به گزارش پارس ، به نقل ازفارس، دومین نشست از سلسله نشست های مشق حماسه با عنوان میزگرد تخصصی فرهنگی با موضوع « آسیب شناسی فرهنگی ۳۴ ساله انقلاب» با حضور شهریار زرشناس، مجتبی شاکری، سید عباس فاطمی، یعقوب توکلی در مجموعه فرهنگی سیدالشهدا (ع) عصر روز گذشته (پنج شنبه ۲۹ فروردین ماه) برگزار شد.

شهریار زرشناس از منتقدان روشنفکری، در ابتدای این نشست به تقسیم بندی ادوار مختلف فرهنگی پس از انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: ظهور انقلاب اسلامی، طلیعه دار یک گذار تاریخی در درون کشور و در مقیاس بین المللی بود.

وی عنوان کرد: اگر در مقایس جهانی نگاه کنیم مقدمات این گذار تاریخی از اواخر قرن ۱۹ و از اوایل قرن بیستم با ورود عالم غرب مدرن به فاز انحطاط شروع شده بود و در نشانه ها، علایم و مؤیدات این بحران انحطاطی در مباحث اجتماعی و شئون زندگی مدنی غرب وجود داشت. از این رو طبیعی است وقتی غرب مدرن در وجهه غالب خود، که سوسیالیزم را بر نمی تابید، به مراتب نمی توانست برابر انقلاب اسلامی که یک گفتمان جدیدی داشت تاب تحمل داشته باشد.

* باید مانیفست و منظومه فکری داشته باشیم

زرشناس ادامه داد: غرب مدرن از سال ۶۰ تا ۸۸ یک بهره برداری تمام عیار که اعم از کار فرهنگی و سیاسی بود را انجام داد چرا که انقلاب اسلامی طلایه دار عهد جدیدی بود و به ناچار باید با بسیاری از شئون عالم غرب مدرن درگیر می شد. ما باید برای مقابله با غرب دارای یک تفکر می بودیم و با چالشی نقادانه در برابر اقضائات غرب ظهور می کردیم تا افرادی مانند عبدالکریم سروش نتواند نظام آموزشی سکولار را رواج دهد، اما متأسفانه چنین اتفاقی نیفتاد. وقتی انقلاب با مظاهر عالم غرب درگیر شد ما باید درک تئوریک می داشتیم که ریشه آن در منظومه فکری مدرن است در حالی که اصلا خبری از آن نبود.

وی با بیان اینکه مشکل دوم ما این بود که آنها فهمیدند ما سردرگم هستیم تهاجم فرهنگی را علیه ما به راه انداختند، تصریح کرد: اتفاقی که ما در یک غفلت تمام عیار متوجه آن شدیم این بود که ما باید یک مانیفست و منظومه فکری داشته باشیم و این نقطه شروع خوبی است و در همین راستا به تدوین بنیان های فرهنگی نیاز داریم.

این منتقد جدی اومانیسم غرب مدرن عنوان کرد: اگر بخواهیم یک تقسیم بندی در خصوص تهاجم فرهنگی از سال ۶۰ به بعد داشته باشیم اینگونه می توان گفت: موج اول از سال ۶۰ تا ۶۹، موج دوم که هویت بارزی دارد از سال ۶۹ تا ۷۶ و موج سوم از سال ۷۶ تا ۷۸ را تشکیل می دهد که در نوع خود، جنگ نرم تمام عیاری بود.

وی افزود: در موج اول همه ما درگیر غفلت مضاعفی هستیم که لیدر اصلی آن سروش، خاتمی و وزیر ارشاد وقت است. اگر آرایش فرهنگی کشور در این دوره را نگاه کنیم درمی یابیم که همگی از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی و مطبوعات، همگی در دست سروش و در اختیار یک جریان فکری خاصی قرار داشت که به صورت پنهان عمل می کرد اما عملکردی منسجم و مدون داشت.

* سروش می خواست تکنوکرات ها را با عنوان « مدیریت علمی» در مقابل ولایت فقیه قرار دهد

این روشنفکر دینی با بیان اینکه حرکتی که علیه ما به واسطه تهاجم فرهنگی صورت می گرفت بسیار سازمان یافته و با اغراض سیاسی بود که در کانون انقلاب اسلامی نیز به آن سرویس داده می شد، اظهار داشت: از سال ۶۹ تا ۷۶ این تهاجم فرهنگی گسترده تر می شود و دولتی که از سال ۶۸ روی کار می آید دو کار مهم را انجام داد: یکی آنکه اقتصاد ما را به سمت سرمایه داری برد و از سال ۷۹ به بعد در مقیاس جهانی، نئولیبرالیسم به عنوان ایدئولوژی حاکم بر جهان سلطه، جانشین حاکمیت سوسیال دموکراسی شد.

