به گزارش پارس به نقل از کیهان، حجر بن عدی کندی به تصریح کتب تراجم و رجال از جمله « طبقات ابن سعد» ، « اسد الغابه» ، « اصابه» ، « استیعاب» ، « مستدرک حاکم» ، « تاریخ ابن کثیر» و « تاریخ الاسلام ذهبی» صحابی بزرگ پیامبر-ص- و از یاران برجسته و بصیر امیرالمومنین و امام مجتبی- سلام الله علیهما- بود و در جریان جنگ با خوارج نهروان، فرماندهی سپاه امیرالمومنین (ع) را در دست داشت. در زمانی که « ابوموسی اشعری» حاکم کوفه اجازه پیوستن مردم به سپاه امیرالمومنین (ع) را نمی داد و درباره این جنگ شبهه می کرد، حجربن عدی بپاخاست و با منطق قوی قرق ابوموسی را شکست و جمعیت زیادی را به حمایت از امام گسیل کرد.
حجر از شخصیت های بانفوذ کوفه بود به گونه ای که وقتی در مسجد به جانشین « زیادبن ابیه» (یعنی عمرو بن حریث) به سختی اعتراض کرد، ابن حریث به زیاد نوشت « اگر به کوفه نیاز داری شتاب کن» . زیاد بی درنگ به کوفه آمد و پس از وادارکردن ۷۰ نفر به شهادت دادن علیه حجر، او و یارانش را نزد معاویه فرستاد و او دستور داد آنان را به « مرج عذرا» - در اطراف دمشق امروزی- ببرند و به قتل برسانند. نقل شده است که حجربن عدی از قاتلش خواست، پیش از شهادت دو رکعت نماز بخواند. او نمازش را طول داد. پرسیدند از ترس مرگ بود پاسخ داد « هرگز وضو نگرفته ام مگر آنکه با آن نماز به جای آورده ام و هرگز نمازی بدین سبکی و شتاب نخوانده ام و اگر هم بترسم بعید نیست زیرا شمشیری آخته و کفنی آماده و گوری کنده شده در برابر خود دیده ام. »
با مرور سرگذشت و مطالبی که از حجر بن عدی در صفحات تاریخ ثبت شده می توان فهمید که او مجاهدی بصیر، مومنی نستوه، عالمی فعال، امام شناسی ثابت قدم، عابدی عارف، دشمن شناسی تیزبین و زاهدی خالص بوده است. با این وصف او یک صحابی در ردیف سایر صحابه هم نبوده بلکه جزو برجسته ترین آنان بوده و مصداق برجسته « من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا» (احزاب آیه ۲۳) بوده است. چنین شخصیت سترگی برای همیشه تاریخ و برای همه مردمان« اسوه حسنه» است و هر عقل سلیمی حکم می کند که هر چه نشانه ای از چنین شخصیتی است باید حفظ شود تا راه او که مردمان را به خداوند متصل می کند، استمرار یابد.
حمله وهابی های تکفیری به چنین بارگاه و بقعه ای در واقع حمله به فضایل و اصول اسلام عزیز است چرا که حجر و امثال او این همه را در پرتو همین دین کسب کرده که وهابی ها یکی از این خصوصیات را هم ندارند. وقتی بن باز ملعون مفتی وهابی می گوید ارزش عصای من از بارگاه پیامبر بیشتر است و من هرگز به زیارت قبر پیامبر نمی آیم در واقع نشان می دهد که آنان با حمله به بارگاه منور حجر در واقع به پیامبری که حجر را آنگونه پروریده که سکوت در برابر جنایات آل ابی سفیان را روا نمی دانند، حمله کرده اند و اگر اجازه می یافتند همین معامله را با قبر و بدن منور رسول خدا-ص- می کردند.
جالب این است که اهانت کنندگان به دردانه های پیامبر (ص) ، مضاجع امثال حجر و حتی مضجع پیامبر را نمادهای شرک به حساب می آورند و هتک و هدم آنان را در دستور قرار داده اند ولی اگر یک نفر به یک مفتی وهابی کمترین خطابی داشته باشد، او را مصداق یاغی و خارجی به حساب آورده و ریختن خون او را واجب می دانند. یکی از وهابیون سوری- ابن دمشقی- گفته است ما باید از شام شروع کنیم و به عراق برویم و تمامی نمادها را تخریب کنیم. همین ها پیش از این حرم امامان هادی و عسکری (علیهماالسلام) در سامره را تخریب کردند در حالی که این حرم ها و حرم حجر از بارزترین مصادیق آیه ۳۶ سوره نور است که می فرماید: « فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو والاصال» - آن نور هدایت در خانه هایی است که خدا رخصت داده که ارجمندش دارند و نام خدا در آنها یاد شود. در آن خانه ها هر بامداد و شامگاه خدا را نیایش می کنند- بر این اساس می توان گفت وهابی ها با هتک مضاجع شریف در واقع به جنگ با خدا و نفی ذکر او می روند.
