به گزارش پارس به نقل از فارس، ابوالفضل زرویی نصرآباد حق بزرگی بر گردن ادبیات معاصر ما و به خصوص شعر طنز معاصر دارد. امروز یعنی ۱۵ اردیبهشت سالروز تولد این شاعر پرمایه و خوش سخن است و برای گرامیداشت این روز مهم به سراغ چندتن از شاعران و به خصوص شاعران طنز پرداز رفتیم و از آنها خواستیم تا درباره زرویی نصرآباد با ما سخن بگویند و اگر سخنی، شعری یا جمله ای تقدیم به او دارند، به ما بسپارند تا به دست گیرنده اش در سالروز تولدش برسانیم.

نسیم عرب امیری از شاعران جوان البته خوش قریحه و طنز پرداز کشورمان است که با انتشار کتاب « داشت عباس قلی خان پسری» بیش از پیش گل کرد و درخشید. عرب امیری درباره زرویی گفت: من بسیار به آقای زرویی مدیون هستم. اگر بخواهم فعالیت حرفه ای خودم را تقسیم بندی کنم آن را به قبل و بعد از آشنایی با ایشان تقسیم می کنم و این به خاطر نوع نگاه او و با آرامش رفتار کردنش است و تمام این نگاه و رفتار در طنزش نمودار می شود.

این شاعر جوان، زرویی را فردی میداند که حق بسیار بزرگی بر گردن شاعران طنز پرداز دارد و مسئولان فرهنگی باید توجه بیشتری به وضعیت او داشته باشند.

عرب امیری که شعر ذکر خیر استاد را سروده است درباره وضعیت فعلی زرویی نصر آباد هم گفت: امیدورام حالشان زودتر خوب شود و از گوشه عزلت بیرون بیاید و فضایی ایجاد شود تا خیلی ها زیر سایه او پرورش یابند.

**همان که از پس یک عمر کار فرهنگی/مقیم خانه بابا در احمد آبادست

این شاعر طنز پرداز معتقد است که ما امروز با در عرصه طنز با وضعیت آشفته ای روبرو هستیم و زرویی نصر آباد تنها بازمانده بزرگان عرصه طنز از دوران منوچهر احترامی و گل آقا است و وجود امثال زرویی غنیمتی است که باید قدرش را بدانیم.

نسیم عرب امیری شعری درباره زرویی نصر آباد دارد که هم طنز است و هم خیلی از مطالب را زیبا بیان می کند. عرب امیری چنین ذکر خیر استاد را گفته است:

قبول خاطر و لطف سخن خدادادست

همیشه روی لبم ذکر خیر استادست

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزادست

همان که از پس یک عمر کار فرهنگی

مقیم خانه بابا در احمد آبادست

همان که با همه رندی زفرط ساده دلی

به دام توطئه نارفیق افتادست

تمام ما حصل باغ عمر او این است

که صاحب پسری مثل شاخه شمشادست

به هیچ خلق و خوی اش انتقاد وارد نیست

جز این که حضرت ایشان به پیپ معتادست

صلاح مملکت خویش خسروان دانند

که آن وجود مبارک هم آدمیزادست

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد

نه باب میل زرویی نصر آباد* ست

به جز سواد و فضیلت گناه او این است

که کار دست جوانان نابلد دادست

حضور محفل انس است و دوستان جمع اند

کسی که گوشه عزلت گرفته استادست

اگر که مجلس طنزی هنوز پا برجاست

به لطف حلقه رندان سال هشتادست!

این شعر دو پی نوشت دارد اول اینکه سکته هنگام ذکر نام حضرت استاد ثابت کرد که اسم بردن از ایشان ساده نیست!

و دوم اینکه حلقه رندان عنوان شب شعر طنزی است که به صورت ماهانه در حوزه هنری برگزاری می شود. طرح برگزاری این جلسات در سال ۱۳۸۰ توسط ابو الفضل زرویی نصر آباد به مدیر وقت حوزه هنری حجت الاسلام محمد علی زم ارائه و اولین جلسه این شب شعر در مرداد ماه همان سال برگزار شد.

** آن سروِ سبیلنده و آن ماهِ مه اندود/ترکیبِ تنومندی و پیراسته خویی

امید مهدی نژاد هم دیگر شاعر و نویسنده طنز پردازی است که زرویی نصر آباد را به خوبی می شناسد. او به جای سخن گفتن از او تنها به شعری که درباره زرویی سروده است اکتفا کرد و گفت که در شعر همه چیز را گفته است.