وی گفت: « هایک» کسی است که تمام دیدگاه عبدالکریم سروش متعلق به آن است و بدنه اصلی دانشکده اقتصاد کشور ما و فضای دانشگاهی ما همگی « هایکی» اند و تئوریسین های اقتصادی ما نیز همگی اینگونه اند و بعد از انقلاب اسلامی عبدالکریم سروش از طریق شورای عالی انقلاب فرهنگی توانست اوضاع را بازسازی کرده و تحت لوای تکنوکراسی، تهاجم فرهنگی را سازماندهی کند و در واقع سروش می خواست تکنوکرات ها را با عنوان مدیریت علمی در مقابل ولایت فقیه قرار دهد.

زرشناس یادآور شد: از سال ۷۶ تا ۷۸ تکنوکرات ها قدرت فوق العاده ای در حکومت پیدا می کنند و می خواهند حکومت را به سمت حاکمیت دوگانه ببرند و در واقع در این زمان شاهد جنگ نرم تمام عیاری هستیم و ارتباط های داخل و خارج به صورت فوق العاده گسترش پیدا می کند. کاری که این اقتصاد نئولیبرال در جامعه ایجاد کرد اشرافیت وحشتناک و متمولانه ای بود که فاصله میان توده های مردم را افزایش می داد؛ از این رو کودتای ناکام آنها در ۱۸ تیر ۷۸ که برخی از داخل نظام آن را حمایت می کردند و مجموعه این امور باعث شد تا آنها در سال ۸۸، بازی را در عرصه انتخابات ببازند اما این فضا در فاصله سال های ۸۴ تا ۸۸ تا حدودی تعدیل شد.

وی عنوان کرد: زمانی که دولت اصولگرایی در سال ۸۴ بر سر کار آمد انتظار می رفت چند کار اساسی را انجام دهد که البته به نظر من این کارها، اقداماتی دور از دسترس نبودند. بنابراین ما باید چند حرکت انجام دهیم: اکنون در میان مسئولان ما تنبه ایجاد شده است و همه ما خلأ نیاز به یک منظومه فکری را احساس می کنیم و در واقع پتانسیلی از نیروهای متعهد به انقلاب نیز وجود دارد و مقام معظم رهبری بیشترین تأکیدات و تأثیرات را در این خصوص دارند.

* باید « استراتژی فرهنگی واحدی» مبنای عمل دستگاه های فرهنگی قرار گیرد

منتقد جدی اومانیسم غرب مدرن خاطرنشان کرد: در چنین شرایطی اگر ما دارای مجموعه ای از مدیران متعهدی باشیم که آنها درک کنند که لازم است منظومه فکری منسجمی در خصوص تعامل نقادانه نسبت به غرب مدرن و مظاهر آن صورت گیرد می تواند ما را کمک کند تا در این فضا حرکت کنیم. وقتی این فضا ایجاد شد ما از این منظومه فکری به مجموعه ای از مانیفست های تئوریک خواهیم رسید؛ مانیفست های تئوریک در خصوص صدا و سیما، سینما، ادبیات داستانی، هنرهای تجسمی. البته کارهای بسیاری در این زمینه به صورت خام و گاهاً به صورت نیمه منسجم انجام شده است اما نیازمند سازماندهی و حمایت است.

وی اظهار داشت: بر این اساس باید یک استراتژی فرهنگی تدوین شود و مبنای عمل کلیه دستگاه های فرهنگی قرار گیرد، باید ستاد فرماندهی تشکیل شود چرا که جنگ است! همانطور که در جنگ نظامی ستاد فرماندهی نظامی واحد می خواهیم در جنگ نرم هم مدیران توانا و رزمنده، چریک و مبارز فرهنگی شیعه می خواهیم و در این صورت است که می توانیم آرایش قوا را تغییر دهیم.

یکی از کارها این است که سیستم نظام آموزش دانشگاهی را متحول کنیم باید وزن آرایش نیروها در عرصه بازارهای نشر کتاب، مطبوعات، هنر، سینما و تئاتر را دگرگون کنیم این کارها شدنی است اما مشکل ما این است که عده ای از مدیران صادق ما نمی دانستند که چه کاری باید انجام دهند و اصلا متوجه این مباحث نبودند و برخی دیگر از مدیران ما بی تفاوت، خنثی و بی انگیزه بوده و یا شاید از درون دلداده بودند و آن را آشکار نمی کردند و در واقع یک سردرگمی و بحران فکری وجود داشت و من خیلی امیدوار بودم که با روی کار آمدن آقای احمدی نژاد این امور تغییر کند.