محدودیت‌ها به دنبال برتری گفتمانی هستند، قطعاً مصداق همان اختلالی است که رهبرانقلاب نیز به اشاره کردند؛ تبدیل» «مسئله اصلاً بی‌اعتبارِ بی‌اهمّیّت فرعی به‌عنوان یک مسئلهٔ اصلی» توسط «دستگاه مرکزی حزب‌الله».