شعر مهدی نژاد ابتدا خطاب به ساقی و می مشتی اش شروع می شود و با یادی از طنز پردازان قدیم ادامه پیدا می کند تا می رسد به وصف آن سروِ سبیلنده و آن ماهِ مه اندود که فاضل برجسته ای است و استاد شاعری. وصف زرویی در شعر مهدی نژاد بسیار زیباست:

ساقی بده از آن میِ مشدی ت سبویی

تا قایمکی تر کنم از باده گلویی

زآن می که کند زاویه دیدِ مرا باز

اعطا کندم پنجره ای رو به ویویی

از خانه برون آیم و از خلق ببرّم

بالشت و تشک پهن کنم بر سر کویی

دیوانه شوم، چاک زنم ژیله و کت را

مستانه زنم چنگ به ریشی و به مویی

گر غرّشِ شیرانه ز من بنده نیاید

چون گربه اقلاً بزنم زیر میویی

(هرچند در این اوضاع از بهر « میو» هم

بایست که مخفی بشوم زیر پتویی)

در باغچه شعر و سخن جنبی و جوشی

در مجلس سیگار و فلان گفتی و گویی

این طایفه طنز چه بی پشت و پناهند

این سلسله بند است به بندی، نه، به مویی

ساقی بده از آن میِ مشدی به حریفان

تا هریکی از گوشه ای افتند به سویی

شاید که چو مولانا یک مرد برآید

دستی به سبوی می و دستی به کدویی

شاید که پدید آید یک ایرجِ دیگر

تا شعر بیابد نمکی، مزّه و بویی

شاید که وَزَد باز نسیمی ز شمالی

یا آن که برون آید از این دخمه دخویی

این جمله محال است، بیا تا بنشینیم

با یاری و دودی و کتابی لبِ جویی

ساقی بنشین با من تا شعر بخوانیم

از شاعرِ فحل و خفن و نادره گویی

آن فاضلِ برجسته و آن شاعرِ استاد

آن کز نمک و دود و سخن پر شده گویی

آن سروِ سبیلنده و آن ماهِ مه اندود

ترکیبِ تنومندی و پیراسته خویی

آن ابرِ کرم، بحرِ سخا، کانِ مروّت

آن معدنِ کم رویی و انبارِ نکویی

در فضل و هنر مثل گلی بین نواری

در صدق و صفا مثل پری روی ننویی

کیکی، جگری، باقلوایی، شکلاتی

چیپسی، پفکی، شیربلالی، سمنویی

هر تار سبیلش که اسارت گهِ جانی ست

صد بار زکی گفته به زندان کچویی

این وصف چه کس بود؟ اگر گفتی… آری

استاد بلافصل، ابوالفضل زرویی

باید بروم سر به سراپاش بمالم

پیدا نتوان کرد دگرباره چنویی

ای سروِ قدت برتر از آزادی و میلاد

ای گویِ لُپت نازتر از تازه هلویی

بی شوق تو بلبل نزند چه چهِ مشدی

بی عشق تو کفتر نکند بق ببقویی

هر مزّه که در پای سخن های تو ریزم

بی مزّه چنان شلغم در جنب لبویی

در طنز شمایید فقط صاحب فتوا

ماها همه در مکتب تان مسأله گویی

(این صنعتِ اغراق نه خالی ست ز واقع

ما چون تو نجستیم، شما نیز نجویی)

گر زآن که قوافی نمی افتاد به تنگی

می شد که از این دست بگویی و بگویی

ای شاعر، از این بیش مشو مایه تصدیع

قافیه نمانده ست به جز تویی و رویی

اینجاست که بایست ادسّر بسراییم:

ساقی بده از آن میِ مشدی ت سبویی

**زرویی یک شاعر نیست یک فاضل است

سعید بیابانکی هم که در طنز شهره است و صاحب سروده ها و کتاب های متعدد در عرصه طنز، درباره زرویی نصرآباد شعر نسروده است اما درباره او نوشته است. وقتی با او درباره زرویی نصر آباد سخن گفتیم او را هم از دوستان نزدیک و هم از طنزپردازان بسیار خوب خواند که ۲۰ سال پیگیر آثارش بوده و ۱۰ سال هم او را از نزدیک می شناسد. بیابانکی درباره زرویی گفت: او هم در نظم و هم در نثر آثار طنز قابل توجه دارد و دلیل قابل توجه بودن کارهایش تسلط کامل او به نظم و نثر گذشته است.

