به گزارش پارس به نقل ازاعتماد: این درحالی است که این مرد ۳۸ ساله هیچ سابقه کیفری قابل توجهی در زمینه سرقت ندارد. سابقه کیفری این مرد محدود به « خیانت در امانت» و « ضرب و شتم همسر» ش است. « مرتضی» در اعترافات خود تاکید کرده که برای سرقت به خانه خلبان منصور شهرکی رفته و به تنهایی این جنایت را مرتکب شده است. گفته های متهم اصلی پرونده جنایت در برج اورانوس در محدوده میدان پونک پایتخت سه شنبه ۲۷ فروردین ماه مهم ترین بخش صفحه های حوادث روزنامه ها را به خود اختصاص داد.

او مدعی شده که صرفا برای سرقت و زمانی که دریافته بود خانه مرحوم منصور شهرکی در پونک واقع است به سراغش رفته و وقتی متوجه شده وضع مالی آنها خوب است وسوسه شده تا دست به جنایت بزند. این در حالی است که خانه مرحوم منصور شهرکی یک واحد آپارتمان معمولی با متراژ ۷۸ مترمربع است که شاید مشابه آن در بسیاری از مناطق تهران وجود داشته باشد و کمتر سارقی برای سرقت از آن وسوسه شود. مرتضی گفته است که خلبان و همسرش به او کارت عابربانک خود را داده اند و همین طور رمز آن که در آن کارت ۷ میلیون تومان پول قابل نقدکردن بوده است. براساس اعترافاتی که روزنامه های مختلف نیز منتشر کرده اند پس از این متهم پرونده به دلیل آنکه بیم آن داشته از سوی خلبان و همسرش شناسایی شود آن دو را با ضربات متعدد چاقو و بریدن شاهرگ گردن (خرخره) به قتل رسانده است. اما آنچه در اعترافات مرتضی بیان نشده و مشخص نیست جزییاتی ازماجرا است.

مرتضی تاکید داشته که به تنهایی دست به این جنایت زده است. حال تصور کنید زن و شوهری در خانه یی هستند که یک نفر به بهانه خرید خودرو وارد خانه آنها می شود و با تهدید کلت کمری آنها را وادار به همکاری می کند. پیش از طرح هر سوالی باید این نکته را در ذهن بگذرانیم که آیا می توانیم خود را در جایگاه منصور و همسرش قرار دهیم. آنها اسلحه یی بالای سرشان بوده و در آستانه تحمل آسیب هایی قرار داشته اند. حتی اگر بگوییم ابتدا فکر کرده اند یک سارق است سرقت می کند و می رود باز هم از شرایط سخت آن زمان نمی کاهد. بنابراین این اصل بر زمان وقوع حادثه حاکم است که فردی در معرض خطر هر کاری برای نجات خود و به ویژه همسر خود خواهد کرد. با این مقدمه بیایید به بازسازی صحنه این واقعه بپردازیم.

چه کسی دست و پای خلبان را بست؟

متهم پرونده گفته است پیش از رسیدن به خانه خلبان مقداری بست پلاستیکی و چسب پهن خریداری کرده است. اما در اعترافات خود دقیقا معلوم نیست که دست و پای خلبان و همسرش را با چسب پهن بسته است یا با بست پلاستیکی. اگر استفاده از چسب را ملاک قرار دهیم چند نکته به ذهن می رسد.

۱) براساس اعترافات بیایید فرض کنیم که متهم، خلبان و همسرش را وادار کرده است تا دست و پای همدیگر را ببندند. همان طور که خودش گفته با تهدید اسلحه، خلبان را مجبور کرده دست و پاهای همسرش را با چسب ببندد. بعد نوبت به خود خلبان می رسیده. این مرحله دقیقا به چه صورتی انجام شده است؟ سوال اصلی این است که خلبان ابتدا پاهای خود را با چسب بسته و بعد نوبت به دستانش رسیده است؟ دستان خلبان را چه کسی با چسب بسته است؟ فرض کنید که خلبان به دستور متهم با چسب پاهای خود را بسته است. مسلما مرحوم شهرکی نمی توانسته با چسب پهن دستان خود را ببندد. در این لحظه یک فرض را می توان بررسی کرد. اینکه متهم بیاید نزدیک و خود دستان خلبان را ببندد. در این لحظه او چگونه می توانست هم اسلحه را در دست خود نگاه دارد که موجب تهدید قربانیانش شود و هم دستان خلبان را ببندد. پس یا اسلحه را به کناری گذاشته و دستان خلبان را بسته است یا اینکه باید قبول کنیم این کار اساسا شدنی نیست و شخصی دیگر مرتضی را همراهی می کرده تا او نقشه اش را اجرا کند. همه این سوال ها را با لحاظ این نکته که افراد در خطر برای نجات خود دست به هرکاری می زنند بررسی کنید. آیا خلبان شهرکی در تمام این مدت هیچ مقاومتی از خود نشان نداده است. یعنی خود دست و پای همسرش را بسته است و بعد دست به کار بستن دست و پای خودش شده است. یعنی وقتی مرتضی برای بستن او پیش آمده او هیچ مقاومتی نکرده است؟ یعنی بپذیریم که خلبان برای نجات خود و همسرش هیچ کاری انجام نداده است؟ همه این موارد را در حالی مرور کنید که به سلامت و آمادگی جسمی خلبان هم باید توجه کنیم. خلبانان جزو معدود افرادی در جامعه هستند که آمادگی جسمانی خوبی دارند. جز این آیا باید بپذیریم که دو نفر انسان نشسته اند و بدون هیچ مقاومتی آخرین دقایق زندگی خود را شاهد بوده اند؟