اما در مورد حمله به بارگاه ملکوتی حجر و ربودن پیکر او نکته دیگری هم برملا شد. حجر هنوز زنده است و در برابر آل ابوسفیان و آل زیاد و آل مروان زمانه مقاومت می کند و برخلاف زمانه او که کالای امثال میثم و حجر بازاری نداشت امروز این کالا سکه رایج است. حجر یک عبد زاهد مجاهد بصیر ولی شناسی بود که زرق و برق کاخ های سبز و سرخ شام او را جبون و یا مفتون نساخت و تا پای جان به افشای آنان ادامه داد.
با همین تصویر امروز به جبهه مشترک « قارون های شهوت ران» عرب و « گلادیاتورهای خونریز» نگاه کنید. پادزهر آنان مقاومت امثال حجر است و این همان است که امروز از ایران تا عراق، سوریه، لبنان، یمن، فلسطین، بحرین، کشمیر و… عرصه را بر قارون ها و گلادیاتورها تنگ کرده است. آنان که از پس حجر زمانه برنمی آیند سراغ نسخه صدر اسلام می روند و عقده گشایی می نمایند. مگر نه این است که در هفته های اخیر صدها نفر از این گلادیاتورهای اجیر شده قارون های شهوت ران در مصاف با ملت و ارتش سوریه به هلاکت رسیدند؟
از یک منظر دیگر حمله به مرقد و بدن مطهر حجربن عدی یک نقشه حساب شده آمریکایی- اسرائیلی است. یکی از مراکز تخصصی آمریکا که به وزارت امور خارجه این کشور تعلق دارد دو سال پیش در تحلیلی نوشته بود: « با جنگ مذهبی ما می توانیم جان نیروهای خود را حفظ کنیم و ضربات سختی را به حریف وارد کنیم بدون آنکه متحمل هزینه هایی شبیه هزینه های جنگ افغانستان و عراق بشویم. » از نظر سرویس های اطلاعاتی، حمله به مرقد بزرگان شیعه، شیعیان و علویان سوریه را بر علیه اهل سنت وارد میدان می کند و متقابلا سنیان را به جنگ با شیعیان ترغیب می کند. مدت هاست که سرویس های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس، فرانسه، ترکیه، عربستان، قطر و رژیم صهیونیستی به این جمع بندی رسیده اند که با اقدامات یک طرفه تروریستی و در شرایطی که فقط ارتش سوریه در برابر تروریست ها قرار دارد، نمی توان امیدی به سقوط بشار اسد داشت. چرا که از یک سو چنین جنگی مشروعیت اخلاقی و سیاسی ندارد: چرا که بدست گرفتن اسلحه و مقابله مسلحانه با ارتش قانونی یک کشور در هیچ کجا مشروع نیست اما اگر درگیری دو طرف مردمی داشته باشد، دشمن بیرونی بدون تحمل تلفات سنگین و هزینه های کلان، اهداف خود را دنبال می کند.
از منظر طراحان حمله به مرقد و بدن مطهر حجر بن عدی که به انواع امکانات و پوشش های اطلاعاتی- امنیتی مجهز بوده اند، این حمله صبر شیعیان را به پایان رسانده و آنان را ناشکیبانه وارد میدان می نماید. و حال آنکه واکنش به این جنایت متقابلا سبب فعال شدن تندروهای سنی علیه شیعیان و علویان می شود و این به جنگی با نتیجه معلوم می انجامد. نگاهی به تصاویر مربوط به نبش قبر و پراکنده کردن منظم قطعات ضریح مطهر حجر به خوبی نشان می دهد که این عملیات از جنس عملیات های مرسوم تروریستی نبوده و گویا مجریان از فرصت و امکانات فراوانی برخوردار بوده اند که قبر تخریب نشده و قطعات ضریح آسیب ندید ه اند و حال آنکه اگر به اقدامات مشابه آنان در عراق نگاه بیاندازیم می بینیم که عناصر وهابی با استفاده از مواد منفجره سراغ ضرایح و مضاجع رفته اند. اقدام ۷ سال پیش آنان علیه حرم عسکریین (ع) در سامرا از جمله این گونه اقدامات بوده است. این به آن معناست که دست های زیادی درهم تنیده شده اند تا این اتفاق در مورد حرم حجربن عدی بیفتد.
در این میان واکنش شیعیان و سنی ها خیلی حساب شده، انقلابی و در عین حال دلسوزانه بود. از یک طرف علمای سنی سوریه، عراق و مصر در محکوم کردن این اقدام پیشقدم بودند، ثانیا شیعیان در ضمن واکنش های خشم آلود خیابانی، برادران اهل سنت خود را مبری از چنین اهانتی دانسته و همدیگر را به آرامش دعوت کردند. آنچه در پس رخداد دردناک ۱۲اردیبهشت حومه دمشق می توان گفت این است که حجر یک بار دیگر قیام کرد، یک بار دیگر به خون غلتید و باردیگر در قطعه ای از « مرج عذرا» به ودیعت گذاشته شد.