این شاعر طنز پرداز اظهار داشت: زرویی یک شاعر نیست یک فاضل است و در طنز از سر آمدان طنز روزگار ما به حساب می آید و پشتوانه اش به ادبیات گذشته و کهن ما گرم است.

بیابانکی برای زرویی آرزوی سال ها عمر با برکت کرد که باز هم بنویسد و بسراید و این نوشته های او به جامعه مهر و محبت را اضافه کند. همچنین بیابانکی اظهار امیدواری کرد که از این پس او را در جاهایی ببینیم که باید حضور داشته باشد چون امروز هم خود زرویی و هم فکر و اندیشه اش چه در رسانه ها و چه در شوراهای مشورتی در حدی که باید باشد، نیست.

**خواندن چندباره شعرهای زرویی قند مکرر است

عباس احمدی هم شاعر طنز پردازی است که سری میان سرها دارد و جای تثبیت شده ای در عرصه طنز، جایگاه ابوالفضل زرویی نصر آباد را در طنز امروز روشن و رفیع می داند تا آنجا که موسوی گرمارودی زرویی را عبید زاکانی روزگار نامیده است.

احمدی معتقد است نو آوریهای فراوان زرویی در عرصه طنز افق های جدیدی را مفتوح کرده و شیوه های او مورد تقلید و پیروی بسیاری قرار گرفته است. من جمله تذکره المقامات او در گل آقا که بعدها توسط دیگران به کرات تکرار شد (فی المثل کتاب راپورتهای یویمه و تذکره ها) و حتی به نشریات دانشجویی هم رسوخ کرد.

شاعر مجموعه طنز مثنوی دانشجویی درباره شعر زرویی گفت: زرویی قالب های شعری متنوعی را نیز به کار گرفته است که خود از ذهن خلاق و تشنه نو آوری وی سرچشمه می گیرد. از شعر طنز نیمایی گرفته تا قصاید فخیم و نقیضه های محکم و صد البته مثنوی که اوج آن در « اصل مطلب» نمود یافته است.

عباس احمدی شعر زرویی را شعری سراسر تعلمی و مودب، گزنده، روان و خنده دار می داند که در کنار زبان سهل و ممتنع و به دور از ابتذال لذت خوانش را به مخاطب هدیه می کند و چنین است که در آثارش با ابیات درخشانی روبرو می شویم که خواندن چند باره شان قند مکرر است.

** آیا شود که باز زرویی، زورو شود؟

این شاعر طنز پرداز هم برای زرویی نصر آباد شعری سروده است آن هم درست در زمانی که شنید ششمادهای پشت لبش را هرس کرده است. احمدی اسم شعرش را سرو بی سبیل گذاشته و چنین سروده است:

جانم ملول گشته ز انسان بی سبیل

مخصوصا از تو: سرو خرامانِ بی سبیل

تو شاه ملک طنزی و ما رعیت توایم

فرمان چه سان بریم ز سلطان بی سبیل

ترسم که شاعران به شما اقتدا کنند

آید پدید حلقه رندان بی سبیل

شش تیغه کردن اول کفر است و ارتداد!

یارب روا مدار مسلمان بی سبیل

گرچه جسارت است ولیکن قشنگ نیست

صورت بدون ریش و لب و چانه بی سبیل

گویا زمانه، دوره آخر زمان شده است

زن های سگ سبیلی و مردان بی سبیل

آیا در این بهشت کسی حال می کند؟

حوریّ گیس بریده و غلمان بی سبیل

آیا شود که باز زرویی، زورو شود

نه مثل گارسیای گروهبان بی سبیل؟ !

امیدوارم اینکه ببخشی به این حقیر:

شاگرد بد زبانِ پشیمانِ با سبیل!

**زرویی طنز دوره ما را به بالندگی رساند

با پرویز بیگی حبیب آبادی هم درباره زرویی سخن گفتیم. او زرویی نصر آباد را یکی از بهترین و بزرگترین طنز پردازان کشورمان می داند که این ویژگی ها به خاطر نگاه متفاوت و خاص زرویی به اطراف و اتفاق های پیرامونش است. بیگی می گوید: من زرویی را سرآمد طنز پردازان معاصر ایران می دانم. حضور او باعث شد که جمع دیگری از دوستان شاعر به جمع طنز پردازان بپیوندند و طنز در دوره ما به بالندگی برسد.