۲- اگر بپذیریم که مرتضی برای بستن خلبان بعد از آنکه او همسرش را بسته از بست پلاستیکی استفاده کرده است باید بگوییم که هیچ کس نمی تواند خود دستان خود را به طور کامل با بست محکم ببندد. در این حالت نیز باز لازم بوده که مرتضی برای سفت کردن بست به نزدیک خلبان آمده باشد. آیا در این لحظه نیز خلبان سعی نکرده خود را نجات دهد. یعنی ضربه یی به مرتضی وارد کند، سعی کند اسلحه از دستش بیفتد یا چنین مواردی؟

۳- ممکن است متهم بگوید بعد از آنکه خلبان پاهای خود را با چسب بست از او خواستم تا دستانش را پشت کمر خود نگاه دارد و من در این حالت به او نزدیک شده و دستانش را بستم. آیا باز هم باید بپذیریم خلبان در آخرین لحظه یی که دستانش هنوز بسته نشده بوده و می توانسته تلاشی برای نجات خود انجام دهد ساکت مانده؟

آیا قولنامه را دو نفره می نویسند؟

قولنامه قراری است مکتوب میان دو نفر برای خرید و فروش که این روزها کمتر مطرح است زیرا کار نقل و انتقال پلاک در کمتر از یک نیم روز انجام می گیرد. بنابراین افراد معمولا وقتی برای خرید و فروش ماشین اقدام می کنند در همان زمان پول را رد و بدل می کنند و پلاک را تغییر می دهند. حال سوال اینجاست که آیا واقعا خلبان در آن بعدازظهر اسفندماه آنقدر پول لازم بوده که بخواهد قولنامه یی بنویسد. فرض کنیم که اصلا پذیرفته که چنین کند. قولنامه معمولا نیازمند ۴ امضا شامل خریدار، فروشنده و نفری یک شاهد از طرفین است. در خانه خلبان که شاهدی برای امضا وجود نداشته است؟ سوال دیگر این است که آیا خلبان با دیدن مرتضی باور کرده است که او همان شخصی است که می تواند ۱۴۰ میلیون تومان پول خودرویش را بپردازد؟ طرح این سوال ها و یافتن پاسخ برای آنها به باورپذیرشدن آنچه مرتضی به عنوان متهمی که اینک عامل اصلی جنایت معرفی شده کمک می کند.

این ها مسائلی است که ممکن است در تحقیقات بعدی پلیس روشن شود.

چرا هیچ مقاومت و تلاشی صورت نگرفت؟

در اسفندماه گذشته وقتی خبر وقوع جنایتی که در آن منصور و سارا شهرکی قربانی شدند مطرح شد اعلام شد که جسد این دو نفر در پذیرایی خانه بعد از ورودی خانه کشف شد. (اعتماد ۲۰ اسفند ۹۱) در حالی که اینک متهم پرونده مدعی است هر دو را به اتاقی برده و همین سبب شده تا واقعه بدون سر و صدا روی دهد. همسایه ها همه تاکید دارند که هیچ صدایی از این واقعه نشنیده اند. یعنی حتی وقتی که مرتضی دست به کار قتل این دو نفر شده هیچ ضربه یی به دیوار نزده اند و سعی نکرده اند که با کارهایی نظر همسایه ها را به خود جلب کنند. از سوی دیگر سوال این است که چرا متهم قتلی کثیف را مرتکب شده است یعنی با ضربات چاقو دست به این جنایت زده است در حالی که می توانست با طنابی هر دو قربانی را خفه کند. این نکته به وی‍ ژه درباره قتل هایی که ضربات از روبه رو به بدن وارد می شود مطرح است و بسیاری معتقدند که چه کسی حاضر است چشم در چشم قربانی خود نگاه کند در حالی که فردی که به ناگاه کمر به قتل کسی می بندد می تواند با کمترین میزان درگیری با قربانی این کار را بکند. آنچه در بالا مرور کردید فرضیه یی است که احتمال وجود همدست برای ارتکاب قتل خلبان و همسرش را مد نظر دارد.